این نوشته قصد پرداختن به آن واقعه را ندارد، اما آنچه انگیزه نوشتن این یادداشت در سالگرد مرگ تاسفبار این فیلمساز بزرگ شد، مطلبی بود که یک ماه پیش از بهمن کیارستمی در کانال شخصیاش در یکی از شبکههای اجتماعی منتشر شد. بهمن کیارستمی نوشته بود : «باز همسایه منزل ابوی زنگ زد که چه نشستهای که خانه روی آب است. رفتم و دیدم واویلا، باز لولهای ترکیده و فوارهای سربرآورده. لولهکش آمد و رفت توی موتورخانه زیرزمین و فلکه اصلی را بست. آن زیرزمین، محل کار ابوی بود و روی کاغذی که هنوز به دیوار است، نوشته: «این زیرزمین، زیرِ زمین نیست، در روی زمین، زیرِ زمین، زیرزمینی به از این نیست.» این زیرزمین قفسهای دارد که هنوز پر از خرت و پرت است. در این سه سال چندباری توی قفسه را نگاهی کرده بودم و باز درش را بسته بودم. این بار ولی نگران از نمکشیدن محتویات، هرچه در طبقات پایین بود بیرون ریختم تا ببرم بگذارم یک جای امن و خشک… .»
کیارستمی بی تردید یکی از بزرگترین و موثرترین سینماگران ایرانی در شناساندن، تثبیت و ارتقاء جایگاه سینمای ایران در جهان بود. سبک و نوع نگاهش به سینما در دهه ۶۰ و ۷۰ خورشیدی، نگاهها را از غرب و شرق جهان به سوی سینمای ایران متوجه کرد.
اگرچه کیارستمی خود عاشق زندگی بود و در میانه ویرانی زلزله هم، زندگی و امید به ماندن و ادامه دادن را برایمان به تصویر میکشید و میگفت: «ترجیح میدهم اثری از من برجا نماند اما خودم بمانم.» اما حالا که ما و او در این تقدیر حق انتخابی نداریم، آیا وقت آن نرسیده که برای حفظ میراث این فیلمساز بزرگ کاری بکنیم. کار دشواری نیست که با صرف تنها چند درصد از بودجه جشنوارههای متنوع سینمایی که در طی سال برگزار میشوند، خانه کیارستمی را به موزهای برای حفظ آثار و ماندگاری یاد او تبدیل کنیم. کاری که برای انجامش در تمام دنیا برای شخصیتی که با ساخت ۴۲ فیلم و ۱۰۱ جایزه ملی و بینالمللی یکی از مهمترین سینماگران ایران و شناخته شده جهانی است، نیازی به درخواست و نوشتن و تقاضا و التماس نیست. تا دیر نشده و باز از همسایگان مرحوم خبر ناگواری نرسیده است، برای حفظ آن خانه با دیوارهای آجری زیبایش در دل این شهر خاکستری کاری کنیم.
۵۷۵۷