پاسخ او را به شرح زیر نوشتم. لیکن، بعد اندیشه کردم که شاید این سؤال بسیاری از مردم باشد. پس چه بهتر که به صورت گستردهتر آن را انتشار دهم.
سلام عزیز، تئاتر رفتن و دیدن دردها، گرفتاریها و مسالههای بنیادین جامعه از دید تیز بین هنرمندانِ دردمندی چون دکتر رفیعی که زیرِ پوستِ جامعه را میبینند تفریح نیست. درگیر شدن با گرفتاریهای جامعه است.
اگر جامعه دارای هزاران درد است که هست، یکی از دلیلهای آن ندیدن همین تبیینهای عمیق هنرمندانه توسط مسؤولان است. شما مسؤولان کشور را به رفتن به تئاتر و سینما و دیدن این نمایشهای پُر مغز و شنیدن این صداهای دردآشنا دعوت کنید. نه آنکه آنان را هجو کنید. آنان که لباس رفتگران را میپوشند و هزاران میلیارد تومان ثروتِ شما را برای مدتی جای گرفتن در دلِ شما بر باد میدهند با شما مردم صادق نیستند. آنانکه در عالم توهمشان بر سه قوه حکم میرانند و قانونهای مصوب مجلس را برمیگردانند. سپس میگویند که عملیات کربلای چهار که چندین هزار نفر از بهترین جوانان این کشور در آن به شهادت رسیدند و هزاران نفر زخمی شدند، عملیات فریب بود، به واقع شما را فریب میدهند.
آنهایی که با رفتارهای نمایشی بهظاهر در صحنه حاضر میشوند؛ همچون حادثهی آتشسوزی پلاسکو و نمیگذارند واقعیت آشکار شود، نه خودشان فکر میکنند، نه میگذارند سایر همکارانشان فکر کنند و نه جامعه را به تفکر وامیدارند. با قدری تامل، خودتان دهها مورد را در ذهنتان میتوانید مرور نمایید. عزیزم، قدری عمیقتر به مسالههای کشور نگاه کنیم.
گویی شرایط طوری است که فریبکاری و ریاکاری از سوی کسانی که بلندگوهای گوشخراش دارند خریدار پیدا کردهاست. و اگر کسی متظاهرانه رفتار نکند محکوم میشود. ولی من به گفته مولی امیرالمؤمنین از عمقِ جان باور دارم که گفت: راهِ نجات در راستی است. و ایمان آوردم که در نهایت راستی بر هر فریبی چیره میشود. فقط باید قدری صبور بود. امیدوارم که تا پایان زندگی به فریبکاری روی نیاورم.
حافظ علیهالرحمه گفت:
خدا زان خرقه بیزار است صد بار
که صد بت باشدش در آستینی
مروت گر چه نامی بینشان است
نیازی عرضه کن بر نازنینی
ثوابت باشد ای دارای خرمن
اگر رحمی کنی بر خوشه چینی
نمیبینم نشاط عیش در کس
نه درمان دلی نه درد دینی
درونها تیره شد باشد که از غیب
چراغی برکند خلوت نشینی
گر انگشت سلیمانی نباشد
چه خاصیت دهد نقش نگینی