باران باستانی روزنامهنگار در روزنامه جام جم نوشت :
یک زمانی میگفتند، سینما، آیینه اجتماع است، منظور از اجتماع افراد، روابط اجتماعی، جامعه و کلا ماهیت زندگی فردی و جمعی است.با این تعریف – که البته مدتهاست سینمای ایران از آن فاصله گرفته و بیشتر به سرگرمسازی متمرکز شده- سینمای ایران در دهههای چهل، پنجاه و شصت روی موضوع مسکن، صاحبخانه و مستاجر تمرکز داشت و معمولا برخی از گرههای داستان و شخصیتپردازی به موضوع صاحبخانه و مستاجر میپرداخت.در این پازل، معمولا صاحبخانهها آدمهای بد قصه بودند و مستاجر، مفلوکی که باید هم از پس اجارهخانه برمیآمد هم با اخلاق بد و دمدمیمزاجی صاحبخانه.در همه فیلمهای اجتماعی سینمای ایران این بخش از داستان به دل مستاجران مینشست و مینشیند و صاحبخانهها یا اصلا این فیلمها را نمیبینند و اگر هم بروند زیرلب فحشی نثار کارگردان میکنند. یکی از بهترین فیلمهایی که با موضوع اجارهنشینی در سینمای ایران ساخته شده و بیشتر مردم نه تنها یکبار که شاید چند بار آن را دیدهاند، فیلم« اجارهنشینها» به کارگردانی داریوش مهرجویی است. هر چند گروهی از منتقدان سینما آن خانه را مصداقی برای کل کشور میدانند اما چینش مستاجران از هر طبقه و نوع برخورد صاحب ملک با آنها، پدیدهای دائمی در کشور ماست.اصلا این قصه صاحبخانه و مستاجر و اجارهای که سال به سال به شکل نجومی افزایش پیدا میکند انگار یکی از همان شَبههای سیاهی است که دست از سر مردم برنمیدارد.سال ۶۸ اصغر هاشمی، فیلم «زیربامهای شهر» را با موضوع اجارهنشینی ساخت که اگر لوکیشنها و پوشش و گریم بازیگران را بهروزرسانی کنی، انگار قصه فیلم همین امروز اتفاق افتاده. فیلم «چکمه» را محمد علی طالبی در دهه ۶۰ ساخت.فیلمی که انگار تاریخ مصرف ندارد.هنوز هم شبیه قصههای فیلم چکمه در پایین شهر در حال رخ دادن است. میتوان فهرستی از فیلمهای قبل و بعد از انقلاب نوشت که با موضوع اجارهنشینی ساخته شده و به آنها ارجاع داد که این رویداد تلخ گویا در ایران پایانی ندارد.