رجب طیب اردوغان، رئیسجمهور ترکیه با دعوت از همتایان خود خواستار حل مناقشات ادلب و پیشبرد روند صلح در سوریه بوده است. دراینمیان، نبود ایران بهعنوان یکی از بازیگران مطرح منطقه در این اجلاس درراستای حذف بازیگری ایران تلقی شده و بهشدت منفی ارزیابی میشود.
ادلب آتشی زیر خاکستر
مسئله ادلب درحالحاضر، یکی از مهمترین مناقشات منطقهای است که پیوندی نزدیک با منافع ملی کشور دارد. پس از سالها نزاع در منطقه و جنگ داخلی سوریه، این ناحیه بهعنوان آخرین سنگر در تعیین موازنه قدرتهای منطقهای محسوب میشود. روشن شدن سرنوشت ادلب میتواند بهمعنای ترسیم تهدیدات، هزینهها و جهتگیریهای آتی بازیگران منطقهای و فرامنطقهای باشد.
طولانیشدن منازعه در این ناحیه، خود نشان از این حقیقت است که حتی حل مسئله ادلب، بهمعنای پایان رویدادی در منطقه نیست، بلکه آغازگر ثباتی نسبی پس از طی روندی طولانی پس از درگیری شدید قدرتهای منطقهای است. بیطرفی دراینبین نعمتی است که کشورها باید درصدد اتخاذ این موضع باشند.
آنچه امروز بهعنوان درگیری بین دمشق، مسکو و ترکیه در جریان است، نمیتواند بهجز با حضور تهران در میز مذاکراتی مانند اجلاس 5 مارس، نقشی بیطرفانه را برای ایران رقم بزند و هرگونه پیکربندی خارج از این جمع، در آینده ایران را به جانبداری در بین همسایگان متهم خواهد کرد که خود مسئلهای برخلاف امنیت و منافع ملی است.
منافع ملی همسایگان و ایران
تلاش ایران برای حضور در مذاکرات بینالمللی درمورد ادلب، در گام نخست برای احراز جایگاهی بیطرف درمقابل همسایگان است که با حضور برلین و پاریس تداعی میشود. پیشازاین، ایران با دنبال کردن مذاکرات موفقیتآمیز آستانه تلاش کرد دیدگاه منفی درمورد فعالیتهای منطقهای خود را تعدیل کند، اما درحالحاضر باید با شرکت و راهیابی به مذاکراتی همزمان با حضور کشورهایی مانند آلمان و فرانسه، کارت بیطرفی خود درقبال همسایگان را دریافت کند.
بدیهی است واکاوی رفتار روسیه و ترکیه باید با درنظر گرفتن اولویت منافع ملی کشور باشد. انتظار میرود در دولت اعتدال، هسته رویکرد راهبردی و سیاست خارجی تهران، اتخاذ راهی میانه یعنی نه انگشت اتهام نشانه رفتن و نه ساده گذشتن از رفتار همسایگان باشد. پوشیده نیست روسیه تلاش دارد با موازنهسازی قوا در سوریه و بهطور کلی منطقه غرب آسیا، سیاست بسیار انعطافپذیری را عملیاتی کند که به این کشور فرصت بهرهبرداریِ منفعتطلبانه از نقشآفرینی تمامی بازیگران حاضر در عرصه را بدهد.
ترکیه نیز راهبرد روشنی در نشست ادلب دارد؛ ازسویی، درگیر مذاکره با اروپاییانی است که قبل از قیام های عربی مایل بود به آنها بپیوندد و در گفتگو با آنها خود را در مرکز مذاکرات برای ممانعت از وقوع بحران انسانی در ادلب و گماشتگان نظامیاش در این ناحیه معرفی میکند و ازسویدیگر، همزمان بهصورت جدی با روسیه برای حفظ توافقات و رسیدن به پیمانهای جدید صلح مذاکره و همکاری دارد. درنتیجه، شفافیت آرایشی که در صحنه راهبردی حاضر دیده میشود، فقط این پرسش را بهذهن متبادر میکند که چرا تهران از ظرفیت دیپلماتیک موجود در این اجلاس میگذرد.
مذاکرات سهجانبه
درست است که احتمال دارد مانند گذشته، جلسهای منطقهای باعنوان اجلاس سهجانبه سوریه، درصورت موافقت ترکیه در تهران برگزار شود، اما بهاندازه حضور تهران در نشست بینالمللی آینده سوریه، ازنظر دستاوردهای دیپلماتیک کافی نخواهد بود. نشست تهران به سبک مذاکرات موفقیتآمیز آستانه برگزار خواهد شد که تاکنون طبق چهارچوب آن، سران کشورهای ضامن صلح آستانه پنجبار با یکدیگر دیدار داشتهاند: دوبار در استانبول، دوبار در مسکو و یکبار به میزبانی تهران. موفقیت این مذاکرات در حوزه میدانی و عملیاتی موجب کاهش تنش در منطقه بوده، اما باید پذیرفت به ضمیمهای بر مذاکرات قانونگذاری و دیپلماتیک ژنو تبدیل شده است.
نشست کمیته قانون اساسی سوریه در ژنو نیز در ماههای آتی برگزار خواهد شد که ایران در آن حضور نخواهد داشت. بهطور کلی، نگاهی همهجانبه نشان میدهد تهران بهتدریج از روند صلح سوریه کنار گذاشته شده است. زمانی میتوان این موضوع را هضم کرد که بپذیریم ایران مخالفتی جدی با مفاد نشستهای ژنو دارد یا ایران تصمیمی مبنیبر بازی بهروش دیپلماتیک و صلحجویانه ندارد. یا حتی این موضوع بخشی از نگرانی تهران درمورد امور منطقهای و بینالمللی نیست. درغیراینصورت، نبود ایران بهنفع منافع ملی تعریف نمیشود.
سخن پایانی
ضرورت دارد تصمیمی قاطعانهتر برای ایفای نقشی بزرگتر گرفته شود. تشکیل مذاکرات آستانه بهدلایل بسیاری در زمان خود برای نقش و فرصتیآفرینی جهت کنشگری ایران صورت گرفت که در نوع خود بسیار موفقیتآمیز بود. باوجوداین، درحالحاضر تهران بهعنوان بازیگری اجتنابناپذیر در منطقه باید ایفاگر بخشی از روند صلح و قانونگذاری در سوریه باشد. ازسویدیگر، حضور ایران در این اجلاس میتواند معرف بیطرفی ایران و نقشآفرینی مثبت کشور محسوب شود، درحالیکه اگرچه نشستهای سهجانبه ایران، روسیه و ترکیه میتواند تا اندازهای غیبت ایران را جبران کند، اما بیشک کافی نیست.
وزنه راهبردی ادلب که مبین آینده بلوکبندی و موازنه قوا در منطقه خواهد بود، نمیتواند فقط در عرصه عملیاتی پیگیری شده و ازنظر بُعد دیپلماتیک با غفلت مواجه شود. بیتفاوتی به اجلاس ابتکاری ترکیه که نشانگر درجه تمایل ایران به نقشآفرینی درمورد ادلب و قائل شدن وزن راهبردی برای آن است، میتواند طرحوارهای از رویکرد بیتفاوت چین درقبال غرب آسیا باشد، بااینتفاوتکه بیتوجهی تهران به بازی صحیح و متناسب با مقطع کنونی در روند صلح در سوریه و ادلب، نه با سیاستهای پیشین منطقهای کشور، نه با هزینههای انجام شده و نه با منافع ملی همخوانی ندارد.
*مدیرعامل موسسه مطالعات و تحقیقات بین المللی ابرار معاصر تهران
310 310