در کنار این مزایا اما قطع بهیقین معایبی نیز وجود داشته و دارد که متأسفانه هر چه این فضا وسیعتر و گستردهتر شده معایبش عیانتر و اصطلاحاً گلدرشتتر میشود. بهعنوان مثال و بنابر ضرورت شغلی ام مثالی از سینما می آورم. در حوزه سینما یکی از آفتهای وجود کانالهای و گروههای بیهویت و اقماری میباشند که بهمثابه یک تریبون و تنها با تولید و انتشار اخبار تقلبی و زرد مخاطب و عضو جذب کرده و با همین شیوه اقدام به دریافت حقالسکوت از سوژههای خود میکند.
سلسله کانالهایی تحت عنوان هنری با پسوند و پیشوند سینما طی برنامه از پیش مشخصشده با برچسب زدن ناجوانمردانه به یک فیلم یا یک سینماگر شروع به تخریب آن کرده تا جایی که تولیدکنندگان برای دور کردن حواشی ناچار به پرداخت حقالسکوت به مدیران و هدایتکنندگان این سلسله کانالها شوند و اگر این پرداخت صورت نگیرد با فشار مضاعف سعی در ایجاد حواشی برای آنان میکنند و البته در چند سال اخیر نیز تعدادی از مدیران سینمایی برای در امان ماندن از این قبیل حواشی آنهم به گونهی غیرمستقیم به پرداخت حقالسکوت تحت عنوان پرداخت هزینه برای تبلیغات و امثالهم به این افراد چراغ سبز نشان دادهاند.
بارها شنیدهاید و خواندهاید که یک بازیگر و سینماگر از این فضای مسموم دلپری دارد و انتقاد میکند. شایعهپردازی و دروغپردازی به حریم خصوصی اهالی سینما هم رخنه کرده و اهالی سینما را وارد حاشیه کرده است. حاشیههایی که سینما و مردم را به مسیر درستی نمیبرد.
یکی از مهمترین عوامل حاشیهسازی در فضای مجازی، افرادی هستند که با نیت دستیابی به موقعیت مالی و با دمدستیترین روشها، مانند «گوشبر»ها، اقدام به اخاذی میکنند.
گوشبر در فرهنگ لغت به کسانی گویند که به دسیسه و مکر، از دیگران طلب پول کند. تأسفبار است که مشکلات اقتصادی از یک سو و بیدروپیکر بودن فضای رسانهای از سوی دیگر باعث شده عدهای با «گوشبری» امورات بگذرانند.
از روزی که «بگمبگم» مد روز شد، اینان الگوی خود را یافتند. در فضای مجازی کانالهای خبری بیهویت قارچگونه آمدند و رشد و نمو کردند و گوشبرها، در جلسات دورهمی، نشستند و چاره کردند که برویم، بزنیم، تلکه کنیم تا اموراتمان بگذرد. کلیدواژه مشترکمان «اصطلاحسازی» و «برچسبزنی»؛ بریم بزنیم. ارگانی، ۱۲ شغله و…!
مشی «گوشبر»ها در ظاهر «عدالتخواهی» و «افشاگری» بود و صرفا هم در جایی سرک میکشیدند که بوی «پول» به مشامشان خورده باشد. شاید یکی دو تهیهکننده و سینماگر درجه چندم هم پشتشان بودند. میبریدند و میدوختند و میبافدند تا عملشان به تهدید و ارعاب و گوشبریدن ختم شود. غافل از این که دیگر حنایشان برای کسی(افکار عمومی) رنگ ندارد و دستشان رو شده…
حسین انتظامی متولی سینمای کشور، خود یک فعال و مدیر رسانهای مجرب است و میداند تقاوت بین «تلکهبگیر» و «روزنامهنگار» چیست. او میداند و تحلیل دارد که تأثیر «دروغ» بر «افکارعمومی» چقدر مخرب است و چقدر میتواند دیوار بیاعتمادی را بلند کند. سازمان سینمایی با لودر به سراغ این دیوار دروغ برود تا فیکهای رسانه، از کسانی که برای نان شب، عرق میریزند و زحمت میکشند، جدا شوند.
تأسفآورتر زمانی است که بدانیم برخی از اهالی سینما با این کانالهای اقماری و بیهویت در ارتباط بوده، و به آنها اطلاعات شخصی و کاری همکاران خود را می دهند. نمونه اش را در تهمت ها و جوسازی علیه منوچهر شاهسواری مدیر عامل خانه سینما می توان به عینه دید.
رویدادی که همانند ویروس خطرناکی در بدنه سینما در حال گسترش است و اگر فکری به حالش نشود قطعاً در آینده نهچندان دور این کانالها و ادمین های منفعتطلب و بیهویتشان هستند که عنان سینما را در دست گرفته و بهنوعی آن را هدایت میکنند.
سکوت جامعه سینمایی در مقابل تهمت و افترای «گوشبرها» دیگر منطقی نیست، مگر آن که آنها تهمتها را تأیید کنند! دیگر یک مخاطب عادی تلگرامی هم با دیدن تیترهای «گوشبرها» میفهمد که داستان چیست؛ و حالا نوبتی هم که باشد نوبت پیگیری «بگمبگم»های غیراخلاقی آنهاست و روکردن دستشان و هویت و جد و آبادشان. این پروفایلهای فیک، به زودی هویدا خواهند شد.