به گزارش خبرآنلاین، حامد زارع، مدیرمسئول نشریه سیاست نامه در میزگرد «انقلاب اسلامی و اسلامی سازی علوم انسانی» که به همت خبرگزاری تسنیم برگزار شد، پاسخ های زیر را درباره اسلامی سازی علوم انسانی مطرح کرده است. متن زیر بخشی از گفته های این پژوهشگر و روزنامه نگار حوزه اندیشه در این باره است که می خوانید:
ترجمان دیگری که از پرسش میتوان ارائه کرد، این است که بحث علوم انسانی اسلامی آیا ناظر به خودآگاهی است یا یک آگاهی کاذب؟ تصور بنده این است که نوع مواجهه و پرداختی که تا کنون نسبت به این موضوع شده، معمولا یا صورتی حزبی داشته و یا صورتی بنیادگرایانه لذا بنده معتقدم که این بحث تا حدود بسیاری سبقه ایدئولوژیک دارد و بسیاری از ارکان، مبانی و مفاهیم آن به درستی مشخص و منقّح نشده است
منظورم هم مفهوم رایجی است که از آن متبادر میشود و هم معتقدم که ذات این بحث استعداد بسیاری برای ایدئولوژیک شدن و تبعا آسیب زدن به اصلِ علوم انسانی دارد. متاسفانه ما هنگامی که از علوم انسانی سخن میگوییم متوجه نیستیم که دقیقا به چه امری اشاره میکنیم. ما متوجه نیستیم که علوم انسانی یک امر مستحدثه و جدیدی است با سابقه روشنی که در قرن 18 آغاز شد. اگر جدید بودن علوم انسانی را مدنظر قرار بدهیم آنگاه شاید کمتر تلاش کنیم تا یک سری باورهای ایدئولوژیک یا خواستههای نوستالژیک را بر آن بار کنیم.
اسلامی سازی علوم انسانی و انتظارات نامعقول از آن منحصر به دو جناح خاص سیاسی یا حتی جناح معتدل هم نیست بلکه در هر دورهای قربانی نگاههای ایدئولوژیک و حاصل از نوعی تغافل و یا تجاهل شده است. متاسفانه ابهام در نوع مواجهه غلط ما با موضوع علوم انسانی تا حدی است که در دوره کنونی، عرصه عمل و کارآمدی در جامعه موکول به تبیین نسبت علوم انسانی و اسلام شده است درحالیکه عرصه عمل و کارآمدی به هیچ عنوان نباید معطل امکان یا امتناع تولید یک علمی بشود. به نظرم با توجه به مطالبی که اخیرا برخی از بزرگان فلسفی ما مطرح کردهاند، بحث درباب امکان اسلامی شدن علوم انسانی در دو دهه اخیر چندان ثمر خاصی نداشته است به عبارت دیگر مدعیان لزوم اسلامی سازی علوم انسانی نه در خصوص امکان این بحث و نه درباره مطلوب بودنش، نه از لوازم و نتایج داعیه خودشان تصور روشنی دارند و نه اینکه توانسته اند از عهده مدعایشان یعنی تاسیس یک نظام دانایی که ادعایی بسیار بزرگ است برآیند.
از سویی دیگر، سابقه بحث درباره اسلامی سازی علوم انسانی و رزومه داعیه دارانش، نشانگر این واقعیت است که بیش از آنکه این دوستان موفق به تبیین شرایط امکان مدعایشان شده باشند، از مبنای علوم انسانی فاصله گرفته و احیانا درخصوص مبادی دینی هم تصورات شاذی ارائه کردهاند به عنوان نمونه، مدعیان به جای توضیح منطق ایجابیِ علوم انسانی اسلامی به توضیح سلبی بسنده کردهاند و پر واضح است که در خصوص رویکرد سلبی نسبت به این علوم، اولا، خودِ غربیها بهتر از ما طرح بحث کردهاند، ثانیا، این رویکرد دستاوردی برای مدعای اسلامی سازی نخواهد داشت مگر آنکه این رویکرد سلبی مقدمهی یک بحث ایجابی باشد.
به نظر میرسد وجوه ایجابی که مدعیان علوم انسانی اسلامی مطرح کردهاند، بیشتر در ساحت علم کلام(theology) به ثمر نشسته است تا تاسیس یک دانش جدید در دورهای که ما زندگی میکنیم. ما نمیتوانیم بدون آگاهی، در تاسیس هر سامانه و نظام دانایی به موفقیت برسیم. باید توجه داشت که لزوم علوم انسانی منطبق یا معطوف به سنت خودمان منوط به آگاهی از سنت خودمان هست البته این آگاهی معنای درونی دارد نه بیرونی یعنی ممکن است ما نسبت به منابع دینی خودمان خیلی آگاهی داشته باشیم اما این آگاهی بیرونی است که می توند ما را از این بن بست رها سازد و مقام و موقع سنت ما و وضع تفکر ما را روشن کند. یعنی ممکن است ما نسبت به منابع دینی خودمان خیلی آگاهی داشته باشیم اما این آگاهی بیرونی است که میتواند ما را از این بن بست رها سازد و مقام و موقع سنت ما و وضع تفکر ما را روشن کند.
هانری کربن نمونه مناسبی برای آگاهی بیرونی است. ما علامه طباطبایی را در سنت خودمان داریم که یک مفسر بزرگ و عالم صدرایی بینظیری هست اما این حسرت در ما هست که چرا علامه به همان میزانی که پای در سنت داشت نتوانست فهم مناسبی نسبت به فلسفه غرب پیدا کند و این ساده اندیشانه است اگر تصور کنیم که چندین جلسه گفتوگو میان علامه طباطبایی با هانری کربن نشانگر مواجهه جدی دو جهان فلسفی است بلکه آن جلسات یک محفلی بوده برای آگاهی یافتن کربن از برخی پرسشهایی که ذهنش را درگیر کرده است. هانری کربن به عنوان یک ناظر بیرونی توانست سنت ما را بهتر از خودمان بفهمد.
چرا علامه طباطبایی با تمام فصاحت و مهارتش نتوانست تفسیر قاضی سعید قمی از معبد و عبادت را کشف کند یا چرا سید جلال آشتیانی با تمام وسواس علمیش نتوانست ملاصدرا را در پرتو سهروردی و سهروردی را در پرتو حکمای ایران باستان بفهمد، این همان چیزی است که ما در طول این 100سال اخیر فاقدش بودیم و نیازمند یک نگاه از بیرون هستیم و باید بدانیم که تا زمانی که نگاه درونی داریم و پا را از داشتههای خودمان بیرون نگذاشتهایم درحال بافتن آگاهی کاذب هستیم.
/6262