از آغاز هم بنا بر همین بود و حتی انتخاب نام این برنامه برای اهالی هنر هفتم از همین ماجرا خبر میداد. قرار بود در قاب شبکه سه سیما برنامهای سینمایی شکل بگیرد که تاثیرش چون تاثیر ۹۰ بر فوتبال و مخاطبان فوتبال، بر سینما و مخاطبان سینما پررنگ باشد.
اما چون نیک بنگری هفت در اوج هم نتوانست به جایگاهی که ۹۰ در میان مخاطبان تلویزیون پیدا کرده، نزدیک شود و با چالشهای گوناگون و عوض شدن مجریها، رفت و رفت تا به امروز رسید که نقش مجری در آن اصلاً به چشم نمیآید.
پر بیراه نیست اگر ادعا کنیم امروز هفت را بیشتر با مسعود فراستی میشناسند تا فردی که مدتها زمان برد تا بر جایگاه خالی مجری این برنامه سینمایی تکیه بزند. فراستی البته همراهترین چهره در برنامه هفت هم به شمار میرود و از روزهای نخست برنامه که فریدون جیرانی سکان آن را در دست داشت در جایگاه نقد نشسته بود.آن روزها هم فراستی و زبان تند نقدش بود اما مجری هفت هم حضوری پررنگ داشت.
اینها به معنای نقد فراستی نیست و سنگین شدن وزنه او نسبت به دیگر اجزای هفت دلیل بر ضعف آن دیگران است نه او. ولی از آنجا که قرار نیست برنامه هفت صرفاً برنامهای در جهت نقد فیلم باشد و باید تمام جنبههای سینِما را پوشش دهد نقش کسی که هدایت آن را برعهده دارد بیشتر میشود، نقشی که لطیفی انگار نمیخواهد یا نمیتواند به عهده بگیرد.
اینجا میتوان به سیاستگذاران شبکه سه هم خرده گرفت که پیش از آغاز جشنواره فیلم فجر که حساسترین و شاید مهمترین زمان سینمای ایران است، فرصتی مناسب در اختیار لطیفی نگذاشتند که «هفت» را راه بیاندازد و جای خود را در آن پیدا کند. انگار بدشان هم نمیآید که تجربه سال گذشته رشیدپور را تکرار کنند و به نظر میرسد نگاهشان به هفت بلند مدت نیست.
هر چه باشد سینِما مخاطب زیاد دارد و حوزه جذابی برای بخش بزرگی از جامعه است. شاید در اندازه فوتبال نتواند مردم را درگیر خود کند اما این میزانی که هفت به آن رضایت داده است هم بخش بسیار کوچکی از قلمرو سینِما است.
اینجا است که نقش آن فردی که در برنامههای این چنین راهبر و سازنده است و در جایگاه مجری مینشیند، بسیار پررنگ میشود. شاید هفت هم باید دنبال عادل بگردد، عادلی که در عین عشق و علاقه به سینِما از عهده به رخ کشیدن جذابیتهای این عرصه برآید.
۲۴۱۲۴۱