تا پایان ترم با استاد رحیمی که بعدها در همان دانشگاه در مقطع کوتاهی با او همکار شدم بر سر این موضوع جدل کردم و درس پاس شد اما من نتوانستم این موضوع را بپذیرم که چیزی به اسم اقتصاد اسلامی وجود دارد چرا که پایه یکی سود و پایه دیگری وحی بود ؛ کلام خدا که برای رستگاری بشر از پایبندهای حقیر جاری شده است. خلاصه این که هیچ کدام نتوانستیم دیگری را اقناع کنیم.
اما امروز بعد از چندین سال فهمیده ام که من اشتباه می کردم اقتصاد اسلامی وجود دارد اما اشتباه استاد رحیمی و دیگراساتید علوم اسلامی این است که به دنبال تئوری می گردند. می خواهند علمی برآمده از یک پایگاه فلسفی در یک آبشخور فرهنگی متفاوت را در ظرفی متفاوت بریزند.
اقتصاد اسلامی روی کاغذ اتفاق نمی افتد. اقتصاد اسلامی باید در روح و ذهن معتقدانش دانه ببندد و برگ و بار بیاورد.
اقتصاد اسلامی را اگر روی کاغذ بیاوری، محو می شود و کاپیتالیسم و سوسیالیسم آنرا از درون تهی می کند. هر کدام یک تکه از آن را می کنند و به نفع خود مصادره می کنند.
اقتصاد اسلامی اقتصادی انسانی و شفاهیست و در ذهن و روح کسی که فعالیت اقتصادی دارد تئوریک می شود.
آن جا که که در معادلات اقتصادی به جز نفع خویش نفع طرف دیگر معادله را دیدی و در ورای آن نفع جامعه را ترجیح دادی آن جاست که اقتصاد اسلامی حیات دارد.
آن جا که بر مسند تصمیم گیری ،درد و رنج بازنشستهی حداقل حقوق را در نظر آوردی و بر بقیهی معادلات و مصالح خط باطل کشیدی. آنجا که اگر در صف گوشت یخی ، چهره های سرد و خاکستری مردم را دیدی و از صدای باز کردن درب مازاراتی و پورشه و بنز آخرین مدل توسط فرزندت به خود لرزیدی آنجاست که اقتصاد اسلامی می آید و جانت را از دیگر تئوری های مصلحت اندیش خالی می کند.
این روزها زیاد به یاد دهه هفتاد شمسی می افتم هم به یاد کلاس درس مکاتب اقتصادی و اقتصاد اسلامی و هم به یاد این نکته که هنوز بعد از این همه سال تدریس مباحث علمی با پسوند و پیشوند اسلامی در دانشگاهها ،چرا هنوز مدعی ترین فارغ التحصیلان علوم پیشوندی و پسوندی بر مسند مسئولیت ، فراموش می کنند پایهی اصلی علمی چون اقتصاد اسلامی، وحی است نه سود. آن هم سود کلان و باد آورده برای خود و اطرافیان خود.
چیزی که در این میان لنگ می زند چه در نظام دانشگاهی و چه در سطح جامعه اخلاق است. ساحتی نادیدنی از همهی فضایل انسانی که باعث می شود به جای مشغول شدن به لذایذ دنیوی به رسالت خود در برابر انسان و طبیعت بیاندیشی و با ایثار توانایی های خود سعی در رفع مشکلی داشته باشی، نه این که خود با برچسب های دهان پر کن به بزرگترین معضل جامعه ای تبدیل شوی که قرار بود اخلاق و انسانیت، پیشوند تمام فعالیت های اجتماعیش باشد که اقتصاد بخش کوچکی از آن است.
بله من اشتباه می کردم اقتصاد اسلامی وجود دارد اما تدریس کردنی نیست. بلکه سینه به سینه از والدین به فرزندان و از گروههای مرجع اجتماعی به سطوح دیگر جامعه تسری می یابد و باعث می شود تا نسل آینده بین گرگ بودن یا انسان بودن، راه انبیا و مصلحان بزرگ اجتماعی را برگزیند.