جعفرعلیان نژادی نوشت: مهدی نصیری یکی از افرادی است که می توان با اطمینان در مورد ایشان، از نصیری متقدم،نصیری متاخر نوشت. البته این توصیف بیشتر از آنکه تعبیری از سوی نگارنده این متن باشد، حرفی است که خودش به انحای مختلف اصرار دارد، اثبات کند. هم در زندگینامه خودنوشت او، هم در یادداشت های روزانه اش، این تفکیک به عینه دیده می شود. او اصرار دارد که بگوید نصیری واقعی همین کسی است که اکنون دارد می نویسد و ای مردم آن نصیری را فراموش کنید. نصیری کنونی، همانی است که چشم هایش بازتر شده و با همین چشمان باز می خواهد، خودش را باز تعریف کند.
نصیری متاخر در توصیف از گذشته خویش، یا چیزی ندارد که از او ، با افتخار و مباهات یاد کند، و یا اگر چیزی باشد همان است که اکنون نیز برای او تا اطلاع ثانوی معتبر است. اگر از او بپرسیم دوست دارد، چگونه او را ببینیم، می گوید من را در حالی بیابید که مشغول ملامت اکثر کرده های گذشته خویش باشم. هر آنچه از قدیم مانده را از یاد ببرید، الا چند چیز کوچک که نقدا در وضع کنونی به آن پایبندم. اکنون گویا “نصیری ملامتگر نصیری ” شده است. برای همین موضوع است که می گوییم ما دو نوع نصیری داریم، نصیری متقدم، نصیری متاخر.
البته به طور طبیعی شاید بتوان در مورد برخی از متفکران و اندیشمندان مطرح دنیا، به دلیل تحول در یک ایده یا نظریه که خود پایه گذاشته اند، از وصف متقدم و متاخر استفاده کرد. اما اصرار مداوم بر نفی گذشته و اعتراف بر برائت از آنچه در قدیم بوده اند، نمی تواند خیلی طبیعی باشد. نگارنده قبلا در یادداشتی که روزنامه فرهیختگان منتشر کرد، دلایل چنین رفتار غیر طبیعی را شرح داده بودم، سوال من در آن یادداشت این بود که چرا یک فرد یا گروهی از افراد میل به انهدام خود پیدا می کنند. پاسخ را می توان در دو دلیل عمده خلاصه کرد: اول. جاماندگی زمانی. دوم بی قراری مکانی یا فضایی.
جاماندگی زمانی: یک فرد ملامت گر نظیر نصیری دچار جاماندگی زمانی شده است. به این معنا که سعی می کند با نفی وجهه غالب گذشته خود و گزینش بخشی از آن، بگوید من از اول هم همین گونه بودم که مد زمانه روشنفکری است. گویا نوعی تصور عقب افتادگی و میل به کاهش فاصله زمانی خود با آنچه شرایط موجود می داند در او وجود دارد. همین میل است که منجر به انکار بخش اعظم گذشته نصیری شده و احیانا در آینده به طور طبیعی شاهد نفی تمام گذشته خود، توسط نصیری باشیم. به یک معنا امکان دارد، وضعیت فعلی نصیری هم چندی دیگر با نفی و تکذیب او مواجه شود. گویا نوعی حس بی هم زمانی یا عقب افتادن از تحولات روز در او بوجود آمده است. این عامل به «خودخوری» و «خودخوانی» تاریخی نصیری منجر شده است.
جاماندگی مکانی: مصداق بیقراری فضایی، تورم روزافزون و فربگی بیسابقه در بحث محتواسازی نصیری است. اهمیت یافتن مساله کارآمدی برای مردم، نصیری را دچار این تصور کرده است که وضع فعلی، محصول عدم توجه به گفتار سیاسی وی و هم فکران ایشان است. جاماندگی موقعیتی، در همین نقطه شکل میگیرد. درست در موقعیتی که توجه مردم به مساله کارآمدی و اصلاح ساختار معیوب اقتصادی است، زبان به ملامت و سرزنشگری باز و ناامیدی پمپاژ میکند، یعنی در وضعی که به باور بسیاری از متفکرین امید پیشران پیشرفت است، زبان به القای ناامیدی باز می گشاید. این مساله خود را در تغییر از «سیاستاندیشی» به سیاسیکاری نشان داده و منجر به عارضه «عدول از مبانی» و «بیهویتی» میشود.
جاماندگی زمانی و مکانی، شناخت نصیری در وضع فعلی را نیز دچار مساله می کند. گویا آن به آن، نفی و رد گذشته در او بیشتر می شود، به طوریکه شاید در ادامه واقعا هیچ چیز خوبی برای نصیری باقی نمانده باشد که بخواهد از گذشته گزینش کند. این وضعیت حاد را در یادداشت اخیر او می توان سراغ گرفت، در این یادداشت نصیری که تا پیش از این، اکثر هجمه های خود را متوجه شخص رهبری کرده بود، در این یادداشت به نحو زننده ای به حضرت امام خمینی(ره) تاخته است و ایشان را با لفظ ” آقای خمینی” مورد خطاب قرار داده است.
محتوای یادداشت اخیر به نحوی زننده و سیاست زده است که حتی دستگیره ای برای نقد اندیشه ای او باقی نمی گذارد. باید باور کنیم نصیری همین نصیری فعلی است یا چشمانمان را بیشتر بمالیم و نصیری نشریه سمات و کتاب اسلام و تفکر را به یاد بیاوریم. بگذارید از خود او بپرسیم، این نصیری کدام نصیری است؟ اگر او را در آخرین کتابش بیابیم باید بگوییم، نصیری حیران است. هم از زمان جا مانده هم دچار بی قراری مکانی شده است. زمین و زمان زیر پای او شل شده است. او در وادی حیرت است.
بیشتر بخوانید:
۲۱۲۱