، خدا آن روز را نیاورد که آدم در خانهی خودش غریبه بشود اما قاعده این است که معمولاً هیچ پناهی امنتر از خانه، در دنیا پیدا نمیشود. به قول انگلیسی زبانها «هوم سوییت هوم» یا همان اصطلاح معروف خودمان؛ «هیچجا خونه خود آدم نمیشه…» ظاهراً وزنهبرداری ایران از اولین روز تابستان ۱۴۰۱ به چنین احوالی نزدیک شده و کمکم دارد آن «طفلی که دیریست گمشده» را پیدا میکند تا شادی را به خانواده بازگرداند.
رجعت وزنهبرداران
با شروع دوران سرپرستی انوشیروانی از سیویکم خرداد، معرفی نایبرییس، دبیر و کادر جدید پس از آن، بسیاری به خانه بازگشتهاند. رفت و آمدها در این فدراسیون و خارج از آن بیشتر شده است. از رجعت کوروش باقری و مدیریت او بر تیمهای ملی تا دیدار حسین رضازاده و حسین توکلی، دورهمی بزرگان و پیشکسوتان، ملاقاتهای تدریجی رؤسای هیأتهای استانی، دریافت مشاورههای رسانهای و خیلی تلاشهای دیگر همه نویدبخش روزهای روشنی برای وزنهبرداریاند.
برگزاری اردوی تیم ملی زنان در قزوین و پیگیری تحقق خواستههای منطقی مردان ملیپوش هم دلگرمی خوبی است برای اطمینان از اینکه مدیران جدید و جوان فدراسیون مشغول کارند.
برق شادی
یکی از اتفاقاتی که امروز خیلی کمتر از گذشته میبینیم، رخصت از بزرگان برای شروع کارهای بزرگ است اما خوشبختانه در مسیر جدید پیشروی وزنهبرداری این حرکت آهسته و پیوسته در حال شکلگیریست و به دیدار و دورهمیهای داخل خانه ختم نشده.
در اقدامی شایسته نایب قهرمان و قهرمان المپیک لندن، به دیدار و عیادت محمد زهتاب، پیشکسوت ارزنده این رشته میروند و «رخصت» آغاز میگیرند.
چیزی که جدا از توصیه و رهنمودها، به دیدار انوشیروانی و سلیمی با استاد در ۹۵ سالگیاش، ارزش ویژهای میبخشد، همان برق شادی چشمان پیرمرد است که یک دنیا میارزد…
251 251