وقتی بازیکنان تیم ملی فوتبال یک کشور در یک تورنومنت بین المللی، مثل کودکان دبستانی که در جلوی خانهشان بدون تیر دروازه با پاره آجر بازی میکنند، ظاهر میشوند و امید یک ملت را در کسری از ثانیه با رفتار آمارتوی خود بر باد میدهند؛ باید هم سینما و خانوادهاش شبیه آنها باشند که اگر این نباشد، باید تعجب کرد!
حرفهای بودن و حرفهای شدن؛ سن و سال نمیشناسد. حفظ حرمت و رعایت قواعد بازی، یک روند است که «تربیت» لازم دارد؛ با حلوا حلوا کردن و ایسنتاگرام و فالوور و تلگرام، بدست نمیآید! اگر آن فوتبالیستها آموخته بودند در هر شرایطی، بازی خود را انجام دهند و به تعهد و وظیفه شان پایبند باشند؛ آن اتفاق نمیافتاد. البته که آنها به مربی خود و بزرگترهای خود نگاه میکنند که دست بر قضا از هیچیک حرفهای گری و «عمل به وظیفه در هر شرایطی» را نمیبینند که حالا بیاموزند یا خیر!
حکایت فوتبال و سینما و شاید ورزش و هنر این روزهای ما روایت همین بیقاعدگیهاست! گویی همه خودشان چرخ را اختراع کردهاند و یا دنبال اختراع و ثبت آن به نام خود هستند! لباس ژنرال بر تن دارند و بچهگانه جرزنی میکنند! قواعد بازی را ابتدا -ظاهرا- میپذیرند و انتها زیر میز میزنند! اینجا هم دست بر قضا کسی به بزرگترها و مربیها نگاه نمیکند! بماند که در برخی ادوار بزرگترها هم رفتارهای کودکانهای داشتند.
این بدعت بدی است که دارد به عادت تبدیل میشود و تقریبا در شرف قاعده شدن است!
مگر میشود قواعد بازی را پذیرفت اما به وقت قضاوت، خود را کنار کشید آن هم با منطق «خوشم نمیاد!» خنده دار نیست؟ مسخره نیست؟ اصلا مسخره بازی نیست که هرجا به میل ما نبود، بگوییم قبول ندارم!
کاش منش استاد علی نصیریان در شب اختتامیه جشنواره فجر امسال، برای همه الگو شود؛ همه بدانند حرمت سینما و جشنواره و مردم را باید حفظ کرد، اعتراض و انتقاد هم باید به قاعده باشد!
منبع