گروه هنر: فیلم سینمایی «بی صدا» این روزها در گروه «هنر و تجربه» در حال اکران است و حسین شهابی، کارگردان، این فیلم را، هم اثری درباره بیماران مبتلا به سرطان می داند و هم فیلمی درباره بیماری سرطان؛ فیلمی که قصد دارد با عبور از سرطان به منزله یک بیماری جسمی به سرطان اجتماعی نیز اشاره کند. شهابی سرطان اجتماعی را به مثابه چیزی می داند که با بی توجهی یا بی تدبیری، به یک معضل بزرگ اجتماعی تبدیل شده است. این فیلم چهارمین ساخته سینمایی حسین شهابی است که در سال ۹۵ تولید شده و بعد از دو سال با تغییر نام از «دوران سرطانی» به «بی صدا» روی پرده رفته است. او علاوه بر کارگردانی، تهیه کنندگی و نگارش فیلم نامه را نیز برعهده داشته است. این کارگردان که پیش از این فیلم هایی مانند «آزاد به قید شرط»، «روز روشن»، «حراج»، «به خاطر مهدی» و… را ساخته، درباره آخرین فیلمش، «بی صدا»، با ما گفت وگو کرد.
«بی صدا» فیلمی برای بیماران مبتلا به سرطان است یا فیلمی درباره سرطان؟
درواقع این فیلم، هم برای بیماران و خانواده های افراد مبتلاست و هم درباره سرطان؛ از یک طرف مسائل و مشکلات بیماری سرطان را مورد توجه قرار داده و از سوی دیگر تلاش بر این بوده که با عبور از سرطان جسمی به سرطان اجتماعی اشاره شود.
منظورتان از «سرطان اجتماعی» چیست؟
هر آن چیزی که با بی توجهی یا بی تدبیری، تبدیل به یک معضل بزرگ اجتماعی می شود. مصداق های هرچند کوچکش را در خود فیلم می توانید مشاهده کنید.
به نظر می رسد تلاش برای اینکه بیماری سرطان در عین واقع نمایی، ناامیدکننده به نظر نرسد، تبدیل به چالش برای شما شده که در فیلم می توان آن را کاملا حس کرد. چگونه به یک جمع بندی نهایی نسبت به نحوه تصویرکردن این بیماری رسیدید؟
بله. این ماجرا چالش مهمی برایم بود. این بخش اساسا به فیلم نامه و جهان بینی نویسنده ربط دارد. اگر آدم تلخ اندیشی نباشید و درعین حال واقع بین باشید، تلخ ترین موضوعات هم از دید شما درست و قابل درک تصویر خواهند شد. این سوال همیشه برای من در زندگی مهم بوده که اگر امیدی در زندگی نیست، پس برای چه درباره آن صحبت می کنیم؟! و از آن بدتر، چرا اصلا در مورد آن فیلم می سازیم؟! و اگر هست، امید که فقط اسم یک آدم نیست. باید آن را در تمام اجزای زندگی ببینیم؛ حتی در تلخ ترین اتفاقات. به نظرم طنز غریبی است، اما باورم این است آدم هایی که بیشتر از بقیه برای القای ناامیدی تلاش می کنند، خودشان از همه امیدوارترند، اما تظاهر به چیز دیگری می کنند. شاید هم افسردگی با چاشنی ابزورد، روشنفکرانه تر به نظر می رسد!
اما نمی توان این را نادیده گرفت که واقعیت هم تلخ است!
به نظرم اینکه می گویند واقعیت همیشه تلخ است، تعبیر غلطی است. اگر این آگاهی را داشته باشیم که از حجاب واقعیت عبور کنیم، آن وقت خواهیم دانست که پشت هر واقعیت تلخی یک حقیقت شیرین نهفته است. تلخ بودن واقعیت قبل از آنکه حقیقت باشد، نشانه ناآگاهی ما نسبت به ماهیت و حکمت آن واقعیت است.
با وجود اینکه می توانستید فیلم را در یکی از سرگروه های سینمایی اکران کنید، چرا «هنر و تجربه» را انتخاب کردید؟ فیلم شما با چه مشخصه هایی یک اثر مناسب برای هنر و تجربه محسوب می شود؟
این فیلم با پروانه ساخت سینمایی تولید شده و پروانه نمایش آن هم برای اکران عادی بود، اما متاسفانه با شناختی که از سلیقه مخاطبان سینما و گردانندگان حوزه اکران داریم، تصمیم گرفتیم آن را در «هنر و تجربه» اکران کنیم و خود را درگیر مسائل پیچیده اکران نکنیم.
دو نقش اصلی و کلیدی فیلم که پیام و ساغر هستند، به دو بازیگر متفاوت از نظر جنس بازی شان سپرده شده اند. پیام دهکردی یک تئاتری با بیان و بدن به اصطلاح تئاتری است و مرضیه وفامهر پیش از این تجربه بازیگری چندانی نداشته، اما متعلق به خانواده سینماست. قراردادن این دو در کنار یکدیگر بر اساس چه تفکری صورت گرفته است و چه جنس بازی را از آنها انتظار داشتید؟
پیام دهکردی و توانایی های او را همگی روی صحنه دیده ایم. بله او به شدت بازیگری توانا و تکنیکی است. هر دو تلاش زیادی کردیم، اما می دانستم که تمرین ها و تحلیل های من شاید او را به آن درجه از رئالیسمی که مدنظرم است، نرساند. بنابراین قراردادن یک بازیگر غیرتکنیکی در برابر او، خود تاکتیکی بود که برای خنثی کردن قدرت بازی دهکردی در نظر گرفته شد. هرچند این دوگانگی جنس بازی ها برایم ریسک بزرگی بود و مدام نسبت به نتیجه کار نگران بودم، اما با همه کاستی ها، در نهایت نتیجه کار برایم رضایت بخش بود.
نام فیلم چرا از «دوران سرطانی» به «بی صدا» تغییر کرد؟ دوران سرطانی موید مضمون فیلم بود؛ اما «بی صدا» بر اساس چه دیدگاهی انتخاب شده است؟
دوران سرطانی بهترین اسم برای این فیلم بود؛ اما خب با این اسم مخالفت کردند و به نظرم باید آنها توضیح دهند که چرا مخالفت کردند. من اهل مخالف خوانی نیستم؛ اما این میزان ترس و وسواس که دیگر از متن فیلم نامه به اسم آن رسیده، مایه تاسف است.
آیا خود شما تماشای فیلم را به یک بیمار مبتلا به سرطان پیشنهاد می کنید؟
بله و این پیشنهاد را خیلی جدی مطرح می کنم! فیلم نامه این فیلم با یک تحقیق و پژوهش طولانی و با همکاری انستیتوی سرطان ایران نوشته شده و مورد تایید آنها نیز بوده است.
«بی صدا» فیلم پر دیالوگی است. آیا این حجم از دیالوگ ضرورت قصه بود یا می خواستید تک لوکیشن بودن اثر کمتر به چشم آید؟
راستش هر دو. صد دقیقه حرکت مداوم در یک محیط ۵۰ متری می توانست سرگیجه آور باشد و از آنجایی که در این فیلم قصد استفاده از تکنیک فاصله گذاری و سکوت های طولانی را نداشتم؛ بنابراین دیالوگ در این فیلم نقش مهمی دارد. یکی برای گریز از زاویه های تصویری تکراری و دیگری برای القای مفاهیمی که شاید از نظر من هیچ گونه معادل تصویری برایش وجود نداشت.
نکته جالب درباره «بی صدا» دوری آن از قصه های نخ نما شده و کلیشه های مضمونی نظیر خیانت و مناسبات غیر اخلاقی میان آدم های قصه است. درست در بخش هایی که شاید تماشاگر بر اساس عادت ذهنی خود انتظار دارد شاهد یک خیانت یا دست کم یک شیطنت به لحاظ نوع پیشبرد داستان باشد، از آن امتناع کردید. چرا؟
من نمی خواهم و نمی توانم از فیلم خودم تعریف کنم و حالا که شما این نکته را مثبت دیده اید، بگذارید همین گونه بماند (با خنده). البته درباره موضوع مناسبات انسانی در سینما حرف های زیادی را می توان مطرح کرد.
چرا نویسندگی، شغل شخصیت اصلی داستان است؟ آیا داشتید کنایه سیاسی می زدید؟
شغل نویسندگی، علاوه بر اینکه در ترسیم ویژگی های مدنظر من برای شخصیت اصلی مناسب ترین شغل بود، گفت وگوی او با شاگردانش نیز این موقعیت را به وجود می آورد که آنچه را نمی توان دید، در این بخش شنید و تجزیه و تحلیل کرد. اهل کنایه های سیاسی نیستم؛ اما در بطن هر کنایه سیاسی قضاوتی وجود دارد.
چه نوع قضاوتی؟
باورم این است که در پس هر مشکل سیاسی- اجتماعی یک مشکل اساسی تر انسانی نهفته است. من همیشه از این زاویه به مسائل نگاه کرده ام و تا حد توان از قضاوت گری دوری می کنم.
در میان هجمه فیلم های کمدی عمدتا سخیف چقدر به موفقیت در اکران فیلم تان امیدوار هستید؟
فقط می توانم امیدوار و البته واقع بین باشم.
شما هم به جریان واپس زدگی ذائقه مخاطب مثل بسیاری از همتایان تان معتقدید؟ به راستی چه عاملی در درجه اول باعث افت کیفی تولیدات سینمایی و افت سلیقه مخاطبان سینما شده است؟
مخاطبان جواب این سوال کسانی هستند که عامدانه و با تلاش های بسیار این وضعیت را به وجود آورده اند. کسی را که خوابیده، می توان بیدار کرد؛ اما آنکه خود را به خواب زده، نه! بنابراین جواب مفصل دادن به این پرسش مانند آب ریختن به روی آتش است و شاید هم بدتر.
معضلات اجتماعی به ویژه در فیلم های اخیر شما برجسته مطرح می شوند و تم اصلی داستان قرار می گیرند. انتخاب بعدی تان چه خواهد بود؟
انتخاب بعدی من دوباره یک موضوع اجتماعی است. حدیث یک نفس تا جایی که من را با علت و معلول اجتماعی خود درگیر نکند، برایم جذابیت دراماتیکی ندارد. من حتی یک نگاه طبیعت گرای شاعرانه را نیز در دل جامعه هرچند کوچک انسانی جست وجو می کنم. حتی اگر وانمود می شود که این دو با هم در تناقض اند؛ که نیستند.
□
روزنامه شرق،