مرد که حدود چهل سال داشت، با کلاه و پاپوش ترکمنی، راستقامت و استوار قدم برمیداشت. پسرانش که دهساله و دوازده ساله مینمودند در دو سوی پدر گام برمیداشتند و او را همراهی میکردند. پدر آرام حرکت میکرد و با نشاندادن ابزار جنگی قدیم: سپر، شمشیر، کلاهخود و زره به فرزندانش و کاربرد آنها را در درزمهایی که فردوسی در شاهنامه توصیف کرده بود، توضیح میداد. تابستان سال ۱۳۶۴ بود و من که پس از سخنرانی در همایش مدیران بنیاد شهید استانهای کشور به توس آمده بودم، در موزهی آرامگاه حکیم فردوسی در حال تماشای نقاشیهای قهوهخانهای و ظروف سفالی با خود زمزمه میکردم:
نمیرم ازین پس که تا زندهام
که تخم سخن را پراکندهام
هر آنکس که دارد هُش و رای و دین
پس از مرگ بر من کند آفرین
مرد ناگهان ایستاد و به تابلویی که روی دیوار روبهرویش نصب شده بود نگاهی انداخت، دو پسر خوشسیما و گشادهرویش را که از او فاصله گرفته بودند فراخواند و بعد با صدایی محکم و رسا بیت روی تابلو را که به خط یکی از خوشنویسان دورهی صفوی نوشته شده بود، خواند:
دریغ است ایران که ویران شود
کُنام پلنگان و شیران شود
سپس گفت: عزیزانم، ما ایرانیان هیچگاه در نبرد با دشمنان تن به شکست و خواری ندادهایم. با چنگیز و تیمور و اشرف افغان جنگیدهایم یا شکستشان دادهایم و از سرزمین خود بیرون راندهایم و یا آنها و پیروانشان را به دین و فرهنگ خود درآوردهایم.
نفس در سینههای دیگر بازدیدکنندگان موزهی توس حبس شده بود و با غروری برانگیختهشده به سخنان مرد گوش میدادند:
«اکنون هم دلیرمردان ما، که از همه جای این دیار مردخیز حرکت کردهاند و به جنوب و غرب کشور رفتهاند، تا پای جان میجنگند و نمیگذارند صدام یکوجب از خاک ما را بگیرد.»
سخنانش را با بغض تمام کرد و فریاد زد:
همه سر به سر تن به کشتن دهیم
به آید که گیتی به دشمن دهیم
***
ایران سرزمین پهناوری است با فرهنگ و تمدنی دیرینه و با شکوه، که فردوسی، قهرمانان شاهنامه و فرزندان راستین او در درازنای تاریخ آنرا نهتنها وطن بلکه بخش مهم و ارزشمندی از هستی خود میدانند و برای پاسداری از مرزهای مادی و معنوی آن دل میسوزانند و تلاش میکنند:
نمانیم کاین بوم ویران کنند
همی غارت از شهر ایران کنند
نخوانند بر ما کسی آفرین
چو ویران بود بومِ ایران زمین
اینک ۹۸۵ سال پس از درگذشت احیاگر بزرگ و بیهمتای فرهنگ و تمدن ایران، بوم و بَر ما نه از مرزهای آبی و خاکی که از درون تهدید به ویرانی میشود، زیرا ایرانیان بهسرعت رو به پیری میروند. نشاط جوانی با شتابی هولبرانگیز از این دیار دلاورخیز دور میشود و بنیانهای پایداری و پویاییاش رو به سستی میگذارند.
ایران مانند هر سرزمین دیگر، حیات و هویتش به وجود مردمان تندرست، شاداب، پُرتکاپو و غیرتمند آن است. نگرانی اصلی، پایینآمدن رشد کلی جمعیت و سطح جایگزینی است. سطح جایگزینی با جانشینی میزان باروری مورد نیاز است که جمعیت را از نسلی به نسل دیگر حفظ میکند. هرچه فرزندآوری کاهش یابد، سالمندی که افزایش انباشتگی مستمر و مداوم جمعیت است، زیادتر میشود. در سالهای اخیر نرخ جایگزینی در ایران به ۷/۱ رسیده است که با نرخ ۶/۲ مطلوب فاصلهی زیادی دارد.
در شمارهی ۱۵۵ مجلهی سپیده دانایی (آذر و دی ۱۴۰۰) ده مشکل مهم پیری جمعیت را برشمردیم، از جمله:
– کاهش نشاط و طراوت اجتماعی
– کمشدن جمعیت در سن کار
– دگرگونیهای فرهنگی بهخاطر هجوم نیروی کار غیر بومی
– به خطر افتادن امنیت کشور بر پایهی پیوند منطقی و تجربی امنیت و جمعیت
– رو به زوالرفتن فرهنگ و تمدن ایران اسلامی
افزون بر این مشکلاتِ کلان برای کشور، پژوهشهای زیادی نشان دادهاند که نداشتن فرزند زمینهساز مشکلات جسمی، روانشناختی، دینی و اجتماعی برای زوجها بهویژه زنان، در سالهای میانسالی و سالمندی میشود.
زنگ خطر بحران پیری جمعیت که از بیست سال پیش به صدا درآمده بود در چند سال گذشته گوشخراشتر و آرامشبراندازتر بلند شد و جمعی از مدیران و کارشناسان دغدغهمند را بر آن داشت که قانون حمایت از خانواده و جوانی جمعیت را در هفتاد و سه ماده و هشتاد و یک تبصره تدوین کنند. این قانون در ۲۴ آبان ماه ۱۴۰۰، پس از تصویب مجلس شورای اسلامی و تأیید شورای نگهبان توسط رییسجمهور برای اجرا به وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی و معاونت امور زنان و خانواده ریاست جمهور ابلاغ شد.
مادههای ۱۹، ۲۰، ۲۸، 29 و ۳۲ این قانون به برنامههای فرهنگسازی اختصاص یافته است:
ماده ۱۹: اهدای جایزه سالیانهی ملی جوانی جمعیت بر اساس شاخص اثرگذاری بر رشد ازدواج و فرزندآوری در جامعهی مخاطب
ماده ۲۰: تشویق سالیانهی کارکنانی که ازدواج کرده یا صاحب فرزند شدهاند، در روز ملی جمعیت
ماده ۲۸: تدوین پیوست فرهنگی متناسب با سیاستهای حمایت جمعیت توسط کلیهی دستگاهها
کاهش هزینههای روحی و روانی و اقتصادی دوران بارداری و جلوگیری از القای هرگونه ترس و هراس نسبت به بارداری
تدوین برنامههای تلویزیونی مطالبهگری اجرای قانون جوانی جمعیت
ماده ۲۹: اختصاص حداقل ۱۰٪ بودجهی برنامههای تولیدی و فیلم برای تولید محتوا با محوریت جوانی جمعیت
ماده ۳۲: اختصاص یکسوم ظرفیت تبلیغات محیطی به فرزندآوری و جمعیت
در این نوشتار برآنیم که به پشتوانهی یافتههای علمی و متقن روانشناسی اجتماعی، کلی و ناقصبودن این مواد و برخی از برنامههای پُرآب و تاب برآمده از آنها را به اختصار یادآوری کنیم.
آمارهای هشداردهنده
گزارش آخرین سرشماری عمومی کشور در سال ۱۳۹۵ آمارهای زیر را نشان میدهد:
جمعیت کشور: ۷۹۹۲۶۲۷۰ نفر
افراد مجرد در سن ازدواج: ۹۷۶۹۰۰۰ نفر
افراد مجرد در مرحلهی تأخیر ازدواج: ۱۸۱۰۰۰۰ نفر
افراد در مرحلهی تجرد قطعی: ۲۲۰۰۰۰ نفر
۳۶ درصد زنان ۱۵ تا ۳۵ سال، یعنی پنجمیلیون نفر (که در مرحلهی دختری به سر میبرند) ازدواج نکردهاند.
از متأهلان در دورهی باروری (۱۵ تا ۴۹ سال) که ۲۲۷۰۰۰۰۰ نفر بودند:
5/۱۳درصد: بدون فرزند
۷/۱۹ درصد: دارای یک فرزند
۸/۲۵ درصد: دارای دو فرزند
مجموع متأهلان بدون فرزند یا حداکثر دارای دو فرزند: ۱۳۳۹۳۰۰۰ نفر
از مواد قانون حمایت خانواده و جوانی جمعیت معلوم میشود که برنامههای عملیاتی و واقعبینانهای برای رفع مشکلات ازدواج و تشکیل خانوادهی بیش از ده میلیون جوان در سن ازدواج و نیز راهکارهای مشخصی برای تحکیم خانوادهی جوانان ازدواجکرده یعنی پیشگیری از طلاق و کاهش آشفتگیها و درگیریهای درازمدت همسران ارائه نشده است.
به گزارش خبرگزاری تسنیم: «بنابه آخرین آمار ثبت احوال کشور در نیمهی نخست سال ۱۳۹۹ به ازای هر سه ازدواج، یک رویداد طلاق ثبت شده است. این افزایش نگرانکنندهی آمار طلاق که بیشتر آنها در دورهی باروری صورت میگیرد، علاوه بر پیامدهای جمعیتی زنگ خطری برای حوزههای فرهنگی و اجتماعی محسوب میشود.» (۵ اردیبهشت ۱۴۰۰)
مخاطبان این قانون در خوشبینانهترین وضعیت، در سال ۱۴۰۰ نزدیک به ۲۴ میلیون افراد متأهل در دورهی باروری هستند و گروه اصلی هدف، یعنی ۶۰درصد آنها (۱۴۴۰۰۰۰۰نفر) یا فرزند ندارند و یا حداکثر دارای دو فرزندند.
عوامل بیرغبتی به فرزند
چرا این جمعیت انبوه به فرزند و فرزندآوری تمایل ندارند؟ فرانک فوردی، استاد بازنشستهی دانشگاه کنت، در مطلبی که در تاریخ ۹ آگوست ۲۰۱۹ با عنوان «چرخش علیه مادری» نوشته است و محمد معماریان آنرا با عنوان «چرا بچهدارنشدن مُد شده است؟» ترجمه و منتشر کرده است، با یادآوری برخی از مهمترین دلایل و عوامل فکری و اجتماعی به این پرسش پاسخ میدهد:
«ایدئولوژی ضد زاد و ولد به دو شیوه ترویج میشود. این دو شیوه از هم متمایز اما اغلب به هم مربوطاند. اول آنکه ادعا میشود فرزندآوری و فرزندپروری اساساً تجربههایی منفیاند که باید به کسی که میخواهد دست به آن بزند هشدار سلامت داد. دوم آنکه استدلال میشود بچهداشتن غیرمسئولانه است چون بچههای جدید تهدیدی علیه محیط زیست هستند. از سوی دیگر، یکی از ایدههایی که برای مشروعیتزدایی از جایگاه اخلاقباوری به کار میرود این است که میگوید انتظار جامعه از زنان، برای اینکه فرزند داشته باشند یکجور تحمیل غیرطبیعی و اجبارآور است. این روایت آنچه را گاهی «ناچاری مادرانه» مینامند زیر سوال میبرد و اعلام میکند که مادری برای زنان نقشی طبیعی نیست. روایت ضد زاد و ولد میخواهد مادری را همچون تلهای نامطلوب و ناخوشایند ترسیم کند. در سالهای اخیر، مفسران فراوانی بودهاند که با توسل به عبارت «تأسف مادرانه» روی این ایده دست گذاشتهاند که بسیاری از مادران وانمود میکنند از زندگیشان راضیاند، اما در خفا تأسف میخورند که بچهدار شدهاند.
این روزها بحث دربارهی تأسف مادرانه در سراسر دنیا رایج شده است. روانکاو فرانسوی، کواین مییر، در سال ۲۰۰۹، کتاب پُرفروش «بیبچه: ۴۰ دلیل خوب برای مادرنبودن» را منتشر کرد. در سال ۲۰۱۶، بیبیسی، مییر را در فهرست ۱۰۰ زن الهامبخش دنیا جا داد.
کتاب سارا فیشر با عنوان «دروغ شادی مادرانه» روایتی دلهرهآور از وحشتهایی را ارائه میکند که به گفتهی او در پدیدهی مادری پیش میآید. کتاب «براندازی مادر» به قلم آلینا برونسکی و دنیز ویلک، علیه ایدهآلسازی سنتی از مادری در آلمان نوشته شده است. همین که هشتگ «تأسف مادری» در سال ۲۰۱۷ در آلمان ترند شد، حاکی از آن است که این دغدغه حرف اول بخشهایی از آن جامعه است.
بهنجارسازی «تأسف مادرانه» به یک روند گستردهتر گره خورده است که تولد و بزرگکردن بچه را نوعی زحمت و مشقت میداند که بهتر است از آن اجتناب شود؛ یعنی اصل این ایده که بزرگسالان مسئولیت نسلهای جوانتر را برعهده بگیرند، یک عرف تاریخ مصرفگذشته بهحساب میآید که با سبک زندگی افراد سرشلوغ و موفق تعارض دارد.
انصراف از والدشدن میلی است که تقصیرش غالباً به گردن دشواریهای مالی میافتد؛ در اسپانیا و ایتالیا میگویند که پدیدهای که به اصطلاح به آن «سندرم گهوارهی خالی» میگویند، بهخاطر تعهدات مالی و زمانی است که بچهدارشدن به دنبال میآورد. ولی این تبیین چندان موجه نیست. چون در بسیاری از نقاط دنیا، بیگانگی امروزی با زاد و ولد در میان اقشار مرفه نیز بهاندازهی افراد کمتر بهرهمند جدی است.
در کره جنوبی هم که پایینترین نرخ زاد و ولد را در کشورهای عضو سازمان همکاری و توسعهی اقتصادی در منطقهی آسیا-اقیانوسیه دارد، صدای جنبش «نه به ازدواج» بسیار بلند است. جای تعجب ندارد که پیشبینی میشود امسال تعداد فوتشدگان در کره جنوبی بیشتر از تعداد متولدین باشد. غالباً میگویند که عامل بیگانگی جامعهی قرن بیست و یکم با بچهداشتن، شوق زنان به استقلال بیشتر است. گاهی نیز اوجگیری روحیهی ضدّ زاد و ولد را به نفوذ فمینیسم گره میزنند. این موارد شاید در تبلور حال و هوای ضدّ زاد و ولد نقش داشته باشد، ولی عوامل قدرتمند دیگری هم در کارند.
در دهههای اخیر، بخش عمدهای از جنبش محیطزیستگرا بهعلت شعارهای تند و تیز و انسانگریز رفته است. از این منظر، یک انسان اضافه یعنی یک عالم انتشار بیشتر کربن!
تا همین اواخر، بچهها لطف خدا و برکت زندگی شمرده میشدند. اکنون افراد زیادی میگویند که بچهنداشتن لطف و برکت است…».
فرانک فوردی در پایان نوشتار محققانهی خود تأکید میکند:
«دلیل این بیایمانشدن به روح بشر، نه اقتصادی است و نه زیستمحیطی. بلکه موتور اصلی این جنبش ضد زاد و ولد آن است که اقشار جامعه، امروزه بهسختی میتوانند مبنایی برای زندگی بیابند. بازیابی اعتمادتان به روح بشر و فضایل قدیمی انسانی، بهترین پادزهر برای این چرخش علیه بچهدارشدن است.» (ترجمان، مهر ۱۳۹۸)
آیا این دیدگاههای منفی و تند علیه فرزندآوری اختصاص به غیر ایرانیان، بهویژه تندروهای غربی دارد؟
امیر رستگار خالد و ساجده مقدمی در پژوهشی که در سال ۱۳۹۷ با ۴۰۰ زوج ۱۵ تا ۴۹ سالهی تهرانی انجام دادند، پس از یادآوری اینکه در ایران میزان باروری کل جمعیت از ۹/۶ فرزند برای هر مادر در سال ۱۳۶۳ به ۸/۱ فرزند برای هر زن در سال ۱۳۹۰ کاهش یافته است و میزان باروری زنان شهر تهران به ۴/۱ فرزند در ۱۳۸۹ رسیده است؛ با استناد به نظریهی اینگلهارت و همکاران (۲۰۰۵)، کمرنگشدن ارزشهای سنتی و افزایش و گسترش ارزشهای عرفی عقلانی را در شمار زیادی از جوانان و میانسالان یکی از عوامل موثر بر بیمیلی به فرزنددارشدن میدانند.
ارزشهای سنتی بر اهمیت خداوند در زندگی، آموزش پیروی از مذهب به کودکان، مخالفت با سقط جنین، احساس قوی در مورد افتخار و غرور ملی، محترمشمردن توسعهی اجتماعی-اقتصادی معطوف به خانواده، اهمیت روابط اولیاء و فرزندان و ارزشهای خانوادگی، تشویق تولیدمثل با ازدواج و طرد هر نوع رفتار جنسی دیگر تأکید میکنند. در مقابل، جوامعی که ارزشهای عرفی عقلانی دارند خواستههایشان در همهی موضوعات مغایر خواستههای جوامع سنتی است.
عرفیشدن تأثیر قدرتمندی بر نرخ باروری زنان میگذارد. نرخ باروری کشورهای ثروتمند که عرفیشدن در آنها بیشتر است، به مراتب کمتر از سطح جایگزینی جمعیت است. در حالیکه نرخهای باروری جوامع فقیر با جهانبینی دینی سنتی بسیار بالاتر از سطح جایگزینی است.
نتایج پژوهش نشان داد با آنکه در جامعهی ما ۹۲٪ افراد در حد متوسطی به اعتقادات، ارزشها و عواطف و مشارکت در فعالیتهای دینی پایبند هستند اما کثرتگرایی، عقلگرایی و تجربهگرایی هم طرفداران زیادی دارد.
۶۶ درصد در حدی زیاد تمایل دارند دین در نظامهای چهارگانهی اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی جامعه دخالت نکند. فرزند نهتنها برای زوجها ارزش احساسی ندارد، بلکه هزینههای فرااحساسی زیادی را بر آنها تحمیل میکند.
با توجه به رشد مفاهیمی چون خودشکوفایی و فردگرایی، افراد بهدنبال تقویت خود، نه از طریق فرزندان بلکه از طریق شغل و تحصیل هستند.
بسیاری از پاسخگویان ایرانی با این نظر موافق بودند که خانواده نه بر اساس یک قرارداد مشروعیتبخشی به روابط جنسی برای فرزندآوری و تعیین مالکیت اموال در نسلهای بعدی، بلکه بر پایهی یک تعلق رمانتیک باید شکل بگیرد.
بتول صیفوری و همکاران (۱۳۹۸) با مرور نظاممند ۴۵ تحقیق (۱۸پژوهش ایرانی و ۲۷ پژوهش خارجی) مرتبط با تعیینکنندههای باروری در طول ده سال ۱۳۸۷-۱۳۹۷/۲۰۰۹-۲۰۱۹ با روش فراتحلیل ۴۳متغیر را ارزیابی کردند.
یافتههای این بررسی علمی نشان داد که هفت متغیر:
۱. قدرت زن در ساختار خانواده
۲. افزایش تحصیلات زنان در گذار اقتصادی
۳. سن بالای ازدواج
۴. توجه به تناسب اندام در زنان
۵. سقط جنین
۶. آموزش پدران در نگهداری از فرزندان
۷. افزایش تحصیلات زنان
بیشترین تأثیر را بر باروری داشتهاند.
چه باید کرد؟
در روانشناسی اجتماعی، باور به فرزندآوری و اقدام برای آن در حوزهی نگرش و اقناع قرار میگیرد. از اینرو، علمیتر و دقیقتر آن است که بهجای مفهوم کلی و مبهم فرهنگسازی، روشهای تغییر نگرش و اقناع (متقاعدسازی) را بشناسیم و بهکار گیریم.
· نگرش و رفتار
وقتی که روانشناسان اجتماعی درباره ی نگرش یک نفر صحبت میکنند به باورها و احساسهای مرتبط با یک شخص یا یک رویداد و گرایش رفتاری ناشی از آن اشاره دارند. بهطور کلی، واکنشهای ارزشیابانهی مثبت یا منفی دربارهی چیزی، که معمولاً ریشه در باورها دارند و در احساسات و تمایل به عمل بروز مییابند، نگرش شخصی را تعریف میکنند.
نگرش سه مولفهی شناختی، عاطفی و رفتاری دارد:
مولفهی شناختی به افکار و باورهای افراد دربارهی یک شیء یا موضوع، مولفهی عاطفی به واکنشهای احساسی افراد نسبت به آن و مولفهی رفتاری به نحوهی عمل افراد در مقابل شیء یا موضوع را دلالت دارند.
آیا نگرشها رفتار را پیشبینی میکنند؟
مطالعات زیادی نشان داده است که رابطهی میان نگرشها و رفتار آنقدر هم ساده نیست. آیزن و شیخ (۲۰۱۳) مینویسند: «پژوهشهای سالهای اخیر نشان دادهاند که نگرشهای افراد میتوانند پیشبینیکنندههای ضعیف رفتار باشند».
با اینحال، روانشناسان اجتماعی از جمله گلاسمن (۲۰۰۶) نشان دادهاند که نگرشها تحت شرایط خاصی رفتار را پیشبینی میکنند. برخی از این شرایط عبارتند از:
۱. دسترسیپذیری: هرچه افراد تجربهی مستقیمتری با موضوع نگرش داشته باشند نگرششان دسترسپذیرتر خواهد بود.دسترسیپذیری موجب میشود که رفتار خودانگیخته یعنی رفتاری که برای انجام آن خیلی فکر نمیکنیم با آن نگرش همخوانتر باشد.
۲. خاصبودن: هرچه نگرش دربارهی رفتار موردنظر اختصاصیتر باشد، انتظار میرود که بتواند رفتار را بهتر پیشبینی کند.
۳. هنجارهای ذهنی: باورهای افراد دربارهی اینکه سایر اشخاصی که برای آنها اهمیت دارند چه برداشتی از رفتار موردنظر دارند، رفتارشان را پیشبینی میکند.
۴. باور به سهولت: اگر افراد فکر کنند که انجامدادن یک رفتار کار دشواری است، قصد و نیت قوی برای انجام آن نخواهند داشت.
تغییر نگرشها
نگرشها همیشه ثبات ندارند و اغلب تغییر میکنند. تغییر میزان محبوبیت یک رئیسجمهور در طول دورهی مسئولیت او گواه خوبی بر این نکته است. فرایند تغییر هشیارانهی نگرشها بر اثر انتقال پیام را اقناع یا متقاعدسازی میگویند.
اقناع چهار پایه یا عامل موثر دارد:
الف. متغیرهای مربوط به منبع پیام
ب. متغیرهای مربوط به پیام
ج. متغیرهای مربوط به رسانه یا کانال
د. متغیرهای مربوط به مخاطب
پیش از توضیح کوتاه این چهار عامل لازم است به دو شیوه یا مسیر مهم پیامهای اقناعی برای تغییر نگرش توجه کنیم.
مسیر مرکزی اقناع: این مسیر بر استدلال تمرکز دارد. اگر استدلالها قوی و قانعکننده باشند، تغییر نگرش محتمل است. اما اگر پیام، استدلال ضعیفی را ارائه دهد، افراد به جهت مخالف آن توجه میکنند.
مسیر پیرامونی اقناع: اگر افراد بهاندازهی کافی انگیزه ندارند یا نمیتوانند به دقت فکر کنند، ممکن است بهجای توجه به قانعکنندهبودن استدلالها مسیر پیرامونی متقاعدسازی را در پیش بگیرند.
متقاعدسازی از طریق مسیر مرکزی که با اندیشمندی بیشتر و سطحینگری کمتر همراه است، پایدارتر است و بیشتر احتمال دارد بر رفتار اثر بگذارد. مخاطبان متفکر درگیر با مسئله، اغلب مسیر مرکزی را طی میکنند و به استدلالهای منطقی بیشتر پاسخ میدهند. مخاطبان غیرعلاقهمند اغلب از مسیر پیرامونی میگذرند و علاقهمندیشان به پیامدهنده بیشتر بر نگرش آنها تأثیر میگذارد.
متغیرهای مربوط به منبع: چه کسی ارتباط برقرار میکند؟
اعتبار و تخصص علمی، جذابیت، دوستداشتنیبودن، شباهت بیشتر بهخصوص در ارزشها؛ منبع پیامرسان و در نتیجه پیام او را پذیرفتنی میسازند.
رابرتز از قول ارسطو مینویسد: «ما به مردان خوب بیشتر و آسانتر اعتقاد پیدا میکنیم. شخصیت مردان خوب، موثرترین ابزار برای اقناع دیگران است.»
و آیلز، کارشناس معروف روابط عمومی و مشاور ریگان و بوش میگوید: «مهمترین عنصر در ارتباطات شخصی دوستداشتنیبودن است. دوستداشتنیبودن را میتوان گلولهای سحرآمیز نامید چون اگر مخاطب به شما علاقهمند شود هرگونه اشتباه شما را میبخشد ولی اگر علاقهای به شما نداشته باشد تمام کاسه کوزهها را سر شما خواهد شکست!»
متغیرهای مربوط به پیام
بهکارگرفتن آمار و یافتههای محکم علمی، استفاده از تصاویر رنگی، بیان شواهد ترسبرانگیز نهچندان وحشتناک که خطر انجام رفتاری پُرخطر را جدی، واقعبینانه و قابل اجتناب نشان دهند؛ تکرار پیام و دوطرفهبودن پیام از مهمترین عوامل موثر بر قانعسازی پیامها هستند.
در این میان، باید تأکید کنیم پیامی که یکطرفه است، یعنی در آن فقط استدلالهای موافقان جهت متقاعدکردن دیگران مطرح میشود، تأثیر بسیار کمتری از پیامهای دوطرفه دارد که در آن استدلالهای مخالفان نیز استفاده میشود.
پیامهای دوطرفه علاوه بر افزایش قابل اعتمادبودن ارتباط، یک تأثیر مهم دیگر هم دارند: افرادی که دیدگاههای مخالف را میشنوند و سپس ردشدن آنها را هم گوش میدهند، در برابر دیدگاههای مخالف، مقاوم میشوند و اقناع آنها دشوارتر صورت میگیرد.
متغیرهای مربوط به کانال: پیام چطور منتقل میشود؟
معلوم شده است که: گفتار سریع به نفع مسیر پیرامونی اقناع است ولی غالبا جلوی مسیر مرکزی را میگیرد. گفتار محکم نیز بهطور کلی تأثیر زیادی بر اقناع مخاطبان دارد.
دربارهی رسانه بهعنوان کانال پیام، تحقیقات تجربی موارد زیر را اثبات کردهاند:
اولاً تماس رودررو با افراد، اثربخشی بیشتری از رسانه دارد.
ثانیاً چون اثرات رسانه در فرایند «دو مرحلهای ارتباط» صورت میگیرد، یعنی از رسانه به صاحبنظران و از آنها به مردم عادی، تأثیرات رسانه از راههای نامحسوس به فرهنگ رخنه میکنند و حتی اگر اثر مستقیم کمی بر نگرش افراد داشته باشد، همچنان اثر غیرمستقیم بزرگی بر جای میگذارد.
در رسانه نیز برای تغییر نگرشها باید از متخصصان و کارشناسان معتبر و محبوب استفاده کرد و بحثهای چالشی مانند فرزندآوری را با میزگردهای تخصصی موافق و مخالف برگزار نمود.
ما چه کردهایم و چه میکنیم؟
نمیدانیم برنامهریزان و فعالان اجرای قانون جوانی جمعیت تا به حال برای فرهنگسازی و ترغیب به فرزندآوری چه کردهاند و برای آینده چه تدابیری اندیشیدهاند؟
آیا از روانشناسان و صاحبنظرانی که دانش و تجربهی زیادی در مسائل اجتماعی دارند، بهره میگیرند؟
آیا باور دارند که تغییر نگرش فرزندآوری باید با روشهای علمی و بهخصوص از مسیر مرکزی و اصلی اقناع که بر نیرومندی استدلال و پاسخدادن منطقی و درست، به شبهات و تردیدها در زمینهی فرزندآوری متمرکز است، صورت بگیرد؟
آیا برنامههایی که ذیل مادههای ۱۹، ۲۰، ۲۸، 29 و ۳۲ آمده است، علمی، کاربردی، واقعبینانه و با شناخت مخاطبان و تردیدهای آنها تدوین و پیشنهاد شده است؟
امیدواریم کتاب «مثبت سه» و پویش ملی کتابخوانی آن شاخص آرمانی برنامههای فرهنگسازی مدیران ارشد فرهنگی کشور برای فرزندآوری نباشد. کتابی که در ۱۶۰صفحه با قلمی روان و مطالبی ساده، بیتوجه به ایرادهای فلسفی، اجتماعی، روانشناختی و زیستمحیطی علیه مادرشدن که بخشی از آنها را در این نوشتار آوردیم، با استناد سطحی به منابعی قدیمی و غیرمستند (برای نمونه، پژوهشی که به برتراند راسل نسبت داده است…، ویل دورانت آمریکایی را فیلسوف فرانسوی نامیدن…) نوشته شده است و تاکنون بیش از ۱۰۰بار به چاپ رسیده است. مخاطب اصلی این کتاب دینمداران سنتی و شیعیان ولایتمدار هستند که به علامه مجلسی، سید هاشم حداد و بانو امینی ارادت میورزند و آیات و روایات و فتاوای مراجع تقلید برایشان حُجیت دارند.
در قرعهکشی شرکتکنندگان پویش ملی مطالعهی این کتاب به خوانندگان خوششانس تنها در استان تهران یک واحد مسکونی و صد جایزهی یک میلیون تومانی تعلق میگیرد.
سه سوال ساده:
۱. آیا همهی کسانیکه کتاب را میخوانند زنان و مردان متأهلی هستند که از فرزندآوری رویگردانند؟
اگر نوجوانی یا پیرمرد و پیرزنی این کتاب را بخواند و برندهی قرعهکشی شود، نویسنده به مقصود خود رسیده است؟
۲. آیا نویسنده و مروجان کتاب به این یافتهی علمی در روانشناسی اجتماعی آگاهی دارند که تغییر نگرش پیشبینیکنندهی ضعیف تغییر رفتار است؟
۳. آیا میدانند که تجربههای زیستهی افراد و بررسیهای علمی متخصصان در داخل و خارج کشور نشان داده است که اصولاً پایبندان به دین و افراد با ارزشهای سنتی، گرایش جدی به فرزندآوری دارند و دیگر نیازی به تبلیغ این موضوع برای آنان نیست؟
انتظار جدی و به حق از برنامهریزان و فعالان قانون حمایت از خانواده و جوانی جمعیت – بهویژه دو نهاد اجرایی وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی و معاونت زنان و خانواده ریاست جمهوری این است که توضیح دهند:
برای قانعکردن میلیونها ایرانی که دارای گرایشهای گوناگون هستند و شمار قابل توجهی از آنها با مجامع علمی و فرهنگی داخل و خارج کشور ارتباط دارند و اطلاعات زیاد درست و نادرستی از شبکههای مجازی کسب میکنند، چه فکری کردهاند؟
و آیا طرحهای علمی و با روشهای دقیق برای ارزیابی اثربخشی برنامههای جوانی جمعیت تدارک دیدهاند؟
خوب است بهعنوان یک الگوی موفق متقاعدسازی با رویکرد دینی و ارزیابی اثربخشی آن نگاهی گذرا بر یافتههای پژوهشی که باسی و رسول (۲۰۱۶) با عنوان «متقاعدسازی: یک مطالعهی موردی از تأثیر سخنرانیهای پاپ بر تغییر نگرش و رفتار باروری مردم برزیل» منتشر کردهاند، بیندازیم:
پاپ ژان پُل دوم در سال ۱۹۹۱ سفری دهروزه به برزیل کرد و در اجتماع پیروان خود ۲۲ سخنرانی ایراد نمود. بررسیهایی که پیمایش جمعیت شناختی سلامت (DHS) برزیل در قبل، حین و تا پنج سال بعد از دیدارهای پاپ در زمینهی رفتارهای باروری انجام داد، مشخص شد که نرخ باروری بعد از دیدارهای پاپ افزایش یافته و تا سالها اثر خود را حفظ کرده است.
فرجام سخن اینکه پیرشدن جمعیت ایران نگرانی جدی هم برای تمامیت ارضی و هم برای هویت ملی است که باید همهی ایرانیان را بدون درنظرگرفتن تفاوتهای قومی، نژادی، مذهبی و سیاسی و جناحی نسبت به آن حساس کرد، همانگونه که دوران جنگ تحمیلی همهی ایرانیان فارغ از هر نوع دستهبندی خودی و غیرخودی برای دفاع از تمامیت ارضی کشور برانگیخته شدند و به میدان آمدند.
که ایران چو باغی است خُرمبهار
شکفته همیشه گل کامکار
پُر از نرگس و نار و سیب و بهی
چو پاییز گردد ز مردم تُهی
سَپَرغَم یکایک ز بُن برکنند
همه شاخِ نار و بهی بشکنند
اگر بفکنی خیره، دیوارِ باغ
چه باغ و چه دشت و چه دریا، چه راغ
نگر تا تو دیوار او نفکنی
دل و پشت ایرانیان نشکنی (فردوسی)
منابع:
– آرونسون، الیوت و همکاران (۲۰۱۶). روانشناسی اجتماعی، ترجمه: صفارینیا و حسنزاده ۱۳۹۶، تهران، ارسباران
– رستگار خالد، امیر و مقدمی، ساجده، بررسی رابطهی تمایل به ارزشهای عرفی و نگرش به فرزند، مجله جامعهشناسی نهادهای اجتماعی، بهار و تابستان ۱۳۹۷، ۵ (۱۱)
– صیفوری، بتول و همکاران، واکاوی و تحلیل تعیینکنندههای باروری: فراتحلیلی در تحقیقات موجود، مجله علوم اجتماعی دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه فردوسی مشهد، سال شانزدهم، شماره دوم، پاییز و زمستان ۱۳۹۶
– فرانزوی، استفن ال، روانشناسی اجتماعی، ترجمه: مهرداد فیروزبخت و منصور قنادان، ۱۴۰۰، تهران، رسا
– مایرز، الوید (۲۰۱۰)، روانشناسی اجتماعی، ترجمه: حمید شمسیپور و شقایق زهرایی، ۱۳۹۶، تهران، ارجمند
– موسوی، سیدحسین (۱۴۰۰، چاپ پنجاه و چهارم)، مثبت سه، تهران، هیاْت امروز
Bassi, Vittorio and Rasul, Imran, Persuasion: A Case Study of Papal Influences on Fertility-Related Beliefs and Behavior (December 2016). CEPR Discussion Paper No. DP11698