طرف، چهل سال است دارد همه رقمه توی سینما و تلویزیون جولان میدهد، فیلم و سریال میسازد، دست در جیب ملت …، اوورت، آنوقت چنان در رسای قهرمان، جلز و ولز میکند، که انگار در زندانهای رژیم اشغالگر بوده و نگذاشتهاند… ! خب برادر همهچیز دانِ انقلابی، در چهل سال گذشته، کجا بودی!؟ بساز، یکیاش را تو بساز! شما که همهچیز برایت اوورت است، از این به بعد بساز!
شگفتا که بعضی رفقای چندمنظوره حاضرند به هر قیمتی در تیوی بنشینند، و سر سوزنی هم از زار ممد و قیصر داخلی، بتمن و سوپرمن آمریکایی کوتاه نمیآیند! چرا؟
یعنی تاریخ و مکاتب بشری در قبال صغرا کبرا کردنهای این آقایان کرک و پر میریزد …
داستان چیست که این سلسله ورشکسته به انحای مختلف به تلویزیون میآیند و با جعل عناوین مختلف مثل کارشناس و منتقد و فعال رسانهای و چه و چه، کرسی شایستگان را اشغال میکنند!؟
چطور است که هر مکلایی هم که همنشین حضرات میشود، مریدوار همان چیزی را مکرر میکند که دیکته شده است!؟
هدف این یکسانسازیها چیست!؟
آثار پلیسی/ معمایی را دوست دارم، شرلوک هلمز، هرکول پوآرو، خانم مارپل و …؛ ریاضیات، منطق، اندیشه در جعلیات و … طبعا دیر نیست که از این سناریو رمزگشایی شود.
تبلیغات کارکرد دارد، از زمان گوبلز هم داشته، اما بزرگترین فیلمساز آن زمان آن کشور را، هم از تاریخ و هم از خانه و کاشانهاش منفصل کرد، اگر تئوفن هاربو (همسر فریتس لانگ) عاقبتش بهخیر شد، اینها هم لابد میشوند.
با این روشها فقط به تاریخ بدهکار میشوید!
۵۷۵۷
منبع

