فرزانه متین-کمتر ایرانی است که عبدالمالک ریگی رهبر گروه تروریستی شبه نظامی بلوچ ، جندالله را نشناسد.گروهی که با مبارزه مسلحانه برای حمایت از اهل سنن بلوچ به کشتار افراد نظامی و غیر نظامی ایرانی در استان سیستان و بلوچستان دست زده بودند. پرونده این گروه نوپا که در سا ل۱۳۸۲ تاسیس شده بود با بیش از ۲۰ عملیات تروریستی در ایران، سرانجام در ۴ اسفند ۱۳۸۸ با دستگیر کردن عبدالمالک به هنگام گریختن از مرز هوایی ایران توسط پدافندهای هوایی نهاجا و دستگیری جانشین آن در پاکستان در سال ۱۳۸۹ برای همیشه بسته شد تا این که کارگردان داستان محور سینمای ایران، نرگس آبیار با ساخت فیلم «شبی که ماه کامل شد»، پرونده این گروه تروریستی را بدون آن که در دام تکرار وار کارگردانانی که به موضوعات تروریستی و سیاسی می پردازد بیفتد،باز کرد. این کارگردان بدون هیچ گونه قضاوت و پیش داوری با به تصویر کشیدن زندگی خصوصی حمید برادر عبدالمالک ریگی، از کنار این گروه تروریستی عبور کرد در صورتی که شاید برای خوشامد بعضی ها می توانست تمرکز را بر روی گروه جندالله بگذارد.در این فیلم، مخاطب بیش از آن که درگیر گروه جندالله شود با تغییر شخصیت اول فیلم هوتن شکیبا در نقش حمید ریگی روبه روست که در طی جریانی در تهران عاشق و شیدای فائزه منصوری با بازی الناز شاکر دوست می شود و با وی ازدواج می کند اما سرنوشت آن ها را راهی پاکستان می کند و فائزه ناگهان خود را در دل خانواده ریگی در کویته پاکستان می بیند و نقطه اوج فیلم آغاز می شود.البته هوشمندی نرگس آبیار را باید در این دانست که مخاطب را تا نیمه ی دوم فیلم بی خبر از گروه تروریستی جندالله و عبدالمالک ریگی نگه می دارد هر چند که مخاطب در همان دقایق ابتدایی متوجه یک سری نقاط مبهم در فیلم می شود اما بدون آن که از جریانات فیلم اگاه باشد، نمی تواند ابهامات رفع کند تا این که در اواسط فیلم، ماجرای سیاسی خاندان ریگی ها رو می شود و این همان حلقه گمشده ایست که سال ها، سینمای ایران از آن دور بوده است.
برگ برنده نرگس آبیار غیر از دوری از قضاوت، نمایش سیر تحول شخصیتی حمید است که از فردی عاشق و شاعر به مبارزی تکفیری و سنگدل مبدل می شود تا جایی که عشقش را فدای مبارزه اش می کند که از آن در روانشناسی و علوم سیاسی، شستشوی مغزی یاد می شود. شستشوی مغزی ، بدین معناست که تحت شرایط خاص، فرد ناخودآگاه وادار به تبعیت از اندیشه یا خواستههای افراد دیگر می شود و تغییرات عمدهای در باورها و در نتیجه در رفتارهای او به وجود می آید. ادگار شاین «ایزوله شدن از دیگران» و «دستبندهای طلایی» را دو ایدهی اصلی شستشوی مغزی میداند. ایزوله شدن از دیگران یعنی اینکه ارتباطات وی را با دیگران کم یا قطع کنیم تا از منابع دیگر ورودی نداشته باشد و دستبندهای طلایی یعنی آن که به نوعی منافعش را گره بزنیم به خودمان که تداوم وضعیت فعلی برایش جذاب باشد. مسئله ایی که به خوبی آبیار توانست در مدت ۱۲۰ دقیقه نمایش بدون آن که مخاطبش را خسته کند در میان سوژه های فقر، خیانت، فرار، اعتیاد، شک وتجاوز که این روزها سوژه های داغ سینماست، نشان دهد.