جسد به دستور بازپرس به پزشکی قانونی انتقال یافت و تحقیقات در این خصوص آغاز شد. پلیس متوجه شد اختلافات شدیدی بین آرمان و همسرش آرزو وجود داشت و خانواده آرزو نیز در جریان این موضوع بودند ضمن اینکه آنها به تازگی بچهدار شده بودند و با تولد فرزندشان درگیری آنها بیشتر شده بود. این در حالی بود که پزشکی قانونی نیز گزارش داد آنچه اتفاق افتاده دیگرکشی است و نه خودکشی.
به این ترتیب مأموران مرد جوان را بازداشت کردند و بازجوییها را از او ادامه دادند. آرمان هرچند به قتل اعتراف نکرد اما حرفهای متناقضی را بیان کرد؛ در نهایت با شکایت اولیای دم و مدارک موجود در پرونده و سایر شواهد کیفرخواست علیه متهم صادر و پرونده برای رسیدگی به دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد.
در جلسه رسیدگی به این پرونده ابتدا نماینده دادستان در جایگاه حاضر شد و کیفرخواست را خواند. در ادامه پدر و مادر مقتول در جایگاه حاضر و خواستار صدور حکم قصاص شدند و گفتند گذشت نمیکنند. با توجه به جمیع مدارک و با وجود اینکه متهم همچنان منکر قتل بود، رأی بر قصاص او صادر شد و پرونده با اعتراض متهم در دیوان عالی کشور مورد بررسی مجدد قرار گرفت و حکم تأیید شد. به این ترتیب نام آرمان در میان اعدامیان قرار گرفت.
بعد از گذشت 11 سال از این ماجرا با توجه به اینکه اولیای دم نه اعلام گذشت و نه درخواست اجرای حکم کردند، متهم درخواست تعیین تکلیف کرد. با توجه به درخواستی که او کرده بود، پرونده برای رسیدگی به دادگاه ارسال شد.
متهم روز گذشته در جلسه رسیدگی به درخواستش در جایگاه قرار گرفت و درباره زندگیاش گفت: من و همسرم چندین سال قبل از قتل با هم ازدواج کرده بودیم. ما بچهدار نمیشدیم و سالها طول کشید که خدا به ما فرزندی بدهد. هرچند ما اختلافاتی با هم داشتیم و همسرم خیلی عصبی بود، اما من او را دوست داشتم.
متهم ادامه داد: در این مدت همسرم چند بار قهر کرد و به خانه مادرش رفت اما من دنبالش رفتم و او را همراه خودم به خانه بازگرداندم. زمانی که بچه به دنیا آمد، وضعیت روحی همسرم بدتر شد. من موضوع را به خانواده زنم گفتم اما آنها هم گفتند کاری از دستشان برنمیآید. وضعیت همسرم روزبهروز بدتر میشد؛ او به بچه شیر نمیداد، بغلش نمیکرد و از او مراقبت نمیکرد و من هم سر این موضوع با همسرم اختلاف داشتم. خودم از نوزاد چندروزه مراقبت میکردم اما نمیتوانستم برای تغذیه بچه کاری بکنم چون بچه باید شیر مادرش را میخورد. چندباری سر این موضوع با همسرم جروبحث و دعوا کردیم؛ وقتی بچه گریه میکرد میگفت خودت ساکتش کن. تا اینکه روز حادثه از سر کار به خانه آمدم و دیدم که بچه گریه میکند و همسرم خوابیده است. بچه را آرام کردم و خودم هم خوابیدم. چند ساعت بعد باز با صدای گریه بچه بیدار شدم؛ سراغ همسرم رفتم که ببینم چرا به بچه توجهی نمیکند؛ دیدم خودش را خفه کرده است.
آرمان ادامه داد: من در قتل همسرم نقشی نداشتم؛ به پلیس هم گفتم موضوع اصلا به من ربطی ندارد؛ همسرم قبلا هم از این کارها کرده بود. وقتی در خانه مادرش زندگی میکرد چندباری دست به خودکشی زده بود. فکر کردیم بعد از ازدواج حالش بهتر میشود اما او افسردهتر شد و مرگش هم کار خودش بود و به من ربطی نداشت اما موضوع را به من ربط دادند.
متهم گفت: 11 سال از این موضوع گذشته است؛ دخترم بزرگ شده و قدم به نوجوانی گذاشته است. من در این سالها نتوانستم نظر پدر و مادر همسرم را جلب کنم و آنها نه حکم را اجرا میکنند و نه اینکه رضایت میدهند. من در زندان ماندهام؛ نمیتوانم برای فرزندی که سالهای سال انتظار کشیده پدری کنم. بچهام پیش خانوادهام زندگی میکند؛ من نتوانستم در این سالها او را ببینم. دخترم قبول دارد که من مادرش را نکشتم و او خودکشی کرده اما اولیای دم دیگر قبول نمیکنند. من هم از این وضعیت خسته شدهام و درخواست دارم تکلیف من روشن شود و دیگر نمیخواهم در زندان بمانم. با توجه به اینکه اولیای دم در دادگاه حاضر نشده بودند، قضات وارد شور شدند و قرار بازداشت متهم را به وثیقه تبدیل کردند و در صورتی که متهم وثیقهای به ارزش 400 میلیون تومان بسپارد تا زمان تعیین تکلیف آزاد خواهد بود.
23302