أَللّهُمَّ اجْعَلْ لی فیهِ نَصیباً مِنْ رَحْمَتِکَ الْواسِعَهِ وَ اهْـدِنی فـیهِ لِبَراهیـنِکَ السّـاطِـعَهِ
وَ خُذْ بِناصِیَتی اِلی مَرْضاتِکَ الْجامِعَهِ بِمَحَبَّـتِکَ یا أَمَـلَ الْمُشْـتاقینَ.
در کمین «فرصت»ها
هست حق را نفحاتی دلجوی
که کند سوی بشر، گه گه روی
بوَد از نفحه حق در ایّام
ماه مهمانی حق، ماه صیام
رمضان ماه خداوند بود
ماه آزادی و پیوند بود
ماه عشق است و خلوص و ایمان
ماه وحی است و نزول قرآن
موسم ناله و نجوا باشد
ماه بیداری دلها باشد
هرکه بیناتر و هشیارتر است
گوهر وقت، نگهدارتر است
فرصت از دست، گریزان باشد
راه، چون برق، شتابان باشد
سایه ابر بود فرصت ها
سایه باقی نبود، در یک جا[۱]
فرصت ها همچون ابر، گذرانند
رحمت حق، همیشه به سوی بندگان جاری است. امّا گاهی لحظه های نورانی و شفاف و سراسر برکت و رحمت، وجود دارد. فرصت هایی گرانبها پیش می آید که از «لحظات اللّه » است، روزهایی مغتنم، که از «ایّام اللّه » است. هشیاری و بیداری لازم است تا از آنها بهره جست.
رمضان، یکی از این فرصت هاست.
در حدیث قدسی است:
«آگاه باشید که در ایّام روزگارتان، خدا را نفحه ها و لحظه هایی مبارک است، آگاه باشید، در کمین و متعرّض آن لحظه ها باشید…»[۲]
مبادا که رمضان بگذرد و انسان از رحمت گسترده خدایی بهره ای به دست نیاورد.
فیض، از مبدأ فیّاض الهی می جوشد. قابلیّت و آمادگی باید تا در ما هم تجلّی یابد.
برکت ها و رحمت ها، از سوی پروردگار به سوی مردم و به طرف زمین «نازل» می گردد. این ماییم که باید ظرف وجودی و ظرفیّت معنوی خویش را زیر آبشار ریزان فیض قرار دهیم.
«در چنین ماه، که از چشمه نور
آیه هایی روشن
جلوه هایی جانسوز
تا سحرگاه، فرو می ریزد،
و سحرها همه نورانی و خوب
و نَفَس ها همه سوزان، همه گرم
وای بر من اگر از ریزش فیض
بهره هایی نبرم
ورنه افسانه سرد است و سراب
این همه شور و شرم»[۳]
حیات برهانی
لحظات این ماه، همه نورانی است. همه لحظه ها، لحظه قدر است و ارزش آفرینی. حیات بشر، نیز باید با الهام از خرد و اندیشه، در سایه «آیات» و «بیّنات» و با الهام از «براهین ساطعه» و استدلالات روشن و تابنده، نورانی گردد.
زیستن بدون برهان عبث است و حیات غیر متّکی به منطق، پوچ است.
جهان، جهان منطق و برهان و نشانه است. عالم، سراسر آیه است، راهنماست. نظم شگفت حاکم بر جـهان، عجایب خلقت الهی، ابعاد پیچیده وجود انسان، اختلاف زبان ها، رنگها، قیافه ها، سرانگشتان، شب و روز و نور و ظلمت، مرگ و میر و پدیده حیات و مرگ، دریا و باران و موج و رویش گیاه و آمد و شد فصلها، همه نشانه قدرت الهی است.
قرآن همه این ها را «آیه» می داند. نشانه و برهان بر وجود خدا و راهنمای ایمان است.
دیده، باید کور باشد تا نبیند. گوش، باید کر باشد تا نغمه جانبخش حیات را از ذرّه ذرّه عالم نشنود.
چه می توان کرد؟ گاهی انسانها، چشم و گوش بسته می شوند و دیده بصیرت را به روی این جهان می بندند، آنگاه، حتی خورشید را هم دیدن نمی توانند و از دیدن آفتاب، کور می شوند.
از خدا خواسته ایم تا ما را به سوی این برهان های روشن و تابناک، رهنمون گردد تا راه زندگی را با چراغ روشن برهان طی کنیم و مقصد را گم نکنیم.
بنده ای تسلیم و خاضع
انسان، درپناه «ولایت» زندگی می کند. یا ولایت اللّه ، یا ولایت شیطان.
اگر انسان از مدار «حق» دور شود و از شعاع «ولایت اللّه » خارج گردد، وارد قلمرو ولایت و سیطره شیطان می گردد. از جاذبه «خدا» اگر دور شویم، گرفتار «نفس» و «هوی» و «ابلیس» و «وسوسه شیطان» خواهیم شد. پس، باید «مسلمان» بود. یعنی «تسلیم حق» شد. دل به خدا سپرد، عنان اختیار در کف اراده و خواسته او قرار داد، پیشانی نیاز در آستان او بر خاک سایید، رضای او را در نظر داشت، برای او کار کرد، عبد خالص او بود و اطاعت از فرمانش کرد.
از خدا خواسته ایم که پیشانی ما را ـ که رمز خضوع و تسلیم است ـ برگیرد و به سوی موجبات رضای خویش بکشد.
او، خودش ولیّ ما باشد و خودش به ما راه نشان بدهد.
او که به بندگان، محبت دارد، آفریده های خود را دوست دارد، ساکن خانه دلهای مشتاقان است، آرزومندان، محبّت او را سرمایه حیات می کنند و عشقش را، رهتوشه حرکت در مسیر رسیدن به «لقاءاللّه » می سازند. می خواهیم که ما را به بندگی بپذیرد و توفیق عبودیّت، عنایت کند.
منابع:
[۱] ـ بهجتی شفق سرود سحر، ص ۱۳۵.
[۲] ـ اِنّ للّه فی ایّام دَهرِکم نَفحاتٌ، اَلا فترصّدوالها. بحارالانوار، ج ۷۴ ص ۱۶۶.
[۳] ـ از نویسنده.
* برگرفته از کتاب سینای نیاز به قلم نویسنده