اما پرسش این است که اگر امریکاییها واقعا خواهان مذاکره هستند، پس چرا بهترین کانال مذاکره را به روی خود میبندند؟ پاسخ روشن است: ظریف اصول کلان سیاستهای مقاومتی ایران را اجرا و عملیاتی میکند و این خوشایند تیم ترامپ نیست که خواهان مذاکره با ایران از موضع قدرت است. برای فهم این نکته کافی است به سخنان مایک پمپئو در مورد محدودیت دیپلماتهای ایرانی در سفر به امریکا اشاره کنیم که میگوید: «چرا آنها آزادانه در کشورمان رفت و آمد کنند، اما ما نتوانیم.» منظور وزیر خارجه امریکا کاملا روشن است که وزیر خارجه ایران از ظرفیت رسانهها و فضای نخبگی و اندیشمندی امریکا برای طرح مواضع بحق ایران در عرصه افکار عمومی امریکا و جهان استفاده میکند. وزیر امور خارجهمان تا حد زیادی موفق بوده که سیاست جاری امریکا را با استفاده از ظرفیت بالای حضور در برنامههای تلویزیونی، مصاحبهها، نشست با نخبگان سیاسی-رسانهای امریکا و غیره به چالش بکشد. هر چند جامعه روشنفکری و رسانهای امریکا که خود عمدتا ضدترامپ هستند و شاید بدشان نمیآید که این تریبونها را در اختیار وزیر خارجه ایران قرار دهند تا با جسارت و نکتهبینی سیاستهای منطقهای و جهانی ترامپ را به چالش بکشد، اما غیرمنصفانه خواهد بود که نگوییم خود وزیر خارجه کشورمان از ظرفیتهای بالای روشنفکری برای تاثیرگذاری بر حضار برخوردار است. شاید اگر تجربه و مشاهدات مستقیم خودم از تاثیرگذاری ظریف را بگویم کمی به فهم بیشتر موضوع کمک کنم. در بسیاری از کنفرانسهای بینالمللی که وزیر خارجه برای سخنرانی دعوت میشوند از جمله کنفراس دوحه، کنفرانس والدای در روسیه، کنفرانس رایسینا در هند، کنفرانس مد در ایتالیا و غیره اینجانب هم البته با ظرفیت دانشگاهی خودم حضور داشتم. در هر کنفرانسی، بیتردید وزیر خارجه ایران بهترین سخنران از لحاظ ورود و خروج به بحث و استفاده از تجربههای تاریخی برای تبیین موضوع در زمان حال و کاربرد ترکیبی از احساس، جسارت، عصبانیت و نهایتا لبخند زدن و احترام به حضار بود. این فهم و مهارت ترکیبی برای ارتباط برقرار کردن با حضار بسیار مهم و تاثیرگذار است.
چون معمولا سخنران موفق کسی است که بتواند در قسمت پرسش و پاسخ و بیان نکات خود صریح و صادق باشد تا درجه تاثیرگذاری خود را در اقناع حضار بالا ببرد.
در کنفرانس در «مجمع دوحه» امسال که با حضور مقامات جهانی از جمله دبیرکل سازمان ملل و وزرای خارجه کشورها برگزار شد، دکتر ظریف در شرایط اوج تنش با ائتلاف ضدایرانی ترامپ، بنسلمان، بنزاید و نتانیاهو حضور تاثیرگذاری داشت. در آن زمان از نظر خیلیها تحریمها علیه ایران در حال اثرگذاری بوده و گروه ضد ایرانی تقریبا مطمئن بود که سیاست «فشار حداکثری» علیه کشورمان به نتیجه میرسد. بعد از سخنرانی ظریف و پاسخ به پرسشها در کمال آرامش و باصلابت، عده زیادی نزد اینجانب آمدند و به خاطر داشتن چنین وزیر خارجهای به من تبریک گفتند. کنجکاو بودم که چرا چنین تصوری دارند. نکات آنها را عینا میگویم: توانایی بالا در پاسخگویی به پرسشهای مجری و حضار، توانایی روشنفکری و انتقادی بالا نسبت به روندهای حاکم در منطقه و جهان، استفاده از «شوخطبعی» برای فرار از پاسخگویی آشکار به پرسشهای سخت، صراحت و سرعت در بیان نکات، هنر تبدیل موضوع تحریمها به فرصت، ایستادن در خط اصلی سیاست خارجی در عین پذیرش واقعیتها و محدودیتها و نهایتا ذهن مفصلبندی شده و موضوعی.
بر اهمیت این موضوع وقتی اضافه میشود که درک کنیم کشورمان در وضعیت سختی قرار دارد و توپخانه حریف در حوزه لابی، استفاده از ابزارهای مالی و رسانهها دایما در حال شلیک به مواضع و به چالش کشیدن ما از طریق بزرگ کردن تهدید ایران برای امنیت جهانی است. این امر حتی حضور نخبگان دانشگاهی و روشنفکری را هم در صحنه کنفرانسهای بینالمللی بسیار دشوار میکند. چون دایما باید در فکر ارایه مشروعیت و حقانیت ایران با روشهای هنرمندانه و در مسیر ارایه خطوط خاکستری، اما با صراحت باشیم. دکتر ظریف دقیقا همین کار را انجام میدهد.
در قضیه کودتای 15 جولای 2016 ترکیه که خود در صحنه حضور داشتم و داستانم را هم در روزنامه شرق نوشتم، تماسهای مرحلهای ظریف با وزیر خارجه ترکیه و توییتهای به موقع وزیر خارجه به گونهای تحسین مقامات ترکیهای را برانگیخت. در آن شرایط سردرگمی، وزیر خارجهمان با مهارت بالا و هماهنگی با مسوولان امنیتی و نظامی یعنی دبیر شورای امنیت ملی علی شمخانی و سردار قاسم سلیمانی به آرامی و با مهارت و با در نظر گرفتن لحظهای اوضاع وخیم ترکیه، مواضع ایران در حمایت از دولت قانونی ترکیه را اعلام کرد. جمله معروف ظریف که «ما تا صبح نخوابیدیم» همچنان در میان ترکها رد و بدل میشود. وقتی یکبار به یک محقق روسی میگویم وزیر خارجه محکم و بااصولی دارید، در پاسخ میگوید نه بهتر از مال شما.
از یک نگاه روابط بینالمللی، مفهومسازی و بهکارگیری اصطلاحات انتقادی از سوی ظریف در مواجهه با سیاست «فشار حداکثری» دولت ترامپ و سایر حکومتهای مغرور اروپایی هم بسیار تاثیرگذار بوده است: اصطلاحاتی همچون گروه «بی»، «تروریسم اقتصادی»، «دزدی دریایی»، «جهان پساغربی»، «ناکارآمدی تحریمها» و غیره که با فلشبکهای تاریخی به گونهای سعی در آگاهسازی افکار عمومی منطقه و جهان برای تبیین روندهای جاری و اتفاقات روز دارد و اینکه چگونه کشورهای غربی از سلطه ابزارهای مالی-اقتصادی و تسلیحاتی خود در جهان برای حفظ هژمونی سنتی خود استفاده میکنند، سبب نگرانی طراحان سیاست «فشار حداکثری» شده است.
مواضع قوی ظریف در سرنگونی پهپاد متجاوز امریکایی، مواضع متعادل منطقهای، معرفی ماهیت حرکتهای افراطی و تروریستی، محکومیت اعمال رژیم اسراییل در مواجهه با مردم مظلوم فلسطین و غیره هم برای سیاستمداران غربی خوشایند نیست. به نظرم این سیاستمداران اکنون با یک تضاد روبهرو هستند: از یک طرف میگویند ظریف بهترین فرد برای مذاکره و کانال دیپلماسی است. از طرف دیگر نمیتوانند تحمل کنند که وزیر خارجه کشورمان سیاستهای اصولی و کلان کشورمان را عملیاتی کند. همین باعث شده که دولت ترامپ اخیرا و بهطور هدفمند بگوید که ظریف تصمیمگیر اصلی نیست. اما در واقع و در باطن آنها هیچ وقت ظریف را دستکم نمیگیرند. یادم هست وقتی دکتر ظریف استعفای معروف خود را تقدیم کرد و اینجانب در یک کنفرانس بزرگ اروپایی حضور داشتم، ترس و وحشت عجیبی در شرکتکنندگان پدید آمد که با عدم وجود ظریف چه اتفاقات ناگواری خواهد افتاد.
شاید بعضیها بگویند که ظریف و همکارانش در مذاکرات برجام زیاد قوی عمل نکردند. اما باید توجه داشت که هر موضوع بینالمللی در زمان خود ارزیابی میشود. کشورها برای جلوگیری از «بدترین باخت همیشه از بهترین برد خود» صرفنظر میکنند. گاهی استفاده از «زمان» سرنوشت کشورها را در معادلات جهانی تغییر میدهد. یک نمونه اینکه برجام سبب شد روسیه به ایران نزدیکتر شود و معادله توازن منطقهای به نفع ایران تغییر یابد یا بر این مبناست که اکنون سرنگونی پهپاد امریکایی مورد انتقاد جدی از سوی سایر کشورها قرار نمیگیرد و بر احترام به ایران میافزاید. همین گونه توقیف نفتکش انگلیسی در میان افکار عمومی داخلی و منطقهای محبوبیت مییابد.
این نکته کاملا درست است که هدف اصلی غرب و امریکا مهار قدرت فزاینده ایران است. از این لحاظ، نباید اصطلاح حکیمانه رهبرمان یعنی قرار داشتن در یک «پیچ تاریخی» برای تبدیل شدن به یک قدرت بزرگ را از یاد ببریم. همزمان هم نباید فراموش کنیم که بالا بردن عیار قدرت ملیمان هزینههایی دارد که باید هوشمندانه و گام به گام و با توجه به ظرفیتها و محدودیتهای استراتژیکمان با آنها روبهرو شویم. در وضعیت فعلی هم مقصر اصلی تداوم تنشها زیادهخواهیهای غرب و امریکاست که به وضوح نشان دادهاند که صرفا به دنبال منافع خود هستند. همین هم سبب شده که رژیمهای متحد عربی رفته رفته از کارآمدی سیاست فشار حداکثری آنها ناامید شوند و به فکر منافع خود و روابط خوب همسایگی با ایران شوند. برگشت اماراتیها به این مسیر یک نمونه است.
مطمئنا تحریم ظریف با هدف جلوگیری از ایجاد شکاف بیشتر بین تیم ترامپ با افکار عمومی امریکا و جهان است. ادبیات انتقادی وزیر خارجهمان نسبت به مفاهیم تحریم، جنگ، زورگویی نظام سلطه، پایان عصر هژمونی غربی و غیره خوشایند امریکاییهای تندرو فعلی و ناآگاه نسبت به تاریخ منطقه و جهان نیست. به نظرم ظریف در هر دولتی با هر گرایشی در ایران یک نیروی کارآمد است و بر اعتبار بینالمللی ایران میافزاید. چون هدف غایی ظریف تولید «ثروت» و «امنیت» برای ایران با تمامی محدودیتهای موجود است.
* منتشر شده در روزنامه اعتماد