اینکه مردم با نُخبه چه میکند موضوعی جامعهشناختی است، اما درکِ رفتار و واکنش خودِ نُخبه، مسألۀ روانشناسی و اخلاق است.
الف) پس از دیدن فیلمِ پندآموز «غلامرضا تختی»، با چشم تَر باید این بیت ملّای رومی را زمزمه کرد که «دشمنان او را زِ غیرت میدرند / دوستان هم روزگارش میبرند». ظاهراً «نُخبهکُشی» تقدیر تاریخی ماست و مولانا هم به همین علّت در داستان طوطی و بازرگان (دفتر اوّل) از زبان طوطیِ رستگار، اندرز میدهد که:
دانه باشی، مرغکانت بَرچنند / غنچه باشی، کودکانت برکَنند
دانه پنهان کن، بهکلّی دام شو / غنچه پنهان کن، گیاه بام شو
هرکه داد او حُسن خود را در مَزاد / صد قضایِ بد، سوی او رو نهاد
چشمها و خشمها و رشکها / بر سرش ریزد، چو آب از مَشکها
تکلیف این بخشِ دردناک ماجرا، مشخص است؛ جامعۀ استبدادزدۀ گرفتار، ناآگاه، پُرکینه و ریاکار به هیچکس رحم نمیکند.
ب) اما از منظر فردی (روانشناسی و اخلاق)، تختیِ توکّلی بیش از آنکه نیکوکاری آگاه باشد، امدادگرِ منفعلی Helper از کار درآمده که به هر قیمت (ولو نابودی خود) باید کمککند و رفتارش اجباری (compulsive) به نظر میرسد.
فهمناپذیرتر آنکه دستگیری، بخشندگی و ایثار تختیِ توکّلی در بسیار از صحنهها از کیسۀ دیگری است (… حاتم طائی شدن آسان بود). این رفتار تختیِ توکّلی که از جیب و دَخلِ دوست گلفروشش پیوسته بذل و بخشش میکند و از او قرضِ بالاعوض! میگیرد، بیشتر به سوء استفاده شباهت دارد تا سلوک جوانمردانه.
تختیِ توکّلی دَخل و خرجش همخوان نیست و این پند سعدی را فراموش کرده که «چو دَخلت نیست، خرج(حتی انفاق) آهستهتر کن».
تختیِ توکّلی که همنشین زندهیاد آیتالله طالقانی است، نمیداند که بهلحاظ شرعی او نخست، در برابر همسر و فرزند خود مسئول است، و از مازاد بر آن میتواند انفاق کند. اگر مقتدای او امیرالمؤمنین، علی(ع) است که ایشان بارها دربارۀ افراط در عبادت و زهد و … هشدار دادهاند و تکلیف افزون بر توان (مالایطاق) طلب نکردهاند.
مرز مبهم روانشناسی و اخلاق
گویا در روانشناسی/پزشکی این پرسش بیپاسخی است که مثلاً کسی که دیگری را به قتل رسانده، بیمار است یا فردی غیر اخلاقی، شرور و رذل (bad یا mad). احتمالاً این پرسش را در مورد افراد نیکوکار هم میتوان مطرح کرد، که آیا کسی که بسیار دستگیری و کمک میکند، بیمار و گرفتارِ اختلال شخصیت است، یا فردی اخلاقی و نیکوکار.
مرز این دو ظاهراً مشخص نیست و چه بسا هم این و هم آن باشد. اما به نظر میرسد آگاهی، عقلانیت و اعتدال میتواند تا اندازهای این ابهام را روشن سازد.
به هر حال، بعید است قصد و نیّتِ کارگردان مطرحِ این فیلم سینمایی، اسطورهزُدایی و ترسیم چهرهای واقعگرایانه و بشری از جهان پهلوان و نشان دادن ضعف و تناقض درونی او باشد، اما خواسته یا ناخواسته با اغراق و افراط در نیکوکاری و دستگیری، پرسشهای جدّی در ذهن مخاطب این روزگار ایجاد میکند و از الگوپذیری این شخصیت میکاهد.
تردیدی نیست که خَلق شخصیتی منسجم و بیتناقض دشوار و نیازمند مطالعات عمیق روانشناسانه است. اما دستِ کم بیتوجّهی به دو افقِ فهمِ متفاوتِ امروز و دیروز، رفتار تختیِ توکّلی را در بخشهایی تصنّعی و شعاری ساخته که برای نسل کنونی، غیر قابل فهم/دفاع است.
منبع

