هاوارد زین، تاریخنگار آمریکایی، نمونههای پرشماری از جنگافروزی و تروریسم دولتهای مختلف آمریکا را یادآور شده است (بنگرید به کتاب او: «تاریخ آمریکا»، ترجمهی مانی صالحی علامه). گذشته از آن که تاریخ ایالات متحدهی آمریکا، با اقدام به نسلکُشی مردم بومی آن قاره آغاز شد و تا چند قرن با جنگ بر ضد آنان و به بردگی کشاندن سرخپوستان و بعداً سیاهپوستان ادامه یافت، میتوان به نمونههای دردناک از تاریخ معاصر هم اشاره کرد. از جمله این که در بسیاری موردها (نه همیشه) که برای رفع یا تخفیف یک دشمنی، راهحلهای دیپلماتیک ممکن بوده، دولتهای آمریکا راهحلهای نظامی را پیش گرفتهاند، چرا که این راهها برای حفظ یا افزایش محبوبیت در داخل کشور از طریق تحریک دروغین احساسات مردم، و البته افزایش بودجههای نظامی و سوگیری به نفع شرکتهای بزرگ اسلحهسازی و غیره، کاراتر بوده است. مثالهای تاریخی در این زمینه، جنگافروزی ترومن در کُره، جانسون در ویتنام، و بوش پدر در جنگ خلیج فارس است.
جنگ و تروریسم، بخشی از سیاست دولتهای دموکرات و جمهوریخواه آمریکا بوده و هست. در این زمینه میتوان از حملهی دولت دموکرات کلینتون به بغداد در زمان صدام یاد کرد که به بهانهی «طرح سوء قصد به جرج بوش در جریان سفر به کویت» انجام شد و دولت آمریکا ادعا کرد که مقر سازمان امنیت عراق را هدف قرار داده، اما درعمل، هواپیماهای آمریکا یکی از محلات حومهی بغداد را بمباران کردند و شش غیرنظامی از جمله یک هنرمند برجستهی عراق و همسرش را کشتند. اگر تروریسم را ایجاد وحشت در میان مردم عادی و کشتن غیرنظامیان بدانیم، اقدام دولت کلینتون در حمله به سومالی در سال 1991 و کشتار سران قبیلههای محلی و حدود دوهزار تن از مردم بیدفاع آن کشور، شاهد مثال دیگری است از سیاستهای تروریستی سیاستمداران آمریکایی. ریگانِ جمهوریخواه، یکی از شاخصترین چهرههای سیاسی آمریکا است که سیاستهای جنگجویانه، تروریستی، مدافع سرمایهداران بزرگ، ضد کارگری، و البته ضدمحیطزیستی را پایهگذاری یا تقویت کرد. نمونهای از اقدامهای تروریستی او، حمله به طرابلس پایتخت لیبی است که به بهانهی واهی دست داشتن قذافی در یک بمبگذاری در برلین که به کشته شدن یک سرباز آمریکایی انجامیده بود، صورت گرفت. در آن حمله، به قذافی آسیبی نرسید، اما دهها غیرنظامی کشته شدند؛ این اقدام، به تعبیر استیون شالوم، پروفسور آمریکایی، «یکی از جدیترین وقایع تروریسم بینالمللی در آن سالها» بود، چرا که یک اقدام خشونتآمیز با انگیزههای سیاسی بر ضد هدفهای غیرنظامی بوده است.
نکتهی مهم این است که دولتهای آمریکا، نوعاً حفظ محیط زیست را قربانی منافع شرکتهای بزرگِ سیریناپذیر کردهاند. در این زمینه، جالب توجه است که هرچه دولتهای آمریکا جنگافروزتر بودهاند، بیشتر هم سیاستهای ضد محیط زیست داشتهاند. جرج بوش با جنگافروزی در عراق، بهانهای به دولت صدام داد تا چاههای نفت بیشماری را آتش بزند و حدود پنجاه میلیون بشکه نفت را وارد خلیج فارس کند. این جنگ، همچنین خاک عراق را به اورانیوم ضعیفشده آلوده کرد و با حاکم ساختن دولتهای بیاقتدار و نابودسازی زیرساختهای اقتصادی در آن کشور، زمینهساز تهاجم همگانی به منابع طبیعی شد. حملههای تروریستی یازده سپتامبر به برجهای دوقلوی نیویورک و… بهانهای به دست جرج بوش داد تا عملیات تروریستیای را به ابعاد دهها برابر، برضد مردم و سرزمین افغانستان دامن بزند که این کار هم پدیدهی «دولتهای درمانده» و ناتوان در حفظ محیط زیست را در آن کشور شکل داد. همین رییسجمهور که طرفدار کاهش مالیاتهای ثروتمندان بود، با اِعمال قوانین سختگیرانه برای حفظ محیط زیست هم مخالف بود، زیرا حفظ محیط زیست، محدودیتهایی را برای شرکتهای بزرگ ایجاد میکند. چنین بوده که دولتهای ریگان و جرج بوش پدر که کابینههایی جنگطلب داشتند، بودجههای دولتی برای پژوهش در زمینهی توسعهی انرژیهای پاک را بسیار محدود کردند و دارندگان نیروگاههایی را که با نفت و زغال سنگ و اورانیوم کار میکند، بهزیانِ طرحهای توسعهی نیروگاههای بادی و خورشیدی مورد حمایت قرار دادند. همچنین در خور یادآوری است که دولت دونالد ترامپ که بسیار مهاجم است، محدود کردن نیروگاههای زغالسنگی را کنار گذاشت، منکر گرمایش زمین شد، بودجهی آژانس محیط زیست را کم کرد، و آمریکا را از پیمان کاهش انتشار گازهای گلخانهای بیرون برد.
حدود ده سال پیش، لستر براون (در کتاب «نجات محیط زیست» ترجمهی حمید طراوتی) «بودجهی احیای کرهی زمین» شامل جنگلکاری، حفظ خاک، احیای مراتع، احیای شیلات، حفاظت از تنوع زیستی، و تثبیت سفرههای آب زیرزمینی را یکصد و ده میلیارد دلار برآورد کرد. او نوشت که این مبلغ، بهاضافهی هزینههای اجتماعی طرح، سرجمع معادل 187 میلیارد دلار میشود که معادل یکسوم بودجهی نظامی یک سال آمریکا یا سیزده درصد بودجهی نظامی یک سال جهان است. آمریکا در سال 2008، ششصد و هفت میلیارد دلار را صرف بودجهی نظامی کرده بود که این مبلغ، حدود چهل درصد کل بودجهی نظامی جهان بوده است. در سال 2019، بودجهی نظامی آمریکا 717 میلیارد دلار بوده است؛ پیدا است که در دولت ترامپ، هزینهکرد برای جنگ رو به فزونی است.
ناگفته نماند که فقط دولت آمریکا نیست که جنگ و ترور را در این منطقهی گرفتار در انواع معضلهای محیط زیستی دامن میزند. دولت ترکیه هم پس از کودتای مشکوک سال 1395 توجیهاتی فراهم کرد تا سرکوب ناراضیان شرق آن کشور و دیگر گروههای اپوزیسیون را شدت بخشد. همزمان، اردوغان سیاست سدسازی را که مورد مخالفت کُردهای ترکیه بوده و محیط زیست میانرودان شامل شرق ترکیه، عراق، سوریه، و جنوب غرب ایران را بهشدت تخریب خواهد کرد، ادامه و گسترش داد. جنگ ناجوانمردانهی عربستان بر ضد یمن که سرمایههای انسانی و میراثهای فرهنگی و طبیعی یمن را به بدترین شکل ممکن تخریب کرده، نمونهی دیگری است از جنگافروزی دولتهای منطقه. به هر روی، از آنجا که هر جنگ و تروری در درجهی نخست سبب آسیب دیدن مردم عادی و بستر زندگی همگانی (همان محیط زیست) میشود، ضرورت دارد دولتهای منطقه، اقدامهای پیشگیرانه و فعالانه برای جلوگیری از آتشافروزیهای بیشتر را در دستور کار قرار دهند و بهانههایی به دست دولت آمریکا ندهند که ترور و تخریب طبیعت را بیش از این در منطقه دامن زند.
* کنشگر محیط زیست