سینماسینما، یزدان سلحشور

اول از همه بگویم که «پیرمرد و اسلحه»، فیلم متوسطی‌ است -البته با ارفاق!- می‌توانست فیلم فوق‌العاده‌ای بشود اما دیوید لاوری چه به عنوان کارگردان، چه به عنوان نویسنده فیلمنامه، نتوانسته با وجود حضور ارزشمند رابرت ردفورد و تیم بازیگران خوب و اثری که از دیوید گران، مبدأ فیلمنامه قرار گرفته، به سینمایی که مد نظر خودش بوده و طبیعتاً مد نظر ما عشقِ فیلم‌های قدیمی، دست پیدا کند و حداکثر، ما فقط با پیریِ «دلبر»ی روبرو هستیم که در جوانی، دل و دین از ما می‌برد!

البته تا همین حد یادآوری خاطرات هم، صرفاً برای ما عشقِ فیلم‌های قدیمی‌ است، وگرنه برای نسل جدید، ظاهراً در همین حد هم جذاب نبوده و حتی به عنوان یک فیلم ارزان، باکس آفیس تقریباً ۱۶ میلیون دلاری‌اش ناامیدکننده است.

بگذارید با خودمان، دیوید لاوری و حتی دیوید گران نویسنده روراست باشیم! اگر رابرت ردفورد را -که بخش مهمی از خاطره جمعی ما از سینمای کلاسیک است- از فیلم بگیریم، چیزی زیادی از آن باقی نمی‌ماند مگر اشاراتی مشهود به نیمی از آثار به یادماندنی تاریخ سینما درباره سرقت بانک[از نوآر گرفته تا تریلرهای شهری و حتی وسترن که ردفورد در یکی از مشهورترین‌شان حضور داشته با پل نیومن] و البته پارودی این آثار که باز هم اشارات محسوس به «پول را بردار و فرار کن» وودی آلن -در میان‌شان- کاملاً توی چشم است.

واقعیت این است که این‌ها واقعاً مهم نیست! یک اثر فوق‌العاده هم می‌تواند حاوی همه‌ این اشارات باشد اما با نشان دادن جزئیات، کارش را پیش ببرد امری که لاوری چه به عنوان نویسنده فیلمنامه و چه کارگردان، از زیرش در می‌رود ما را از جزئیات مهم‌ترین سرقت ردفورد بی‌خبر می‌گذارد و تازه فقط همین نیست، به نظرم اشاره ردفورد به اینکه در سرقت‌هایش، کارمند مورد نظر را شناسایی می‌کند و فقط با نشان دادن اسلحه و با حساب باز کردن روی روحیه شکننده آن کارمند، سرقت «جنتل‌منانه»اش را به پایان می‌رساند، چندان برای «طبیعی نشان دادن» وقایع کافی نیست. [منظورم «اجرا»ست نه «ایده»!]

ممکن است که شما بگویید که «ایده اصلی فیلم این‌ها نبوده بلکه بیشتر نوعی اجرای پست‌مدرنیستی بوده از «پیرمرد و دریا» همینگوی، من هم با شما موافقم این هم بوده اما به قول همینگوی، جزئیات، مهم‌ترین بخش قضیه است.

به هر حال، به رغم همه‌ این قصه‌ها، فیلم خوشایندی‌ است آن هم در دوره‌ای که فیلم خوشایند به ندرت به چشم می‌خورد و اغلب با آدامس و چیپس روبرو هستیم روی پرده سینما[البته این را درباره مجموعه‌های تلویزیونی نمی‌توان گفت که اغلب از سینما جلو زده‌اند]؛ یادش به‌خیر زمانی که می‌شد از سینما لذت برد! دنیا عوض شده و ما عوض نشده‌ایم این، همان وجه مشترک ما و رابرت ردفورد این فیلم است!

hotnews • دسته‌بندی نشده • 6 سال پیش • dahio.com • 80



دیدگاهتان را بنویسید



مطالب پیشنهادی

۱۰ حقیقت جالب که احتمالا نمی‌دانستید! – بخش سوم

در دنیای اطراف ما بی‌شمار حقیقت جالب در حال رخ دادن وجود دارد که از آن‌ها خبر نداریم. این حقایق در زمینه‌های حیات‌وحش، انسان، معماری، غذا و … هستند که [...]

۱۰ حقیقت جالب که احتمالا نمی‌دانستید! – بخش دوم

در دنیای اطراف ما بی‌شمار حقیقت جالب در حال رخ دادن وجود دارد که از آن‌ها خبر نداریم. این حقایق در زمینه‌های حیات‌وحش، انسان، معماری، غذا و … هستند که [...]

۸ راهکار برای بیشتر مثبت فکر کردن

مثبت اندیشی از رویکردهای سالم در زندگی است و توسط بسیاری از روانشناسان توصیه می‌شود. در این مطلب از لیست‌میکس ۸ راه مثبت اندیشی را با هم مرور می‌کنیم. با [...]

با این ده کتاب، خواندن رمان تاریخی را شروع کنید!

تاریخ شاید برای خیلی از ماها موضوع موردعلاقه نباشد و میل زیادی به خواندن رمان تاریخی نشان ندهیم؛ اما کتاب‌هایی در این حوزه وجود دارند که به‌قدری هیجان‌انگیزند که ممکن [...]

واقعیت های نگران‌کننده‌ای که از آن بی‌خبرید

می‌دانستید کبد با یک ضربه ممکن است از کار بیفتد؟ یا مغز بدون جمجمه آن‌قدر نرم است که از هم می‌پاشد؟ در این لیست ده واقعیت را که هر کدام [...]




ترندها