سید ابوالحسن بنی صدر روز هفدهم مهر ماه 1400 در پاریس درگذشت، حضرت امام با پدرش آیت الله سید نصرالله بنی صدر که از روحانیون متمّول شهر همدان و عالِم با نفوذ منطقه غرب کشور بود سابقه دوستی و رفاقت داشته و با یکدیگر مراودات و مکاتباتی داشتند. آن مرحوم از جمله علما و بزرگانی است که در تابستان سال 1342 در اعتراض به دستگیری و زندان رفتن امام به تهران مهاجرت کرده و این حرکت آن ها مانع از محاکمه و برخورد شدید رژیم با ایشان شد.
وی در آبان سال 1344به دنبال تبعید و انتقال حضرت امام به نجف اشرف با ایشان مکاتبه کرده که پاسخ امام به وی در صحیفه امام، ج2، ص47 به چاپ رسیده است. ظاهرا اولین دیدار و گفتگوی سید ابوالحسن بنی صدر با حضرت امام در سال 1350 در شهر نجف اشرف زمانی که وی برای تدفین پدرش، جنازه وی را از بیمارستانی در پاریس به نجف انتقال داده بود رخ داده است. البته امام خمینی در سال 1358 سابقه آشنایی خود با او را بیست سال بیان می کنند.( همان، ج10، ص276)
به دنبال اخراج حضرت امام از عراق و هجرت به فرانسه، بنی صدر از معدود ایرانیانی بود که در فرودگاه اورلی پاریس به استقبال ایشان می رود و ظاهرا رانندگی اتومبیل حامل امام را بر عهده گرفته و باهم به آپارتمانی واقع در طبقه چهارم ساختمان خیابان کِشان پاریس که متعلق به یکی از دوستان نزدیکش بنام احمد عضنفر پور بود، می روند. البته حضرت امام پس از مدت کوتاهی اقامت در این مکان، به واسطه عدم ایجاد مزاحمت برای همسایگان، به روستای نوفل لوشاتو در حومه پاریس نقل مکان کردند. بنی صدر در آن دوره 114 روزه اقامت امام در فرانسه، ساعات زیادی را در کنار حضرت امام بوده و روز دوازدهم بهمن 1357با پرواز انقلاب به همراه ایشان به ایران بازگشت.
بعد از بازگشت به ایران وی به عضویت شورای انقلاب انتخاب می شود، گرچه مسئولیتی در دولت مهندس مهدی بازرگان ندارد ولی پس از استعفای دولت موقت، و در دوره دولت شورای انقلاب، حضرت امام طی حکمی مسئولیت دو وزارتخانه بسیار مهم را به وی می سپارند، امری که ظاهرا در مورد هیچ فرد دیگری اتفاق نیفتاده است.
جناب آقای دکتر ابوالحسن بنی صدر
طبق پیشنهاد شورای انقلاب جمهوری اسلامی ایران، جنابعالی به سمت وزیرامور اقتصادی و دارایی و سرپرست وزارت امور خارجه منصوب می شوید. از خداوند متعال، توفیق جنابعالی را در ایفای وظایفی که عهده دار شده اید و جلب رضای مقدسش را خواهانم. (همان، ج11، ص59)
وی سال 1358هنگام برگزاری انتخابات ریاست جمهوری، پس از ملاقاتی با امام در قم، بلافاصله همانجا مصاحبه ای کرده و کاندیداتوری خود را اعلام کرد! گرچه حضرت امام ده سال بعد در نامه ای خطاب به آیت الله حسینعلی منتظری نوشتند: والله قسم، من رأی به ریاست جمهوری بنی صدر ندادم (همان، ج21، ص 331 ).
حضرت امام در مراسم تنفیذ حکم ریاست جمهوری با توجه به شناخت روحیات وخصال وی، تذکرات اخلاقی مهمی به او داده و می فرمایند: من از آقای بنی صدر می خواهم که مابین قبل از ریاست جمهور و بعد از ریاست جمهور در اخلاق روحی شان تفاوتی نباشد. تفاوت بودن دلیل بر ضعف نفس است. (همان، ج12، ص 141 ).
او پس از پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری به ریاست شورای انقلاب نیزبرگزیده می شود و بنا به پیشنهاد هاشمی رفسنجانی و دوستانش در شورای انقلاب، حضرت امام مسئولیت فرماندهی کل قوا را نیز به وی واگذار می کنند، منصبی که به هیچ فرد دیگری پس از پیروزی انقلاب تاکنون واگذار نشده است. (همان، ج12، ص 156 ).
همراهی و حمایت حضرت امام از ریاست جمهوری او در برابر مخالفانش بسیار گسترده بوده و ایشان با اکثر درخواست های وی موافقت می کردند. به عنوان نمونه در همان زمان او در نامه ای به ایشان می نویسد:
نظر به اوضاع کشور و مقابلۀ قاطع با توطئه ها و حوادث، ضروری دید بر اساس گفتگوهای مفصلی که حاج احمد آقا به عرض می رسانند خواهان سه امر زیر بشوم:
1ـ انتخاب نخست وزیر با تصویب امام.
2ـ قوای انتظامی در اختیار و به دستور عمل کنند.
3ـ دستگاههای تبلیغاتی باید بر خلاف مصالح کشور و مخالف سیاست جمهوری اسلامی نباشد و آزادی آنان در حدود قوانین اسلامی باید مراعات شود. اطمینان می دهد که با وجود همۀ مشکلات در صورتی که وسائل کار در دسترس و به اختیار باشند، هیچ گونه خطری متوجه انقلاب اسلامی و کشور عزیز نخواهد شد. ابوالحسن بنی صدر
و امام در ذیل آن می نویسند:
بسمه تعالی
موافقت شد.
روح الله الموسوی الخمینی(همان، ج12، ص 276 ).
یا در اول مهر1359 یک روز پس از شروع جنگ تحمیلی، حضرت امام در بخشی از پیام خود خطاب به مردم می فرمایند:
1ـ باید اطاعت از شورای فرماندهی بدون کوچکترین تخلف انجام گیرد، و متخلفین با سرعت و قاطعیت باید تعیین و مجازات شوند.
2ـ باید اشخاص و مقامات غیر مسئول از دخالت در امر فرماندهی خودداری کنند و فرماندۀ کل قوا به نمایندگی اینجانب و شورای فرماندهی، مسئول امور جنگی هستند.
(همان، ج13، ص 228 ).
ایشان در سخنرانی های متعددی از وی تعریف کرده و پس از حادثه سقوط هلی کوپتر حامل وی و همراهانش در پیامی می فرمایند:
نجات جنابعالی و همراهان محترم از سانحه ای که به حسب عادت مصیبت بار باید باشد نشانه ای از الطاف الهی است برای پیشرفت انقلاب اسلامی. ما از این اموری که دست قدرت حق آشکارا در آن پیداست، که همه در جهت حفظ این کشور و ملت است، کراراً دیده ایم و ان شاءالله تعالی از این پس نیز عنایات پروردگار با ماست. و با همۀ وجود در پیشگاه مقدسش شکرگزاریم. ما همه از خداییم، و باید در راه خدمت به او باشیم. این عنایت معجزه آسا دلیل آن است که شما و همراهانتان در خدمت به کشور اسلامی صدیق بوده و صدیق خواهید بود. (همان، ج13، ص 109 ).
مسالمت وهمراهی حضرت امام با بنی صدر همواره ادامه یافته تا غائله 14 اسفند 1359 هنگام سخنرانی وی به مناسبت سالگرد درگذشت دکتر محمد مصدق در دانشگاه تهران به وجود آمد و گروهی از هواداران او به مردم حزب اللهی حاضر در محل سخنرانی، با سلاح سرد حمله کرده و برخی را از بالای بلندی به پایین پرتاب کردند. در این مقطع حضرت امام برای امنیت کشور احساس خطر کرده و ظاهرا بعد از مشورت با بزرگان، بنا به پیشنهاد مهندس مهدی بازرگان، برای رفع اختلافات، دستور تشکیل هیئت حکمیت متشکل از نمایندگان طرفین دعوی و نماینده خود را صادر فرمودند. اما بنی صدر به رویه خود ادامه می دهد، پس از تن ندادن بنی صدر به حکم این هیئت، حضرت امام در سخنرانی خود می فرمایند:
در روزنامه هایشان بود که این حکمیت مثل حکمیت ابوموسی اشعری است! یعنی این سه نفری که یکیش را خود ایشان تعیین کرده و یکیش را هم مجلس تعیین کرده است،و آن دو نفر دیگر یعنی رئیس مجلس و آن دوتای دیگر، و یکیش را هم من تعیین کردم و اینها حکمیت کردند، نظیر آن حکمیتی است که ابوموسی اشعری بر خلاف حضرت امیر رأی داده! …حضرت امیر فرمود که این حکمیت بوده است، و ما باید به آن احترام قائل بشویم. در صورتی که بر ضد او بود. خوب، شما هم که این قدر دعوا دارید، خوب، مثل حضرت امیر بشوید. (همان، ج14، ص 453-454 ).
با بالا گرفتن اختلافات در کشور و عدم تمکین آقای بنی صدر به حکم قانون و هیئت حکمیت، حضرت امام ابتدا او را از فرماندهی کل قوا عزل کرده (همان، ج14، ص 420 ) و پس از رأی قاطع مجلس شورای اسلامی به عدم کفایت سیاسی وی، او را از ریاست جمهوری نیز عزل کردند. متن حکم حضرت امام چنین است:
بسم الله الرحمن الرحیم
پس از رأی اکثریت قاطع نمایندگان محترم مجلس شورای اسلامی مبنی بر اینکه آقای ابوالحسن بنی صدر برای ریاست جمهوری اسلامی ایران کفایت سیاسی ندارد، ایشان را از ریاست جمهوری اسلامی ایران عزل نمودم. (همان،ج14، ص480).
ایشان در سخنرانی خود در این خصوص می فرمایند:
من می خواستم که تمام این کسانی که در کار دولتمردی هستند تا آخر انقلاب و پیروزی انقلاب، همه در محل خودشان باقی باشند و این جمهوری اسلامی را همه باهم به آخر برسانند و به پیروزی مطلق؛ لکن دستهایی در کار بود و گرگهایی بود در بین اینها که نگذاشتند آن مطلبی را که می خواستیم نشود، نشود….من قبلاً هم گفته بودم که اگر من احساس خطر بکنم، آن چیزی را که به شما داده ام پس می گیرم. (همان،ج14، ص486 ).
حضرت امام پس از پیوستن بنی صدر به سازمان مجاهدین خلق و مشارکت در قیام مسلحانه آنها برعلیه نظام ومردم، چندین بار نصیحت کرده و او را از این کار برحذر داشته و در نهایت با کمال عطوفت خطاب به وی می فرمایند:
کراراً من گفتم که بیا برو از این گروهکهای فاسد، از این منافقین، تبرّی کن؛ حیثیت خودت را از دست نده. بیا برو در ملأ عام و اینها را از خود بران. اینها تو را به تباهی می کشند. این گرگهایی که اطراف تو جمع شده اند الاّ بعض معدود آنها، همۀ آنها گرگهایی هستند که می خواهند ترا به تباهی بکشند، اینها را از خود بران… این خودش را به تباهی کشاند. (همان،ج14، ص487).
ایشان در آخرین توصیه، قبل از فرار کردن او به همراه مسعود رجوی، سرکرده منافقین به خارج از کشور خطاب به وی می فرمایند:
من الآن هم نصیحت می کنم آقای بنی صدر را به اینکه نبادا در دام این گرگهایی که در خارج کشور نشستند و کمین کردند بیفتید، و این آبرویی که از دست دادید بدتر بشود. من علاقه دارم که تو بیشتر از این خودت را تباه نکنی …اگر نصیحتهای من را گوش کرده بودی، این مسائل پیش نمی آمد. لکن نگذاشتند؛ آنهایی که به تو اظهار علاقه می کردند آنها به اسلام علاقه نداشتند؛ و تو را کشاندند به جایی که تباه کردند، بیش از این خودت را تباه نکن؛ به دام این اشخاصی که مثل اژدها دهان باز کرده اند تا همۀ حیثیت تو را به باد فنا بدهند و ببلعند نیفت. چنانچه توبه کنی و برگردی و علاقۀ خودت را از این گروههای مفسد، فاسد، جنایتکار، سلب کنی، و در یک کناری بنشینی مشغول تصنیف و تألیف بشوی، صلاح تو است…من نمی خواستم این طور بشود. لکن باز برای هر کس، هر کار بکند، جای توبه هست. درِ توبه باز است. رحمت خدا واسع است. شما توبه کن و یک قدم طرف خدا برو و پشت به هوای نفسانی بکن، خداوند می پذیرد تو را. آبروی تو را اعاده می دهد. حیثیت تو را اعاده می دهد. (همان،ج14، ص492-493).
حضرت امام پس از فرار بنی صدر چند بار به صورت خیلی کوتاه به انحراف و در نهایت فرار او اشاره کرده و تنها یک بار در شهریور سال 1361 او را فاسد خطاب کرده و می فرمایند:
آن همه تبلیغاتی که با دستهای فاسد بر ضد مرحوم بهشتی ـ بالخصوص ـ آنقدر کارها کردند و نسبت به مرحوم رجایی هم، آن آدم فاسد آنقدر پافشاری کرد و اذیت کرد، مردم اعتنایی هیچ به او نکردند (همان،ج16، ص449).
بعد از این تاریخ دیگر، حضرت امام در سخنرانی های عمومی خود به وی اشاره ای نکرده و سخنی علیه وی نگفتند. شاید جدا شدن از مسعود رجوی بعد از دوسال و نپذیرفتن همراهی با رجوی درخیانت به کشور و پیوستن به عراق، توسط بنی صدر، در موضع گیری های حضرت امام تاثیر داشته است.
در هر حال او اکنون رخت از این دیار بربسته و به عالم دیگر سفر کرده و باید درمحضر عدل الهی پاسخگوی اعمال و کردار خود باشد. ما نیز مناسب است بنا به توصیه حضرت امام خطاب به دخترشان در وقت خبردادن از مردن محمد رضا شاه توجه داشته باشیم که فرموده بودند : هرگز از مردن کسی خوشحال مشو، بنابر این باید از این حادثه مرگ که در انتظار همه ماست عبرت گرفته و عدل و انصاف را در مواضع خود رعایت کنیم و در کنار طلب علّو درجات برای آن پیر فرزانه، برای او نیز طلب غفران و آمرزش کرده و از خدا بخواهیم با قلم عفو خود از خطاهایش در گذرد.
2323