، توصیف لاریجانی از جلیلی، توصیف موجزی است، با چند عبارت کلیدی: “مواضع خطرناک”، “اعتماد به نفس” و “هر انسان عاقل”. به عبارتی لاریجانی از یک شگفتی میگوید اینکه چگونه یک نفر این مواضع خطرناک را با این اعتماد به نفس بیان میکند؟ مواضع خطرناکی که با عقلانیت حداقلی هم جور در نمیآید.
همین جمعهی گذشته بود که ایسنا نقل قولی تازه از سعید جلیلی منتشر کرد: “امروز ایران بالاترین و گستردهترین روابط اقتصادی را در سطح جهان برقرار میکند.”، جملهای که باز هم همان شگفتی را بیدار کرد که چطور میشود با اعتماد به نفس، این تصویر را از وضعیت کشور ساخت؟ بالاترین و گستردهترین روابط اقتصادی!؟ آن هم در سطح جهان!؟ کدام جهان؟ به نظر میرسد “کدام جهان؟”، پرسش درستی است و اتفاقا پاسخ به این پرسش هم میتواند پاسخ موجزی باشد: جهانی موازی برای سعید جلیلی.
برآمدن سعید جلیلی در عرصهی عمومی به احمدینژاد گره خورده است چه آنجا که همسفر اولین نیویورک رفتن احمدینژاد است و چه آنجا که نامهنگاریهای غیرمرسوم احمدینژاد در سال 1385 به بوش و مرکل و شیراک و پرودی و پاپ بندیکت شانزدهم را هم به ایدههای او نسبت میدهند، او که دیپلماسی پیامبر درس میداد. اما از 30 مهر 1386 که جلیلی به شکلی ناگهانی برای ایرانیان و غیر ایرانیان، رونمایی شد، از همان پانزده سال پیش که او به عنوان همنشین تازهی سولانا و بعدها اشتون معرفی شد و مسافری به مقصد ژنو و استانبول و بغداد و مسکو و آلماتی، «جهان موازی جلیلی» هم به تدریج کشف شد؛ جهانی که در آن دیپلماسی همان بیانیهخوانی یکسویه بود و کلاس ملالآور فلسفه و تاریخ بر میز مذاکره؛ جهانی موازی که در آن هر خطابه و هر درشتی، پیروزی ابدی برای طرف وطنی بود و هر قطعنامه، شکستی برای نظام سلطه.
جهانی موازی که در آن تعیین زمان و مکان مذاکرات، فتحالفتوح بود و هر مذاکرهی نافرجام یکی دو روزه، گواه ناکامی دشمن در عقب راندن ما. جهانی موازی که در آن سه قطعنامهی شورای امنیت شامل قطعنامهی فرسایندهی 1929 (از شدیدترین قطعنامههای تحریمی تاریخ شورای امنیت علیه یک کشور که ما را به عنوان تهدیدی برای صلح و امنیت جهانی میداند و تبعاتش در فصل هفتم منشور ملل متحد را بر ما تحمیل میکند)، عادی جلوه داده میشد و سفر تیم مذاکرهکننده با بلیط اکونومی، بر بال پروپاگاندا مینشست و سر از فیلم تبلیغاتی در میآورد.
جهانی موازی که در آن مذاکرات جلیلی نماد عزت بود، همان مذاکرات که در برابر مقامهای ناهمترازی انجام میداد که برای هر پاسخ به او نیازمند تایید مقام بالاتر بودند.در جهان موازی جلیلی، غرب ناتوان شده بود اما در جهان ما نه فقط غرب که حتی شرکای شرقی نیز به قطعنامههای ضد ایرانی نه نگفتند و در برابر ایران، صف واحد تشکیل دادند.
در جهان موازی جلیلی، شش سالی که در بر ما گذشت، کوتاه و لحظه لحظهاش آستانهی پیروزی و تمدنسازی و افقگشایی بود اما در جهان ما، شش سال مسؤولیت جلیلی، نمایی تمامقد از انزوای کشور بود، نماد توقف که به قول علیاکبر ولایتی، مذاکرات حتی یک قدم هم پیش نرفت. شش سال جلیلی، نماد متوقف شدن یک کشور است؛ نماد تعلیق و عدم قطعیت و چه چیز بدتر از تعلیق و چه چیز زجرآورتر از طولانیشدن دورهی ابهام و انزوا. شش سال جلیلی در جهان ما، افرون بر آنکه کلافهای تو در توی تحریم در هم پیچیدند و ساختار تحریمهای فرساینده شکل گرفتند، سالهای آسیبپذیری امنیتی هم بود، سالهای آغاز آسیبپذیری؛ عمدهی ترورهای هستهای در آن سالها رخ داد و حتی منافقین نیز همزمان با دورهی مسؤولیت او از لیست تروریستی امریکاییها خارج شدند.
دایرهی واژگان جلیلی، بازتر از دایرهی واژگان دیگرانی چون رئیسی و قالیباف و … است، او با کلمه بیگانه نیست، واژگانی چون «راهبرد» و «ظرفیت» و … از دهانش نمیافتند اما جهان او بر خلاف آنچه مینمایاند، جهان پیچیدهای نیست، اتفاقا جهان سادهسازی شدهای است. در جهان موازی جلیلی دیر و زود آمدن به محل مذاکرات یا معطل کردن باقی اعضا و قدم زدن در محوطه، یا مجبور کردن دیگران به حضور در بغداد و آلماتی ضربهی هولناک به هیمنهی دشمن است، ضربهای عمیقتر از آنچه قطعنامهها بر پیکر اقتصاد و اجتماع و سیاست ما زدهاند؛ در جهان جلیلی پیچیدگی تحریم و انزوا را میشود با ایدهی ناب «تهاتر» از بین برد، ایدهای از عمق تاریخ و تمدن بشر؛ در جهان جلیلی، میشود با اجتماع کشورهای تحریم شده در «باشگاه تحریمیها»، نظمی نو در انداخت و G7 و G20 و EU و ناتو را، همه را پس زد.
جهان موازی جلیلی، همان دنیای سادهسازی شدهی جلیلی، میتواند جهان خطرناکی برای جهان ما باشد، برای دنیای واقعی ما؛ ایدههای خطرناک آن جهان موازی است که هنوز هم ماجراجوییها را بیدار میکند، ایدههای جهان موازی او را میشود در تعویق مذاکرات و به انتظار زمستان نشستن دید، ایدههایی که اندک فرصتها را برای تأمین منافع ملی ما در تهدید قرار میدهد، ایدههایی که میتواند سیاست را به قماری تبدیل کند که سوی محتملاش هزینهی یک ملت باشد. گرچه جلیلی در دولت مردمی رئیسی جا نگرفته اما سایهی جلیلی و جهان موازیاش بر دولت سیزدهم برقرار است آنچنانکه رایحهی احمدینژاد را هم میشود از دولت ابراهیم، استشمام کرد.
این تنها جلیلی نیست که جهانی موازی دارد، جهانهای موازی بسیاری در کار است برای بسیاری دیگر؛ جهانی موازی برای حسین شریعمتداری که در آن، دو ماه تعلیق مذاکرات، اوضاع را زمین تا آسمان تغییر میدهد (که البته در جهان ما هم اوضاع زمین تا آسمان تغییر کرد اما در خلاف جهت)؛ جهانی موازی برای ابراهیم رئیسی که در آن اقتصاد به مذاکرات گره نخورده و دلار، قلههای جدید را فتح نکرده؛ جهانی موازی برای سخنگوی دولت که در آن اینترنت فیلتر نیست و صادرات نفت به دوران پیش از تحریمها برگشته و جهانی موازی که در آن رستم کابینه، سالی یک میلیون مسکن میسازد.
2323