پرسیدم مگر رضا و افشین شریک نیستند؟گفت:شش سال است.
وکالتنامه تمبر شده را تحویل پدر رضا دادم تا دفتر زندان، امضاءرضا را تایید کند،ضمن اعلام وکالت مختصری پیرامون شراکت رضا و افشین و عدم امکان تحقق سرقت ازاموال مشترک توسط یکی از شرکاء توضیح دادم،لایحه و وکالتنامه هنوز در دستان دادیار جا نگرفته بود که روی میز پرتاب شد:اینجا دادسراست ، حق دفاع ندارید، فقط اعلام وکالت!
خواستم تذکر دهم قانونا چنانچه اظهارات وکیل به روند تحقیقات کمک کند ایراد شما وارد نیست که بازداشت بودن موکلم یادم افتاد. لذا اولویت صدور قرارآزادی موکل بود تا تذکر قانونی به دادیار.
وکالتنامه که ثبت شد به قصد ملاقات با دادستان در سالن به انتظار نشستم،در این یک ساعت…
جوان بیست و چند ساله ای با لگد دختر بچه ای را به سمت مادرش پرتاب کرد:”معلوم نیست بچه کدوم حرومزاده ایست؟! “
مادر بچه گفت:خجالت بکش نامرد. بترس از خدا …
دلم می خواست خارج از دادسرا بودم تا به مردک نشان می دادم حرامزاده یعنی چه!
در گوشه ای دیگر از دادسرا پدری با سر و صورت خونی پسرش را نفرین میکرد که: خدا ازت نگذره ،اولاد بزرگ کردم عصای دستم بشه، شد بلای جونم .تف به غیرت نداشته ات که نجسی میخوری،من پیرمرد رو میزنی؟
در قسمتی دیگرچهار دختر جوان با سر و وضع نامناسب وسط راهرو چمپاتمه زده، قهقه سر داده بودند ومامور بدرقه جزتذکری با عتاب که بیفایده بود کاری نمی کرد.
دختر بچه ای دست در دست مادرش خیره به این جماعت بهانه ی پدرش رامی گرفت ! مادر اشک می ریخت و می گفت:زبون به دهن بگیر بی پدر،چی و نگاه میکنی بابای گور به گور شده ات رو هم با همین عفریته ها گرفتن!
بنا بر عادت شروع کردم به یادداشت نمودن مشاهداتم که از دفتر دادستان صدایم کردند.
دادستان ، کامل مردی خوشرو ومبادی آداب بود.نحوه برخورد دادیار و ایراد وارده بر تفهیم اتهام و قرار بازداشت موقت را با دلیل توضیح دادم که قول مساعدت دادند.هنوز از دفتر ایشان خارج نشده بودم که صدای مکالمه با دادیار را شنیدم.
به دفتر دادیار که رسیدم دستور آزادی رضا با کفالت دو کارمند رسمی ابلاغ شد.با توضیحات رضا متوجه شدم که سرمایه مغازه متعلق به هر دو هست وعلی رغم دیدن پیام روی گوشی مشتری که” انتقال با موفقیت انجام شد” اما بانک در پاسخ استعلام دادسرا اعلام نموده مبلغ ادعایی رضا به حساب مغازه واریز نشده.
شرایط دادسرا به گونه ایست که کمتر فرصت دفاع برای وکیل مدافع متهم ایجاد می گردد.
پرونده که به دادگاه رسید شروع به مطالعه و نکته برداری کردم.مستند به فیلم دوربین مغازه حدود پنج عصر مشتری وارد مغازه شده وسه عدد النگو توسط رضا به وی تحویل و مشتری صفحه موبایلش را نشان رضا داده که بنا به گفته ی رضا چون پیامک بانک نیامد صفحه موبایل را نشانم داد. نوشته بود” انتقال با موفقیت انجام شد”.
به رضا گفتم از ته فاکتور، آدرس مشتری را پیدا کند تا از دادگاه بخواهم احضارش کنند. پیش از جلسه دادگاه عدم شناسایی آدرس اعلامی مشتری سرنخی شد برای درخواست ردیابی خط تلفن اعلامی مشتری و چک کردن دوربین های راهنمایی و رانندگی.فارغ از مسدودی خط موبایل وی به جهت اعلام سرقت، اینکه مشتری در تمام زوایا پشت به دوربین ها حرکت کرده بود حکایت از طراحی نقشه توسط وی در ربودن النگوها و بی گناهی رضا داشت.
با ادله ی موجود جلسه دادگاه را با اعتماد به نفس شروع کرده علاوه بر اشاره به گزارش پلیس و شراکت متهم و شاکی که مانع تحقق اتهام سرقت است راجع به قصد مجرمانه و ضرورت احراز چنین قصدی برای انتساب اتهام گفتم: مستند به فیلم ،رضا در زمان فروش النگوها شماره کارت بانک مغازه را به مشتری داده و این قرینه ای بر عدم قصد مجرمانه است که افشین با فریاد گفت:از کجا معلوم ؟گفتم از انجا که پولی به حسابش نیامده گفت: خوب معلومه برای رد گم کردن شماره کارت خودش رو نداده و..
کلامش را قطع کردم وگفتم:خیلی راحت از روی فیلم میشود لب خوانی کرد که شماره کارت مغازه را می دهد.با گفتن این جمله قاضی لبخندی از سر تایید زد وگفت:پس پول النگوها به چه حسابی واریز شده؟؟گفتم :جناب قاضی اساسا پولی جا به جا نشده!قاضی با تعجب پرسید چطور؟؟ گفتم:چند روز پیش که متوجه جعلی بودن نشانی مشتری شدم در صدد کشف موضوع با یکی از دوستانم که کارمند بانک هست صحبت کردم . وی می گفت:اخیرا برنامه ای طراحی شده که با درج شماره کارت عابر بانک بلافاصله جمله ی انتقال با موفقیت انجام شد برای سی ثانیه روی صفحه گوشی ظاهر میشود اما هیچ انتقال وجهی رخ نمیدهد،با دیدن فیلم مغازه و بررسی حرکات مشتری مطمئنا خریدار النگوها هم از این برنامه سوءاستفاده کرده لذا درخواست می کنم پرونده مفتوح بماند تا مامورین آگاهی از طریق فیلم دوربین مغازه ضمن چهره شناسی،تصویر مشتری را به سایر صنوف ارائه دهند بلکه حرص و طمع خوردن مال حرام وی را به دام اندازد….
چند ماه بعد صفحه اول روزنامه ها خبر دستگیری کلاهبرداری را دادند که به شیوه ی مذکور بالغ بر یک میلیارد تومان کلاهبرداری کرده بود!
مراقب باشیدئ به تازگی شخصی شبیه به خریدار النگوها،چند تن برنج خریده وبه فروشنده گفته شماره حساب بدهد تا شریکش در بانک پول 4تن برنج را واریز کند .چند دقیقه بعد پیامک واریز وجه به تلفن همراه فروشنده آمده اما پولی به حساب برنج فروش نیامده!!می دانید ترفند جدید چیست؟طرف در بانک حسابی به نام خودش باز می کند اما در فرم افتتاح حساب شماره تماس فروشنده مورد نظر را ثبت نموده و….
^وکیل پایه یک دادگستری
1717