در ادبیات مشروطه از مطبوعات با عنوان رکن چهارم یاد میشود. لیک، فراتر آن است که در واقع، رسانه رکن توسعهی ملی است. در سنت فرانسوی رسانه رکن چهارم به حساب میآمد چرا که از حیث منزلت اجتماعی همردیف روحانیان، اشراف و نیروی عامهی مردم قرار میگرفت. ولی، پس از انقلاب کبیر، سایر طبقههای اجتماعی منزلت خود را از دست دادند و اکنون رسانه، به مؤثرترین عنصرِ انگارهسازی و شکلدهی افکار عمومی ارتقا یافتهاست. در سنت انگلوساکسون و امریکایی، رسانه رکن چهارم است بدین معنی که همردیف سه قوه دیگر قرار دارد. فراتر آنکه چشم ناظر مردم بر کارکرد هر سه قوه است.
در ایران در جریان مشروطه با توجه به نقش تعیینکنندهای که مطبوعات -اعم از آنهایی که در خارج از ایران در ترکیه، هند و مصر چاپ میشدند و یا بعدها مطبوعاتی که در درون انتشار یافتند- در موقعیتهای مختلف به هر دو مفهوم از آن به عنوان رکن چهارم یاد شد. مطبوعات در کنار طبقات اجتماعی در پیروزی مشروطه نقش ایفا کردند و پس از آن نیز در کنار مجلس در توسعه دموکراسی و نقد و نظارت بر تصمیمهای سرنوشتساز ملی نقشی مؤثر ایفا نمودند. ولی، سرنوشت مطبوعات نیز همانند سایر نهادهای مدنیِ مدرن ورودشان به جامعه ایران همراه با پادنهادشان بود. همزمان با رسمی و قانونی شدن انتشار مطبوعات، وزارت انطباعات نیز برای سانسور و کنترل محتوای مطبوعات نیز تشکل شد.
مطبوعات در کنار وظیفهی نقد وضعیت و نظارت بر قدرت، نقش مؤثری در انگارهسازیهای خلاق و کارآمد به سمت توسعهی ملی دارند. فراگیری جامعه از تحولهای مهمی که در حوزههای مختلف اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی رخ میدهد، از رهگذر رسانه صورت میگیرد. به واقع، رسانه ظرف شکلگیری و انباشت آموزههای عمومی و توسعهی حوزهی عمومی است. ظرفیت آفرینندگی حوزهی عمومی و توان آن در حلِّ مشکلهای جامعه ارتباط مستقیمی با ظرفیت تحلیلی رسانه و امکان نقد آزاد از سوی آن دارد. از این رو، رسانهی توسعهیافته خود محصول فرایند گفتگوی آزاد در جامعهی مدنی در سطوح مختلف جامعه و حکومت است.
ظرفیت اثرگذاری رسانه و نقشآفرینی آن در توسعهی ملی از یک سوی بسته به ظرفیت درونی آن است و از سوی دیگر تابعی از سطح آزادی موجود در جامعه است. واقعیت آن است که از هر دو منظر رسانه در ایران در تنگنای جدی و در آستانهی بحران قرار دارد. حفظ انحصار صداوسیما به عنوان رسانه ملی و تاسیس و شکلدهی انواع خبرگزاریها و کانالهای خبری از سوی نهادهای عمومی و یا با واسطه به نهادهای حکومتی و یا نظامی و اعمال محدودیتهای متفاوت تنها موجب کاهش مشروعیت منابع اصلی رسانهای در ایران و گرایش به سایر منابع شدهاست. انگاره حاکم بر راهبری رسانهی ملی که گویی شهروندان به هیچ منبع دیگری جز آنان دسترسی ندارند آن هم در وضعیتی که فناوریهای نوین ارتباطات امکان دسترسی به همهی شبکهها را در سطح جهان فراهم آورده است، ثمری جز کاهش اعتماد عمومی به رسانه را در بر ندارد. و یا تصور ورود پُرقدرت نهادهایی که هیچ وظیفه و ماموریتی در حوزهی خبر و رسانه ندارند در قامت خبرگزاری و یا کانال خبری، جز ایجاد اختلال در نظام اطلاعرسانی و ممانعت از شکلگیری رسانهی مستقل و مرجع نتیجهی دیگری تا کنون نداشتهاست.
این وضعیت موجب تردید در استقلال نهاد رسانه از قدرت و بروز ابهام در هویت خبرنگاران و روزنامهنگاران شدهاست. آیا برخی از خبرگزاریهایی که خبرهای پرحجمی هم تولید میکنند را میتوان به معنی واقعی خبرگزاری نامید؟ البته این موضوع در ایران و جهان مسبوق به سابقه است. در دورهی مشروطه، به عنوان مثال میتوان از روزنامه ممالک محروسه ایران نام برد. ولی، مطبوعات در تبعید، اعتبار اجتماعی داشتند. در دورهی اختناق پهلوی نیز نتیجهی مشروعیت زدایی از منابع اصلی، پناه بردن مردم به منابع غیر رسمی کاست شد. اکنون نیز شکلگیری افکار عمومی بیش از آنکه رسانههای رسمی متاثر باشد تحت تأثیرشبکههای اجتماعی است. ارتباطات عمودی جای خود را به ارتباطات افقی دادهاست و جریانهای خُرد قدرت در برابر جریانهای کلان تأثیرگذارتر شدهاند. ولی، آیا این روند منجر به دسترسی شهروندان به اطلاعات درست، نقد منصفانه، انگارهسازی خلاق و حفظ همبستگی ملی میشود؟
واقعیت آن است که در این فضا صحت دادهها با چالش جدی روبهرو است. با این وجود، خبرنگاران حرفهای و پایبند به اخلاق رسانهای بیش از آنکه تسلیم این جریان شوند، به تعهد خود در اطلاعرسانی غیر جانبدارانه، نقد منصفانه، نگاه به توسعهی ایران و حفظ همبستگی ملی وفادار هستند. آنان بهجای اصرار بر القای تلقی خود به جای واقعیت، با فاصله گذاشتن بین واقعیت بیرونی و تلقیهای خود قضاوت را به شهروندان واگذاری میکنند. آنان میدانند که تاریخ با انتشار چند مطلب وارونه عوض نمیشود، روزی حقیقت روشن میشود. آشنایی با تاریخ، شناخت موقعیت کنونی ایران و فهم روشن از حوزه تمدن و فرهنگ ایرانی و داشتن درک ملموس از ایدهی ایران قدرت تشخیص و تحلیلگری قویتری به خبرنگار از پدیدهها میدهد.
روزگار، روزگارِ زندگی دیجیتال است. خبرنگاران از جمله افراد پیشتاز در بهرهبرداری از ابزارهای مدرن هستند. آنان پیشقراولان مدرنسازی جامعه هستند. با این وجود، خبرنگار حرفهای ضمن آگاهی به عنصر سرعت در نظام اطلاعرسانی مدرن، هیچگاه صحت و درستی خبر را فدای سرعت نمیکند. فناوریهای نوین با ظرفیت گستردهی شکلدهی شبکههای اجتماعی گوناگون و هزاران سودمندی همزمان، میتوانند بستر بسط و توسعهی خبرهای بیشناسنامه، بیاخلاقی و فرسایش سرمایهی اجتماعی، فرقهگرایی و تلاشی همبستگی ملی و توسعه خشونت شوند. در غیابِ رسانهی رسمی و خبرنگاران با هویت شناختهشده، زبان رسانه در مخاطره سقوط است. زبان برترین ابزار انسانی در انتقال مفهوم، خلق دانش و توسعهی ارزشهای ملی و اجتماعی است. در حالیکه عدهای کاربست زبان فاخر را به سخره میگیرند، بیگمان، ادبیات رسانهای نشانهی رسایی از وضعیت انگارهی رایج توسعهی ملی در یک جامعه است.
۲۷۲۱۵