هر روز یه داستان جدید، یه مشکل جدید. این شد کار کردن؟ برای چی دیشب یکی رو آوردی توی اتاق نگهبانی؟ اصلا کی بود این که اومده بود دیشب؟ اگه یه بار دیگه تکرار بشه …

نگهبان سرش را پایین انداخت. دهانش بازشد که چیزی بگوید، اما حرفش را خورد. با ترس و لرز، چشمش را به سمت گوشه اتاق نگهبانی انداخت. همانجایی که پیرمردی که دیشب به او پناه آورده بود، چمباتمه نشسته بود. توی دلش آرزو کرد کاش صاحبکارش او را نبیند.

صاحب کار که رفت آمد سراغ پیرمرد و کنارش نشست.

پیرمرد با صدایی لرزان گفت: نگران نباش، سحر برمی گردم خانه سالمندان. فقط آمده بودم  پسرم را ببینم. دلم برایش تنگ شده بود.

۲۴۱۲۴۱

hotnewsخبر5 سال پیش • dahio.com • 19

برچسب‌ها



دیدگاهتان را بنویسید



مطالب پیشنهادی

۱۰ حقیقت جالب که احتمالا نمی‌دانستید! – بخش سوم

در دنیای اطراف ما بی‌شمار حقیقت جالب در حال رخ دادن وجود دارد که از آن‌ها خبر نداریم. این حقایق در زمینه‌های حیات‌وحش، انسان، معماری، غذا و … هستند که [...]

۱۰ حقیقت جالب که احتمالا نمی‌دانستید! – بخش دوم

در دنیای اطراف ما بی‌شمار حقیقت جالب در حال رخ دادن وجود دارد که از آن‌ها خبر نداریم. این حقایق در زمینه‌های حیات‌وحش، انسان، معماری، غذا و … هستند که [...]

۸ راهکار برای بیشتر مثبت فکر کردن

مثبت اندیشی از رویکردهای سالم در زندگی است و توسط بسیاری از روانشناسان توصیه می‌شود. در این مطلب از لیست‌میکس ۸ راه مثبت اندیشی را با هم مرور می‌کنیم. با [...]

با این ده کتاب، خواندن رمان تاریخی را شروع کنید!

تاریخ شاید برای خیلی از ماها موضوع موردعلاقه نباشد و میل زیادی به خواندن رمان تاریخی نشان ندهیم؛ اما کتاب‌هایی در این حوزه وجود دارند که به‌قدری هیجان‌انگیزند که ممکن [...]

واقعیت های نگران‌کننده‌ای که از آن بی‌خبرید

می‌دانستید کبد با یک ضربه ممکن است از کار بیفتد؟ یا مغز بدون جمجمه آن‌قدر نرم است که از هم می‌پاشد؟ در این لیست ده واقعیت را که هر کدام [...]




ترندها