پنیر، خرما، سبزی خوردن، گردو، نان، سوپ … آماده بود.
چنددقیقه ای از اذان گذشته بود اما بچهها و شوهرش نیامده بودند. چای ها یخ کردند که رفت سراغ موبایلش.
⁃ سلام مامان. با فهیمه بیرونم. افطار نمیآیم.
⁃ سلام خانم. شرکت جلسه دارم. دیروقت میرسم.
⁃ سلام. با بچهها داریم میریم بیرون شهر پیکنیک. شاید شب هم نیومدیم نگران نشید.
همه استکانهای چای یخ کرده را پشت سرهم سرکشید.
۲۴۱۲۴۱