متصدیان این وزارتخانه در سالهای گذشته مرتباً به مسئلهی کمبود معلم در انواع مقاطع تحصیلی مدارس اشاره کردند تا جایی که رئیس دانشگاه فرهنگیان در بهمنماه سال گذشته گفته است که «نزدیک به ۷۰% معلمهایی که در حال حاضر مشغول به تدریس هستند تا سال ۱۴۰۴ بازنشسته خواهند شد!» و فعلاً این وزارتخانه با بهکارگیری دوباره نیروهای بازنشسته، خریدن خدمات آموزشی و معلمهای گزینششدهی حقالتدریسی روزگار میگذراند.
ازاینرو در سال ۱۳۹۰ با تصویب شورای عالی انقلاب فرهنگی، دانشگاههای تربیتمعلم بهعنوان دانشگاه فرهنگیان تجمیع شد و باهدف کلی «تربیت نیروی انسانی» ِ موردنیاز مدارس، در سال ۱۳۹۱ شروع به کارکرد. پسازآن، گزینهی دانشگاه فرهنگیان بهطور منظم در دفترچههای کنکور برای داوطلبان کارشناسی قرار گرفت که در حال حاضر از ۹۸ واحد آموزشی این دانشگاه، ۶۷۰۱۳ دانشجو و ۷۶۹ عضو هیئتعلمی و استاد در این دانشگاه مشغول فعالیت هستند و تعداد ۱۵۹۵۱ مهارتآموز و ۳۶۰۰ فارغالتحصیل از آغاز تأسیس دانشگاه تاکنون داشته است که نشان از استقبال دانش آموزان از این امکان تحصیلی است که در ادامه به برخی از این عوامل پرداخته میشود:
مزیتِ استخدام شدن!
عدم ارتباط مؤلفههای درسی آموزشوپرورش با بازار کار یا همان ضعف در خوداتکاییِ مالی و توانمندسازی دانش آموزان جز یکی از ایرادهای ساختار آموزشی مدارس کشور ماست و بعید است دانشآموزی با مدرک دیپلم (پایان متوسطه) به شغلی متناسب با آنچه تحصیل کرده است، دست یابد و دانش آموزان جز در مواردی که در اقسام کارکودک بهعنوان کارگر مشغول به کار میشوند، بهعنوان نیروی دانشآموخته شناخته نمیشوند. پس آنها با میزان تحصیلاتی که از آموزشوپرورش با خود دارند و چشمانداز احتمالی که از فرصتهای شغلی در آیندهی خود متصور میشوند، اغلب تنها کنکور را سکوی پرشی به امکانهای فرصت شغلیِ مطلوب میبینند که این تکبعدی بودن خود روشن است که چه مضراتی دارد. (که این یادداشت در پی آسیبشناسی این حوزه نیست)
در این میان، گزینهی «دانشگاه فرهنگیان» با مزایایی چون حقوق (حدوداً دو میلیون و هشتصدهزارتومن در سال ۹۹) و تعرفههای بیمهای و بانکی بهمحض قبولی، بهعنوان یکی از رشتههای پرطرفدار در کنار زیرشاخههای پزشکی، مهندسی و وکالت برای داوطلبهای کنکور و خانوادههایشان تعریفشده است. مشاوران مدارس هم این دانشگاه را بهعنوان یکی از انتخابهای زود بازدهی معرفی میکنند که دانشآموز میتواند در همان ترم اول به استقلال مالی برسد و همزمان دانشجو هم محسوب شود.
از آنسو رئیس سازمان امور اداری و استخدامی کشور، سهم آموزشوپرورش را از میان تعداد ۳۱ هزار نفر از پذیرفتهشدگان در آزمون استخدامی _ که از ابتدای سال جدید شروع به کار میکنند_ بیشتر از سایر سازمانهای اداری کشور اعلام کرده است.
چه کسانی در دانشگاه فرهنگیان پذیرفته میشوند:
۱_ بخش اصلی ورودیهای این دانشگاه، داوطلبان کنکور کارشناسی یا همان فارغالتحصیلان دبیرستانی هستند که پس از انتخاب گزینهی تربیتمعلم و اخذ حدنصاب رتبه، تایید در مصاحبه و گزینش میتوانند وارد این دانشگاه شوند. آنها با تعهدِ کتبی ِ معلم بودن در نظام آموزشوپرورش، طی چهار (و در مواردی دو و سال و نیم برای مقطع کاردانی) به شیوهی دانشگاههای دولتی آموزش میبینند و پس از پایان تحصیلات بهعنوان معلم در مدارس مشغول به کار خواهند شد.
علاوه بر این، ورودیهای مقاطع کاردانی به کارشناسی که درواقع شامل همان معلمهای شاغل در آموزشوپرورش هستند که برای ادامهی تحصیل با داشتن ملزوماتی، دانشجوی این دانشگاه میشوند.
۲_ دانشآموختگان دانشگاهی (بهاصطلاح نیروهای آزاد) سالهاست که نمیتوانستند بهطور مستقیم وارد دانشگاه فرهنگیان شوند اما مدتی است که با آزمونهای استخدامی (که به تفکیک هر شهر و استان اعلام میشود) این امکان پیش میآید که تعدادی از آنان بهعنوان معلمهای استخدامشده، فعالیت کنند.
که البته جریان این آزمونها خالی از ایراد هم نیست؛ بهرغم نقدهایی که بارها به میزان سهمیههای جنسیتی و تخصصی این آزمونها واردشده بعضاً سهم برخی شهرها از دفترچه استخدامی تنها بهاندازهی یک یا دو نفر محدود میشود و میتوان گفت عملاً ورود دانشآموختههای دانشگاهی به کلاسهای درس، بهمراتب دشوارتر از محصلان دبیرستانی است.
بااینهمه، تعداد محدودی از همین میزان هم پس از قبولی این دانشآموختهها در آزمون و گذراندن دورههای آموزشی و گزینش عقیدتی و سیاسی وارد کلاسهای درس میشوند.
با این تفاسیر، وقتی از دانشجویان دانشگاههای فرهنگیان سخن میگوییم درواقع همان قشر داوطلبان کنکور منظور است که در دانشگاه با ساختاری که قرار است از آنان معلم ساخته شود، روبرو میشوند. در ادامه به بخشی از پیامدهای ساختار حاکم در این دانشگاهها اشاره میشود:
ملزومات دانشجوی تربیتمعلم؛ قوانین نانوشتهی «فرهنگی» ماندن!
فعالیت دانشجویی و صنفی با اهداف مطالبهگرایانه در دانشگاههای کشور ازجمله مواردی است که موازنهی قدرت را در دانشگاهها به نفع دانشجویان تغییر میدهد و فرصتی برای شنیده شدن صداهای متفاوت از نهاد دانشگاه است؛ که خب تاریخ فعالیت دانشجویی نشان از افرادی دارد که هزینههای گزافی برای برخی از مطالبات پرداختند و اکنون هم در معرض آن هستند.
اما راجع به دانشجویان دانشگاههای فرهنگیان این مسئله تا حدودی متفاوت است؛ زمانی که زیستِ دانشجویی مساوی با بهرهمندی مستقیم مالی و تسهیلاتِ بیمهای باشد، احتمال آنکه هر امر مطالبهگرانهای، تهدیدی (ولو در حد ِترسی فردی) بهمنزلهی از دست دادنِ مزایا تلقی شود، مانعی دوچندان نسبت به یک دانشجوی عادی تعریف میشود و آنان را به سمت انفعال میکشاند. پس به نظر میرسد دانشگاه، زیستِ دانشجویی این افراد را از میان دوگانهی بهرهمندیهای حداقلی و بیان مطالباتِ صنفی، به حفظ تام و تمام حقوق و مزایای بیمهای منوط کرده باشد و ازاینجهت است که اغلب صداهای صنفی معلمان از گروهی که سابقهی تحصیل در دانشگاههایی غیر از دانشگاه فرهنگیان دارند، شنیده میشود و میتوان گفت ساختار دانشگاه فرهنگیان شکاف نسلی میان معلمانی که دانشآموختههای قدیمی (و غیر تربیتمعلمی) هستند، ایجاد کرده است.
و سادهلوحانه است که انفعال دانشجویانِ در حال تحصیل ِ در دانشگاههای فرهنگیان را بهمنزلهی نداشتن مطالبات تلقی کرد، زیرا آنطور که از مطالبات فعالان صنفی معلمی برمیآید، این قشر در میزان و کیفیت پرداخت مطالبات مالی، محدودیتهای رفتاری و پوششی، مسائل مربوط بهگزینش عقیدتی، مؤلفه و سرفصلهای درسی انتقادهای جدی دارند.
*معلم
۲۳۵۲۳۷