ترجمه اختصاصی نوریاتو: دیک کت یک نقاش رئالیست جادویی هلندی در نیمه اول قرن بیستم بود. او در سال ۱۹۰۲ در یک شهر بندری کوچک در شمال هلند با نام دِن هِلدر به دنیا آمده بود و به صورت مادرزادی یک مشکل قلبی خاص داشت. به احتمال زیاد این بیماری تترالوژی فالوت (یا سندرم بچه آبی) بوده که در آن زمان قابل درمان نبوده است. این بیماری قلبی، باعث تغذیه نامناسب بافتها و ارگانهای بدن میشود و یکی از دلایل انگشتهای چماقی یا طبق گفته پزشکان انگشتهای بقراطی میشود.
مشهورترین آثار این هنرمند نقاشیهای که از اشیا بی جان میکشید و سلف پرتره با انگشتهای چماقی است که نتیجه آسیبشناسیهای خودش را به نمایش میگذارد. او جمعا ۱۴۰ نقاشی کشیده است که اغلب آنها در ده سال آخر عمرش تکمیل شدهاند و ۴۰ عدد از آنها، سلف پرتره هستند. او برای هلندیها و اکثر افرادی که او را میشناسند یک مکتب فکری است ولی در بیرون از هلند، او تقریبا ناشناس است.
دیک کت، سه رول نان، ۱۹۳۵
مطالعه بیشتر: نامزدهای مسابقه عکس سونی
دیک کت در بچگی خیلی ضعیف بود و در مدرسه افراد زیادی او را اذیت میکردند. از طرفی دیگر کت به خاطر شغل پدرش که نظامی بود، مجبور بود مدام نقل مکان کند و همین هم دلیل مضاعفی شده بود که نتواند با همکلاسیهایش به خوبی ارتباط برقرار کند. با اینحال هنگامی که در مقطع راهنمایی تحصیل میکرد، دو نفر از معلمها متوجه استعداد او شدند و کت را تشویق کردند تا جاهطلبیهای هنری خودش را دنبال کند.
جان سی. کرکرمیر که معلم نقاشی او بود به او توصیه کرد استعداد هنری خودش را بهبود ببخشد و او را با تکنیکهای نقاشی رنگ روغن آشنا کرد. یکی دیگر از معلمهای او هنری آدرین نابر، معلم شیمی و فیزیک بود که او را متقاعد کرد رابطه بین هندسه و عرفان را نمایش دهد، به صورت عمیق روی دید او از زندگی تاثیرگذار بود. تئوریهای نابر او را به دنبال یک فضای موازی بین قوانین وجودی و قوانین فیزیک فرستاد و کمک کرد به درک خاصی از شرایط خودش برسد. نتیجه این آزمایشات فنی خطرآمیز این بود که برخی از نقاشیهای او حتی پس از نیم قرن، هنوز هم کاملا خشک نشدهاند.
دیک کت، اشیا بی جان با تخم مرغ، ۱۹۳۵
زندگی و کارهای هنری
دیک کت پس از تحصیل در آکادمی کانستوفنینگ آرنهم از سال ۱۹۲۲ تا ۱۹۲۵ او دیگر نمیتوانست سفر کند. او که به خاطر خستگی مزمن ناشی از بیماریش و فوبیاهای رو به رشدی که داشت ضعیف شده بود او به زندگی در انزوا در بنکوم که یک شهر در مرکز هلند بود روی آورد. او از زمان زندگی در این قلعه کوچک، تا سال ۱۹۳۰ از خانه خودش بیرون نیامد. خشونت ناراحت کننده و تغییر صورتش که در سلف پرترههایی که از خودش هنگام مخفی شدن در خانه میکشید مشخص است تنها مدارک موجود از زندگی او طی سالهای انزوا است.
متاسفانه دیک کت چند روز قبل از تولد ۳۸ سالگی خودش از دنیا رفت. نامههایی که پس از مرگ از او منتشر شد، باعث حضور او روی زمین ادامه داشته باشد. این نامهها حس شوخ طبعی این هنرمند، علاقه او به هنر و عشقش به ادبیات، موسیقی، سینما و بازی با کلمات را به نمایش گذاشتند.
مطالعه بیشتر: نقاشی هفته: ویلیام مریت چیس
با سلف پرترههایی که کشیده است، او به بینندهها میگوید که برای به تصویر کشیدن آب نیازی به کشیدن دریا نیست و فقط کافی است ریختن آن از شیرآب داخل یک کاسه را به تصویر بکشیم. برای اکتشاف موضوع انسانیت هم او از همین تکنیک استفاده میکرد: فقط به دنیای درون خودتان و مردمی که جزئی از دنیای شما هستند نگاه کنید. او برای پیداکردن معنای انسانیت، به دوست خودش شیلت که سوژه عمومی نقاشیهایش بود و پدرش که بهترین دوست او بود نگاه میکرد.
دیک کت، سه سلف پرتره کوچک و نوشنده دارو، ۱۹۳۷-۱۹۴۰
با اینکه اولین نقاشیهای دیک کت به سبک امپرسیونیست هستند، نقاشیهای او به شدت تحت تاثیر رئالیسموس نوی ساشلیشکیت و مگیشر هستند. این واژه اولین بار توسط منتقد هنری فرانز رو در یک مقاله معروف که سال ۱۹۲۵ منتشر شد استفاده شد. در این مقاله رو از یک واقعیت ثالث صحبت میکند که از دنیای بتنی و ابعاد جادویی رویا و توهم به دست میآید. دیک از طریق بازتولید این نقاشیها که شباهت زیادی با نقاشیهای او داشتند، با این جنبش آشنا شد.
با وجود دوری از دنیای بیرون، او بازهم قادر بود برخی از کارهای خودش را به نمایش بگذارد. بین سالهای ۱۹۳۲ و ۱۹۴۰ کارهای او در نمایشگاههای گروهی که در یک حلقه معاصر هلندی بین آمستردام و آیندهوون و همچنین در بروکسل، ونیز و پاریس برگزار میشد به نمایش گذاشته شد. به لطف یک نمایشگاه شخصی که اولین و متاسفانه آخرین نمایشگاه او بود محبوبیت قابل توجهی به دست آورد. خوشبختانه از نقاشیهای او استقبال میشد و برخی از کارهای او نیز توسط بینندههای نمایشگاه او خریداری شدند.
مطالعه بیشتر: پلنگ سیاه و رویاهای روشن من
در نقاشیهای دقیق او از اشیاء بی جان فقط چندین شی مانند بطری، کاسههای خالی، تخم مرغ، ابزار موسیقیایی، انگور و برشهای روزنامه بودند. کت این اشیاء متداول را با برشهای زاویهدار در پرسپکتیوهای مختلف میکشید. این کار یک تکنیک تحلیلی بود که علاقه او به نمایش احساسات در ترکیبهایش را نشان میداد.
با استفاده از سلف پرتره بود که او یکی از دقیقترین شاهکارهای خودش را گرفت. در سلف پرتره ۱۹۳۲ او از ترکیب پرتره کلاسیک رنسانس آلمانی و ایتالیایی استفاده کرده است. علاوه بر این، در این پرتره کلاسیک ظاهر بیمار و رنجور دیک کت به تصویر کشیده شده است که با استفاده از رنگدانههای روی پوستش مشخص است. برای اشاره به مشکل قلبی که دارد، پیراهن او باز است و شیشهای که گل داخل آن است را به سختی گرفته است تا نشان دهد بدون جنگیدن از زندگی دست نمیکشد.
دیک کت، سلف پرتره، ۱۹۳۲
در پشت سر او نیز یک اسب معلق است که احتمالا برای یادآوری نگاه معصومانه کودکانه به جهان است. در واقع این اولین باری نیست که او در نقاشیهای خودش از این اسب استفاده کرده است. از آنجایی که کِت (Ket) در گویشهای فلاندرزی به معنای “اسب کوچک” و یا “پسر کوچک” است ممکن است این اسب امضای هنرمند باشد. در گوشه پائین سمت راست تصویر، او کلمه FIN را به تصویر کشیده است که احتمالا یک یادآور برای مرگ قریبالوقوعش است. زندگی او پر از طنز و تراژدی بوده است که باعث شده است او علاوه بر یک نقاش شگفت انگیز، یکی از چهرههای مورد احترام قرن بیستم نیز باشد.
در نهایت دیک کت در ۱۵ سپتامبر ۱۹۱۰ و در قلب یک جنگ خشن از دنیا رفت.
نوشته رئالیسم در بندر دِن هِلدر اولین بار در مجله نوریاتو | رسانه جامع هنرهای تجسمی پدیدار شد.