خبرورزشی – دیدن عکسهای چند دهه پیش همیشه جذاب است. عکسهای سیاه و سفیدی که روح دارند و هر بینندهای را در اعماق خودش فرو میبرد. زمانی که عکسی از تیم شالکه در سال ۱۹۳۹ دیدم مسخِ آن شدم. یک قابِ باشکوه که در آن بازیکنان شالکه میخندند، پیراهنهای گشادی بر تن کردهاند و شورتهای ورزشی بلند و خندهداری دارند. خسته هستند اما هیجان دارند، چرا که در المپیااشتادیون آدمیرا را ۹-۰ شکست دادهاند و یک مقام قهرمانی دیگر هم در مسابقات قهرمانی آلمان کسب کردهاند. این عکس روحیه یکی از بزرگترین و پرطرفدارترین تیمهای حال حاضر آلمان را نشان میدهد، اما آیا واقعاً قهرمانیهایشان در سایه سیاست قرار گرفته؟ البته، این شادیها در دوران آلمانِ نازی اتفاق افتاده، زمانی که آدولف هیتلر با جاهطلبی خودش قصد داشت بر تمامی اروپا سلطنت کند. عکس مربوط به یک سال پس از زمانیست که رژیم نازی به رهبری هیتلر با اتریشیها پیمان بست و به همین دلیل است که تیمی از وین در مسابقات قهرمانی آلمان شرکت کرد. و البته تنها چند ماه پس از حمله ارتش آلمان به لهستان بود، وقتی که جنگ جهانی دوم آغاز شد. تبلیغات نازی در سرتاسر جهان به چشم میخورد و فوتبال هم استثنا نبود. به همین دلیل جای تعجب نیست که میبینید روی لباس دو بازیکن شالکه نماد نازی نقش بسته است؛ عقاب سلطنتی همراه با صلیب شکسته.
شالکه کریسل
شالکه باشگاهیست که بیش از ۱۵۰ هزار عضو رسمی دارد و بین برترین باشگاههای فوتبال جهان قرار میگیرد. اما آنها ۶ قهرمانیشان را در سالهای ۱۹۳۳ تا ۱۹۴۵ که رژیم نازی بر آلمان حکومت میکرد، بهدست آورد. قهرمانیهایی که ارتباط باشگاه با رژیم نازی آنها را مشکوک جلوه میدهد، بنابراین در آلمان این قهرمانیها را زیر سوال میبرند. آیا ارتباط واقعی بین این ۲ وجود دارد؟ چرا ۲ بازیکن شالکه با پیراهنهایی که نماد نازی روی آن بود پس از قهرمانی شادی کردند و بقیه این پیراهن را بر تن نداشتند؟ در سالهای ابتدایی حیات شالکه در دهه ۱۹۲۰ میلادی این تیم سبک بازی خاص خودش را داشت، مثل توتال فوتبالِ هلندیها یا تیکیتاکای اسپانیاییها که به آن «شالکه کریسل» میگفتند و مبتنی بر چرخش سریع توپ روی زمین بود. توصیفی برای فلسفه انقلابی شالکه در فوتبال. در کتاب معروف «Tor!» درباره فوتبال آلمان اولی هسه مینویسد شالکهایها توپ را درون محوطه جریمه حریف نگه میداشتند تا به گل برسند. این رویکرد شالکه بود که در طولانی مدت آنها را به موفقیت رساند و باعث شد بیش از یک دهه برترین تیم آلمان باشند. پدرهای معنوی این سبک بازی هانس و فرد بالمن بودند که در انگلیس از والدینی آلمانی بزرگ شدند و زمان جنگ به این کشور مهاجرت کرده بودند، اگرچه سال ۱۹۲۰ از بریتانیا اخراج شدند و به آلمان برگشتند. آنها که به سختی آلمانی صحبت میکردند در بازگشت به آلمان در گلزنکرشن ساکن شدند، شهری که مرکز معدن زغال سنگ بود و سال ۱۹۰۴ هم یک زوج از طبقه کارگری تصمیم به تأسیس باشگاهی فوتبال در آن گرفتند. فرد کوهنه یکی از بازیکنان شالکه در زمان اسارت در انگلیس برادران بالمن را ملاقات میکند. پس از ورود به گلزنکرشن کوهنه سریعاً آنها را متعاقد میکند که به باشگاه شالکه بپیوندند. آن زمان شالکه از موفقیتهای بزرگ به دور بود و به تازگی به دسته دوم رقابتهای قهرمانی منطقه روهر رسیده بود. اما با ورود هانس و فرد همهچیز تغییر کرد. آنها تیمشان را برای پاسکاری به روش اسکاتلندی آموزش دادند، چیزی که در انگلیس یاد گرفته بودند و آن را در شالکه شبیهسازی کردند. ضربههای قیچی و یکدو که هیچگاه در شالکه کسی این مدل بازی کردن را ندیده بود. مهاجم شالکه ارنست کوتسورا از فرا گرفتن این تکنیکها سر ذوق آمده بود. در طول دهه ۱۹۲۰ میلادی شالکه پیشرفت چشمگیری داشت و به قهرمان منطقه تبدیل شد، تیمی که از کارگران معدن زغال سنگ تشکیل شده بود و جمعیت زیادی را برای تشویق خودش به ورزشگاه میکشاند، در حدود ۴۰ هزار نفر. «کونیگز بلوئن» یا همان آبیهای سلطنتی به تدریج بازی خودشان را بر رقبا در غرب آلمان دیکته کردند و سال ۱۹۲۹ تا جمع هشت تیم برتر لیگ قهرمانی آلمان هم رسیدند.
محرومیت و رفاقت
اما سال ۱۹۳۰ وقتی باشگاه شالکه مبلغ زیادی برای خرید ۱۴ بازیکن پرداخته بود، محروم شدند. آن زمان فوتبال آلمان آماتور بود و قوانین عجیبی داشت، کسی هم نمیتوانست به آنها اعتراض کند. با وجود محرومیت یک ساله شالکه خیلی زود برگشت و بازیکنهای محروم هم به تیم بازگشتند. با این حال ورزشگاه گلوکاف کامفبان دیگر با هزاران تماشاگر پر نمیشد. تیم چند سال تلاش کرد تا به نقطهای برگردد که پیش از محرومیت در آن قرار داشت. تا این که سال ۱۹۳۴ به فینال رقابتهای قهرمانی آلمان رسیدند. برابر نورنبرگ ۲-۱ پیروز شدند و این نخستین قهرمانی تاریخ آبیهای گلزنکرشن بود. فریتس سپان و ارنست کوتسورا ۲ دوست از زمانی کودکی در خط حمله شالکه بازی میکردند و ۲ گل تیم برابر نورنبرگ را به ثمر رساندند. آنها به خوبی با یکدیگر هماهنگ بود و حتی بیرون از زمین هم دوستهای صمیمی به شمار میرفتند. سپان هم به واسطه همین رفاقت با خواهر کوتسورا ازدواج کرده بود. این ۲ ستاره روی هم بیش از ۴۵۰ گل برای شالکه به ثمر رساندند و سپان بیش از ۳۰ بازی ملی هم داشت. با این وجود آنها نه فقط به واسطه این که فوتبالیستهای نابغهای بودند بلکه به دلیل اعتقادات غلط خودشان هم مطرح شدند.
حکومت هیتلر
سال ۱۹۳۳ یک سال پیش از این که شالکه نخستین قهرمانی خودش را بهدست آورد، آدولف هیتلر در آلمان به قدرت رسید، مردی دیکتاتور که به شدت منافع سیاسی و ورزشی آلمان را تغییر داد. او به اعمال خشونتآمیز متوسل میشد و یک سیستم کنترلی داشت که بر تمامی جوانب جامعه مسلط بود. کشور پر شده بود از اعضای حزب ناسیونالیست کارگران آلمان در سالهای بعد از آن ۷ و نیم میلیون نفر عضو این ارگان که به طور اختصار NSDAP نامیده میشد، شدند. سال ۱۹۳۹ ورماخت، ارتش آلمان نازی به لهستان حمله کرد و باعث شد فرانسه و بریتانیا هم با آلمان اعلام جنگ کنند. هیتلر و پیروانش مرتکب جنایتهای زیادی در سرتاسر اروپا شدند. در این روزهای خشونت و بیعدالتی شالکه موفقترین دوران خودش را سپری میکرد و سپان و کوتسورا هم ستارههای آن تیم آبی و سفیدپوش بودند. معمولاً به فینال میرسیدند و تا سال ۱۹۴۲ ۵ مرتبه قهرمان آلمان شدند، اتفاقی که پس از دوران هیتلر فقط یک مرتبه دیگر رخ داد و سالهاست تیم اهل گلزنکرشن دستش از جام کوتاه مانده. در اواسط قرن گذشته وقتی که فروپاشی آلمانِ نازی اتفاق افتاد ارتباط شالکه با این رژیم هنوز نامشخص بود. هیچکس در باشگاه نمیدانست آیا این قهرمانیها به حکومت نازی ارتباط دارد یا خیر.
ارتباط با نازی
تابستان ۲۰۰۱ در اقدامی عجیب خیابانی در مجاورت ورزشگاه خانگی شالکه به فریتس سپان تغییر نام داد، در حالی که سپان یکی از افرادی بود که به NSDAP پیوست و از موافقان قتل عام هیتلر در راستای آریاییسازی اروپا و نابودی یهودیها به شمار میرفت. حتی سالی مِیر و یولی لیشتمان مالکان سابق شالکه تبعید و اعدام شدند. واکنش باشگاه شالکه بعد از این اتفاق جالب بود. آنها از تغییر نامِ سپان امتناع ورزیدند و مطالبی را درباره پیوند باشگاه با رژیم نازی منتشر کردند. «اشتفان گوش» دانشمند علوم اجتماعی مأموریت گرفت تا گذشته مبهم شالکه را بررسی کند. یافتههای شگفتانگیز او در کتابی تحت عنوان «بین آبی و سفید، خاکستری است» منتشر شد. قبل از این که هیتلر به قدرت برسد شالکه مطلقاً باشگاهی سیاسی نبود و تصمیمات باشگاه را مردم میگرفتند. بعد از روی کار آمدن رژیم نازی چندین نفر از اعضای باشگاه به NSDAP پیوستند، اما از بین بازیکنان فقط سه نفر این کار را انجام دادند: هانس بورنمان، فریتس سپان و ارنست کوتسورا.
سپان برجستهترین حامی نازی بود که زمانی در حمایت از این رژیم گفت: «ما باید وفاداری خودمان را به رهبر نشان دهیم، برای این که او برای ما میجنگد.» سپان کاپیتان تیم ملی آلمان هم بود و از این رو احتمال بیشتری میرفت که حمایتش مورد توجه قرار بگیرد. در زمان پس از سقوط نازی او در پروژه نازیزدایی مورد محاکمه قرار گرفت. همانطور که برای بورنمان چنین سوابقی وجود دارد. کوتسورا هم بیشتر به تبعیت از دوست صمیمیاش سپان اقدام به حمایت از نازی کرد. او هم در سخنانی در راستای حمایت از هیتلر گفت: «فوتبالیستهای آلمان باید پشت رهبرشان باشند. آلمان باید زندگی کند و ما همچنان به مبارزه ادامه خواهیم داد.»
کوتسورا بر خلاف سپان بعد از جنگ به طور جدی محاکمه نشد و پس از بازجویی کوتاه به دلیل عدم اعتماد به ایدئولوژی نازی تبرئه شد. کوتسورا با رد اظهارات قبلیاش در بازجویی بیان کرد: «ما فقط میخواهیم فوتبال بازی کنیم و سیاست و دین برایمان اهمیتی ندارد.»
موضوعی بحثبرانگیز که با اقدام کوتسورا برای پیوستن به NSDAP منافات داشت. کوتسورا همچنین در بیانیهای اعلام کرد اکثریت اعضای باشگاه که به NSDAP پیوسته بودند هیچوقت نازی واقعی به شمار نمیرفتند. وقتی هیتلر دارای قدرت شد بلافاصله تصمیم گرفت یهودیها را از بین ببرد. شالکه هم از این دستورالعمل اطاعت کرد و بر وفاداریاش به رهبر تأکید داشت. مهمترین اتفاق بعد از قهرمانی سال ۱۹۳۴ رخ داد، زمانی که یک رسانه لهستانی مدعی شدند شالکه با بازیکنهایی لهستانیالاصل قهرمان آلمان شده است و تیتر زد: «جام آلمان در دستان لهستان.»
شالکه را هم به عنوان باشگاهی با نفوذ لهستانیها معرفی کردند. سریعاً سپان، کوتسورا و ۱۳ بازیکن دیگر ادعا کردند والدینشان در آلمان متولد شدهاند و مهاجر لهستانی نیستند. برخی بازیکنان نان به نرخ روز خور ترسیدند دیگر نتوانند تمرین و بازی کنند و منکر اصلیت لهستانی خودشان شدند. به سختی میتوان آنها را سرزنش کرد چرا که باید هزینه خانوادهشان را از این راه تأمین میکردند. فقط یک بازیکن به نام اوتو تیبولسکی از دادن سلام نازی امتناع میکرد. اشتفان گوش در این باره میگوید: «در باشگاه هیچ اتهام واقعی وجود نداشت. آنها در این باره بهتر یا بدتر از دیگر باشگاههای آلمانی نبودند.»
حمایت هیتلر
در تحقیقاتی دیگر درباره فوتبال زیر نظر رژیم نازی، نیلس هاومن تاریخنویس میگوید آن زمان باشگاههای وردربرمن، اشتوتگارت و مونیخ ۱۸۶۰ از این رژیم حمایت کردند و آن هم برای بهره بردن از حمایت مالی هیتلر بود. چهارمین باشگاهی که تصمیم گرفت از هیتلر حمایت کند و نفع ببرد هم شالکه بود، اما به دلایلی خاص. با توجه به موفقیت شالکه آنها به شدت توسط نازی مورد استفاده قرار میگرفت. منشأ این باشگاه طبقه کارگری بود و بعید بود کارگران معدن زغال سنگ تمایلی به حمایت از حزب هیتلر داشته باشد، با این حال اگر آن زمان دستاوردی میخواستند باید از نازی حمایت میکردند. شالکه مورد تحقیر قرار گرفت تا آنها با رژیم نازی کنار بیایند. مدتی هم این شایعه مطرح شد که هیتلر طرفدار شالکه است. سال ۲۰۰۸ نشریه تایمز بدون هیچگونه مدرکی در لیستی که از بدترین طرفداران تیمها منتشر کرد نام هیتلر را هم به عنوان هوادار شالکه به میان آورد که درست نبود.
گرد فوس رئیس هیئتمدیره شالکه آن زمان در واکنش به انتخاب هیتلر به عنوان هوادار شالکه، گفت: «ما بررسی کردیم و دوباره هم بررسی کردیم که چرا سالهای ۱۹۳۳ تا ۱۹۴۵ گفته میشود رهبر از شالکه حمایت میکرد. اگر اینطور است که تیمی در طول رهبری یک فرد تحت حمایت آن شخص باشد باید مارگارت تاچر را هم هوادار لیورپول دانست!»
واقعیت این است که هیتلر چندان علاقهای به فوتبال نداشت و دیداری که با باخت ۲-۰ آلمان از نروژ در المپیک ۱۹۳۶ برلین همراه شد تنها فوتبالی بود که از نزدیک تماشا کرد. فوتبال در آلمان محبوبترین ورزش به شمار میرفت و رژیم نازی هم مجبور شد اصول خودش را در این ورزش پیاده کند تا به خیال خودش از عیاشی در کشور مبارزه کنند.
داستان آن تصویر معروف
دوباره به سال ۱۹۳۹ برمیگردیم و داستان آن تصویر معروف را برای شما روایت میکنیم، زمانی که شالکه با برد ۹-۰ برابر آدمیرا وین قهرمان شد. دو تن از بازیکنان با نامهای اتو شوایسفورت و والتر برگ برای خدمت سربازی فراخوانده شده بودند. باشگاه شالکه در این باره توضیح داده که این ۲ بازیکن مجبور بودند پیراهنی منقش به نشان آلمان نازی که همان عقاب سلطنتی همراه با صلیب شکسته بود را بر تن کنند. عجیب بود که این نشان را بازیکنان حتی در زمین هم باید مورد استفاده قرار میدادند. این نشان جزو آرمانهای جامعه به شمار میرفت. سه سال بعد وقتی شالکه برابر تیم فِرست وین در فینال بازی کرد ۸ بازیکن این پیراهن را پوشیده بودند. جنگ آنقدر گسترش پیدا کرده بود که حتی بازیکنان فوتبال از حضور در آن منع نشدند. مورخان معتقدند در فوتبال آلمان هیچ چیز مثل اتفاقهایی که در اسپانیا رخ داد و ژنرال فرانکو رئالمادرید را با قدرت خودش به پیروزی میرساند، رخ نداده است. شایعه در این باره زیاد هست، اما هیچکدام با شواهد تأیید نشدهاند. شالکه هم چون بهترین تیم آن دوران به حساب میآمد در بالاترین رده این اتهام قرار میگیرد. در نهایت ارتباط رژیم نازی با شالکه همچنان مبهم است و حتی تحقیق در این زمینه هم چیزی را روشن نکرد. این باشگاه هیچگاه هیتلر را زیر سوال نبرده، اما همیشه از روح کارگری که در آن دمیده شده و دلیل اصلی تأسیس آن بوده میگویند. داستان شالکه یک داستان عاشقانه است از بازی دوستان جوانی که بازی با پاسکاریهای کوتاه و سریع را اختراع کردند و شالکه کریسل برای همیشه تاریکترین دوره تاریخ جهان را تحت شعاع خودش قرار خواهد داد.