
برای من راز ماندگاری و مرزگشایی ساخته های انیو موریکونه هم دقیقا همین است. آن واژه ی «شکوه» که در وصف قطعات او به کار می بریم، ناخواسته اشارتی ست به دنیای اسطوره ای و فرامرزی این آثار که برای هر شنونده ای در هر جای جهان، «خودی» و آشناست. گویی لایه ای می افزاید به داستان و فراتر می برد جهان فیلم را از آنچه صرفا دیدنی و شنیدنی ست در آن و مفاهیمش را جهانشمول می سازد. اصلا ساخته هایش ذهن را می برد به همان جا که اسطوره ها در آن جولان می دهند؛ انسان، عشق، سرنوشت، سرگشتگی، پیروزی، شکست، حسرت و… مرگ. خوش تر نشستن ساخته هایش در جهان وسترن شاید از همین هم سرشتی می آید و باز شاید به همین دلیل تنها آهنگساز ستاره است در جهان که مخاطبان نه چندان دلداده به سینما و موسیقی هم حتی ندانسته قطعه ای از او را زیر لب زمزمه کرده یا با سوت نواخته اند. هر فردی با هر ملیتی او را خودی یافته است
