تاریخ ایران پر است از قهرمانانی که از جان  خود گذشتند تا ذره‌ای از خاک کشورمان توسط بیگانه به تاراج نرود. نمود عینی این موضوع را می‌توان در دوران هشت ساله جنگ تحمیلی و دفاع مقدس به وضوح مشاهده کرد. در این دوران نیز مردم ایران با هر آنچه داشتند از ایران اسلامی دفاع کردند تا دشمن جرات نکند به کشورمان دست درازی کند، دشمنی که به قول خودش آمده بود تا بماند.

با آغاز جنگ تحمیلی؛ ارتش جمهوری اسلامی ایران و نیروهای مردمی که تجاوز سراسری بعثی‌ها را به کشورمان مشاهده می‌کردند با سرعت بسیار بالا به سوی دشمن هجوم بردند تا از خود و خانواده شان در برابر دشمن دفاع کنند.

رهبر انقلاب وصیت‌نامه کدام شهید را در نماز جمعه قرائت کردند؟

امیر سرلشکر شهید مسعود آشوری یکی از فرماندهان نیروی زمینی ارتش است که اول تیرماه سال ۱۳۳۳ در یکی از شهرهای اراک در خانواده‌ای مذهبی و متدین چشم به جهان گشود. دوران ابتدایی و دبیرستان را در زادگاهش گذراند. مسعود در دوران دبیرستان در سال ۱۳۴۷ یعنی وقتی ۱۴ ساله بود اولین نشریه دیواری را به نام سیمای اسلام در دبیرستان نصب کرد که پس از مدتی و با تذکر مسئولان دبیرستان از انتشار آن باز ماند.

او از همان دوران کودکی و نوجوانی به آموزش و فراگیری معارف اسلامی علاقه داشت و در دوران کودکی و نوجوانی خود نیز در خانه این معارف را فرا می‌گرفت. مسعود و برادرش به علت علاقه بسیار به قرآن و معارف آن به جلسه قرآن می‌رفتند و در آموختن آن بسیار کوشا بودند. او در دوران انقلاب نیز فعال بود و با پخش اعلامیه‌های امام خمینی (ره) و دیگر رهبران انقلاب فعالیت‌های موثری در گسترش نهضت اسلامی داشت. او از سال‌های  ۱۳۴۹ به بعد در یکی از مناطق اطراف شهر اراک  این اعلامیه‌ها را دریافت و آن‌ها را در میان مردم پخش می‌کرد.  

در سال ۱۳۵۲ پس از اخذ دیپلم، در دانشکده افسری و همچنین در رشته تربیت بدنی پذیرفته شد. البته خانواده‌اش در آن موقعیت، حضورش در دانشکده افسری را به نوعی کمک در تثبیت حکومت ظلم می‌دانستند، پس نپذیرفته و از او رنجیده خاطر شدند، اما مسعود دلیل انتخاب خود را چنین بیان کرد: من از ارتش و دانشکده افسری به خاطر نظم و سختی‌های آموزشی و عملیاتی آن‌ها رضایت دارم، در واقع نیز همین طور بود، زیرا تا حدودی روح تلاشگر و جسم آماده سختی او را پاسخگو بود.

مسعود در سه سال آموزش، در دانشکده افسری به عنوان فردی برجسته ورزش‌های رزمی (کاراته) را فرا گرفت، افسری مومن و با تقوا و مربی در زمینه کوهپیمایی و سنگ نوردی و از بهترین و لایق‌ترین افراد دوران خویش بود.

افسر ارتش شاهنشاهی که در مقابل توهین به امام خمینی ایستادگی کرد

هنگامی که مسعود در اواخر سال ۱۳۵۶ به عنوان افسر لشکر ۹۲ زرهی اهواز  و همزمان با اوج گیری تظاهرات خیابانی، جهت آموزش زبان عربی در پادگان باغ شاه (حر کنونی) به تهران رفته بود، در یکی از کلاس‌ها که استاد مربوطه به شخص امام خمینی جسارت می‌کند، مسعود با شجاعت تمام که مبتنی بر آگاهی و ایمان قوی او بود بی پروا به آن شخص که ظاهراً سرتیپ ارتش بوده تذکر می‌دهد که طبق قوانین ارتش بحث سیاسی در کلاس درس ممنوع بوده و ثانیاً آیت الله خمینی مرجع مسلم تقلید است و شما حق جسارت به ایشان را ندارید، این حرکت او در ارتش آن روز کم‌تر سابقه داشت، ولی با توجه به اوضاع متشنج، با یک تذکر شفاهی به او پایان یافت.

مسعود در هنگام ازدواج نیز طبق آداب و آیین‌های اسلامی رفتار کرد و مراسم ازدواج او نمونه یک مراسم اسلامی کامل بود. در همین ایام نیز که ساکنین خیابان‌های آذربایجان، خوش و قصرالدشت، وی را به عنوان افسری انقلابی که با ایجاد سدّ معبرهای مناسب در مسیر حرکت کامیون‌ها و زره پوش‌های نظامی، جوانان آن منطقه را راهنمایی و کمک می‌داد، می‌شناختند.

افسری که قرار بود توسط شاه اعدام شود اما…

در آخرین راهپیمایی مردم اهواز در سال ۱۳۵۷ یکی از مفاد قطعنامه صادره از سوی راهپیمایان، آزادی سریع افسران انقلابی به نام‌های ستوان مسعود آشوری و سروان احمد فرزاد اعلام شد که به دنبال آن با هجوم مردم در روز ۱۹ بهمن به لشکر ۹۲ و نیز زندان آن، فرزندان برومند مردم خداجوی از بند رهایی پیدا می‌کند، بنا بر شایستگی‌های بی نظیر آن‌ها، همراه با تنی چند از عناصر انقلابی، زمام امور لشکر و تیپ زرهی دشت میشان (دشت آزادگان کنونی) را به دست می‌گیرند.

انقلاب که پیروز شد، مسعود در سال‌های ابتدایی انقلاب و بنا بر روح متعالی و خداجویش، سنگین‌ترین وظایف را در بازسازی منطقه نظامی خود، برعهده گرفت. او مسئول عقیدتی سیاسی و نیز انجمن اسلامی پادگان بود، همراه با انجام انبوه وظایف نظامی، آموزش پرسنل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی خوزستان، به انواع سلاح‌های سبک و سنگین در کوه‌های الله اکبر و گرمای طاقت فرسای جنوب و با زبان روزه لحظه‌ای از ارتباطات مردمی و رسیدگی به محرومان و سرکشی به بی پناهان و محبت به خانواده‌های بی سرپرست را به تأسی از مولایش امام علی علیه السلام غفلت نمی‌کرد.

ماجرای ارتباط مسعود با شهید چمران

شهید آشوری، در این سال‌ها بارها مورد مشورت شهید مصطفی چمران قرار گرفت و از سوی مشارالیه به همکاری دعوت شد. او یکی از اهداف مشخص کودتاچیان، در قضیه کودتای نوژه در مرداد ماه سال ۱۳۵۹ بود که به فضل الهی و با درایت و مقاومت دلیر مردان خداجوی این توطئه علیه انقلاب اسلامی ایران شکست خورد. بالاخره وی پس از دو سال تلاش بی وقفه، در اواخر شهریور ۱۳۵۹ همراه با خانواده اش راهی زیارت حضرت امام رضا (ع) شد که همزمان با شروع تجاوز مزدوران عراقی، زیارت را رها کرد و به سرعت عازم تهران و سپس راهی اصفهان و اهواز شد.

رهبر انقلاب وصیت‌نامه این شهید ارتشی را در نماز جمعه قرائت کردند+عکس

داستان نگارش وصیت نامه فی البداهه او شنیدنی است، همسر گرانقدر و فداکارش که در طی سال‌های اندک زندگی مشترک با وی، سخت‌ترین فشارها و تهدیدها را متحمل شده و در همه جا، یار و همکار صدیق او بوده است، در این رابطه می‌گوید: در حالی که جهت عزیمت به فرودگاه تهران و اجرای آخرین و زیباترین بخش از سناریوی پر ماجرای حیات خویش، شعله ور و شتابان بود، در حالت ایستاده وصیت نامه‌ای نوشت که می‌توان آن را از حیث روح بزرگ و متعال، جملات بی بدیل و اعلام آمادگی جهت ملاقات با خداوند، بی‌نظیر خواند. خصوصاً آن که نگارش این وصیت نامه بدون هیچ مقدمه و فی الحال انجام شد.

این وصیت‌نامه به قدری خوب و با خلوص نوشته شده که رهبر انقلاب در نماز جمعه تهران، یک هفته پس از شهادت او یعنی جمعه ۱۸ مهرماه ۱۳۵۹ در دانشگاه تهران آن را قرائت کرد. هنگامی که به متن این وصیت‌نامه توجه می‌کنیم، این متن گویای معرفت بالا و میزان تعهد مکتبی و الهی این سردار شایسته، نمونه و عزیز ملت ایران اسلامی است.

جلسه یک افسر ارتشی با استاندار خوزستان در زمان جنگ

هنگامی که سروان آشوری به اهواز می‌رسد، این منطقه اوضاع مطلوبی نداشت و او پس از  شرکت در جلسه با غرضی استاندار وقت خوزستان و سایر مسئولان کشوری و لشکری خوزستان، چشم‌ها را متوجه خود کرد. او که شاهد پیشروی نیروهای بعثی به سوی شهرهای کشورمان بود، با  اندک یاران خود که شامل افسران و سربازانی از پادگان دشت آزادگان  ارتش و ده ها نفر از پرسنل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی که توسط او آموزش دیده بودند به سوی دشمن حمله ور شدند و با تعداد سلاح اندک، دشمن بعثی را به عقب نشینی مجبور کردند و باعث شدند تا بعثی‌ها از روستای حمیدیه تا بلندی‌های الله اکبر عقب نشینی کند.

عروج شهید به سوی معبود

دهمین روز از مهرماه سال ۱۳۵۹ یعنی هنگامی که تنها ۱۱ روز از تهاجم دشمن بعثی به ایران اسلامی گذشته بود،  در دومین روز حضور در جبهه و با زبان روزه، در حالیکه مشغول جهاد در راه خدا بود بر اثر اصابت تیر بعثی‌ها در منطقه سوسنگرد دعوت حق را لبیک گفت و یاران و دوستان شهیدش را ملاقات کرد.

دوستان، خانواده و یارانش او را اینگونه روایت می‌کنند: شهید آشوری، به راستی جوانمردی با ایمان، افسری سلحشور، مردی از سلاله پاکان، فرزندی برومند نسبت به پدر، مادر و وطن، مسلمانی دردمند و متعهد در برابر ایتام و نیازمندان، مؤمنی خاضع و خاشع در مقابل خالق بی نیاز، و شویی مهربان و وظیفه شناس برای همسر بود. دریغ که دست تقدیر فرصت نداد تا طعم شیرین پدر بودن را تجربه کند و دو فرزندش به نام‌های احسان و رضوان ادامه دهنده راه پدرشان هستند.

خاطره‌ای از شهید مسعود آشوری

سروان مسعود آشوری روزها در کلاس‌های فشرده زبان عربی در پادگان حر و شب‌ها همراه و همپای جوانان و مردم در جنگ و گریز خیابانی شرکت داشت. همزمان با گذراندن دوره زبان عربی، وی در تاریخ دوم بهمن ماه سال ۱۳۵۷ به سوی لشکر ۹۲ زرهی رهسپار رفت، قبل از اعزام، با برادر کوچک‌تر خود که موارد مشترک و همراهی‌های زیادی را از دوران نوجوانی با یکدیگر داشتند مذاکره و وی را در جریان قضایایی که پیش بینی می‌کرد، قرار می‌داد. در یکی از همین رفت و آمدها، ضمن مشورت با وی و دادن اطمینان در رابطه با ایستادگی در برابر هرگونه کودتای نظامی در خوزستان و این که او و ده افسر دیگر هم قسم شده‌اند تا هر کودتایی را به ضد کودتا تبدیل و هرگز به روی مردم آتش نگشایند، وصیت نامه خود را به برادرش تحویل دادو گفت، تا وقتی خبری نشده آن را نگشا و به طور امانی نزد تو باشد.

همچنین به برادرش می‌گوید، اگر تا هفته آینده با تو تماس نگرفتم در جریان باش که دستگیر شده ام، به هرحال چند روز پس از عزیمت به اهواز و پادگان دشت آزادگان (دشت میشان) در حالی که همراه با یک افسر پاکباز و مؤمن دیگر، عکس شاه را در نهارخوری افسری به زیر کشیده و عکس العمل شدید برخی افسران دیگر را باعث می‌شوند، آن دو را دستگیر و با اسکورت و وضعیتی نامناسب به زندان لشکر اهواز منتقل می‌کنند. از آنجا که روح الهی و مردمی انقلاب، قلوب بسیاری از افسران ارشد را نیز تحت تأثیر قرار داده بوده، فرمانده پادگان به نحو بسیار ماهرانه‌ای این دو عزیز زندانی را در محبس لشکر ۹۲ حفظ کرده و با هر تدبیر از اعزام آن‌ها به تهران که بر اساس دستور تیمسار رحیمی معدوم بوده است جلوگیری می‌کنند.

272717

hotnewsخبر3 سال پیش • dahio.com • 7

برچسب‌ها



دیدگاهتان را بنویسید



مطالب پیشنهادی

۱۰ حقیقت جالب که احتمالا نمی‌دانستید! – بخش سوم

در دنیای اطراف ما بی‌شمار حقیقت جالب در حال رخ دادن وجود دارد که از آن‌ها خبر نداریم. این حقایق در زمینه‌های حیات‌وحش، انسان، معماری، غذا و … هستند که [...]

۱۰ حقیقت جالب که احتمالا نمی‌دانستید! – بخش دوم

در دنیای اطراف ما بی‌شمار حقیقت جالب در حال رخ دادن وجود دارد که از آن‌ها خبر نداریم. این حقایق در زمینه‌های حیات‌وحش، انسان، معماری، غذا و … هستند که [...]

۸ راهکار برای بیشتر مثبت فکر کردن

مثبت اندیشی از رویکردهای سالم در زندگی است و توسط بسیاری از روانشناسان توصیه می‌شود. در این مطلب از لیست‌میکس ۸ راه مثبت اندیشی را با هم مرور می‌کنیم. با [...]

با این ده کتاب، خواندن رمان تاریخی را شروع کنید!

تاریخ شاید برای خیلی از ماها موضوع موردعلاقه نباشد و میل زیادی به خواندن رمان تاریخی نشان ندهیم؛ اما کتاب‌هایی در این حوزه وجود دارند که به‌قدری هیجان‌انگیزند که ممکن [...]

واقعیت های نگران‌کننده‌ای که از آن بی‌خبرید

می‌دانستید کبد با یک ضربه ممکن است از کار بیفتد؟ یا مغز بدون جمجمه آن‌قدر نرم است که از هم می‌پاشد؟ در این لیست ده واقعیت را که هر کدام [...]




ترندها