فعال سیاسی اصلاحطلب، درباره بیاعتمادی افکارعمومی به اصلاحطلبان هشدار سیدمحمد خاتمی را جدی عنوان میکند و میگوید: رنج اصلاحطلبان واقعی حل نشدن مشکلات مردم و کشور از نظر بینالمللی و اقتصادی است. او همچنین درباره مشارکت مردم در انتخابات و وضعیت اصلاحطلبان به خصوص در سال آینده موضوعاتی مطرح کرده است.
اهم این گفت و گو را به نقل از اعتمادآنلاین میخوانید؛
*اصلاحطلبان با شرایطی مواجه شدهاند که نه راه پس دارند و نه راه پیش؛ رنج اصلی، شرایط کنونی کشور و اصلاحطلبان است. رنج اصلاحطلبان واقعی، عدم اجازه ورود به سیستم سیاسی، آنگونه که برخی منتقدان میگویند، نیست؛ مشکل اصلی حل نشدن مشکلات مردم و کشور از نظر بینالمللی و اقتصادی است.
*اصلاحطلبان نه میتوانند برانداز شوند و نه میتوانند عملکرد نظام را یکسره و یکپارچه تایید کنند. روش انتقادی اصلاحطلبان رویکردی روششناختی و روشی استراتژیک و درست در برخورد با نظام است.
*در این سالها یک جریان قدرتمند و با قدرت رسانهای، بدون پذیرش حتی یک خطا از عملکرد حاکمیت، همواره همه اشکالات، خطاها و حتی کاستیها را بر گردن اصلاحطلبان انداخته است. با این وجود مردم، به رغم برخی انتقادات درست یا نادرست، باز هم در مجموع به اصلاحطلبان رای دادهاند. اگر میزان رای مردم باشد، مردم اصلاحطلبان را حداقل با خطاهای کمتری ارزیابی کردهاند.
*اما مهمترین خطا، بیتوجهی به جامعه مدنی بوده است. سالها پیش سیدجمالالدین اسدآبادی، هنگامی که از اصلاحاتِ بالا و توسط شاهان ناامید و سرخورده شد، گفت افسوس که به جای توجه به ملت به شاهان امید بستم. بیتوجهی به اصلاحات جامعهمحور و از پایین و چندسویه و چندوجهی، مهمترین خطایی است که در آن به سر میبریم. دل بستن صرف به بالا و با هدف دستیابی به قدرت، دولت و مجلس، راه به جایی نخواهد برد.فشار اجتماعی و افزایش واقعبینانه مطالبات مردم میتواند امید به اصلاحات را زنده و شاداب نگه دارد، در غیر این صورت تداوم این خطا مردم را از اصلاحطلبان نیز ناامید میکند.
*جدیترین رقیب اصلاح طلبان ناامیدی مردم است. اصلاحطلب واقعی نگران رقیب نیست یا نباید باشد. پس از این، نگرانی دیگر دخالتهای فراقانونی و غیرقانونی نهادهای بیطرف در امر سیاست است. متغیر قدرتِ مداخلهگر در امر روندهای قانونی و مردمی در همه نظامهای سیاسی مشکلزا بوده و گاهی روند توسعه سیاسی و دموکراسیخواهی را چندین سال با تاخیر مواجه ساخته است. ضمن اینکه فساد به دلیل عدم شفافیت در اینگونه کشورها رشد شتابنده داشته است.
*این اعتماد البته کاهش یافته است. مردم در بهترین برداشت میگویند اگر واقعاً نمیگذارند اصلاحطلبان کاری کنند، پس چرا کاندیدا میشوند؟! در این وضعیت یا باید بر سیستم شورید یا باید از قدرت کناره گرفت، و با شرایط کجدار مریز فعلاً به سر آورد. انتخاب هر یک از این راهکارها، البته باید با خرد جمعی اصلاحطلبان انجام پذیرد.
*گفتوگوی صریحتر و شفافتر با حاکمیت، برای دستیابی به راهی در جهت تعامل و حل مشکلات کشور؛ تنها در پرتو این شفافیت میتوان با مردم نیز سخن گفت.
*هشدار خاتمی امری دلبخواهانه و تنها مبتنی بر تشخیص و صلاحدید ایشان نبوده و نیست. آقای خاتمی پژواک صدای واقعی اکثریت مردم ایران است. این هشدار را باید جدی گرفت. صاحبان انحصاری قدرت در کشور باید روح قانون اساسی، یعنی حق حاکمیت مردم بر سرنوشت خویش، را جدی بگیرند.
*با اصلاحطلبان اسمی و موسمی و بدلی و پولی کاری ندارم. اما اصلاحطلبان بیرون از قدرت به آرمانها و مطالبات میاندیشند و اصلاحطلبان درون قدرت به محدودیتها و مقدورات نظر دارند. اصلاحطلبان واقعی چه بیرون قدرت و چه درون قدرت، هر دو واقعبینانه باید مکمل یکدیگر باشند. از سویی نمیتوان هر اصلاحطلبی را که با تحلیلی متفاوت از ما به درون قدرت رفت، به سازشکاری و قدرتطلبی و منفعتطلبی متهم کرد.
۲۷۲۱۵