شب عاشورا، امام چراغ ها را خاموش کرد و گفت: من بیعتم را از شما برداشتم. اینها با من کار دارند. هر کسی می خواهد در این تاریکی شب مرا ترک کند. امام نخواست مبادا کسی چشم در چشم امام خجالت بکشد از ترک کردن کربلا.
پس از آن، گفت وگوهایی بین یاران و امام حسین(ع) در گرفت. سپس امام آنها را به خواندن قرآن و نیایش با خدا فرا خواند. یاران به خیمه ها رفتند و هر یک مشغول نیایش شدند.
مقاتل نوشته اند:
شب که به پایانش نزدیک شد، صدای زمزمه های خیمه ها سکوت صحرا را پر کرده بود. اصحاب در شب عاشورا، به نجوا با خدا و نماز و خواندن قرآن مشغول بودند و زمزمههایشان مانند صدای زنبورها در صحرا میپیچید. تعبیر مقتل لهوف از حالات اصحاب سیدالشهدا(ع) در شب عاشورا این است: «لَهُمْ دَوِیٌّ کَدَوِیِّ النَّحْل»: زمزمههایشان همانند صدای زنبور عسل پیچیده بود.
همچنین آمده است که ایشان: «مَا بَینَ راکعٍ وَ ساجِدٍ وَ قائِمٍ وَ قاعِدٍ»: در حالات مختلف برخی در رکوع و برخی در سجده و برخی ایستاده و بعضی نشسته [به عبادت و رازونیاز و مناجات و انس با خدا مشغول بودند].
و در خطبۀ همام در شمار ویژگیهای متّقین آمده است: «[أَمَّا اللَّیْلَ] فَصافّونَ أَقْدامَهُمْ تَالِینَ لِاَجْزاءِ الْقُرآنِ یُرَتِّلُونَهُ تَرْتِیلاً»: در شب [برای عبادت] پاهایشان را کنار هم قرار میدهند و قرآن را شمردهشمرده و با تدبر میخوانند.
/6262