بـــاز موج انقـــلاب آمـد پدیــــد
چون شنیــدند مرگ ســردار شهید
انقـــــلاب بهمن پنجــــاه و هفت
وین دگــر شد انقــــلابی بس جدید
یاد آن دوران که ناگه جنگ شد!
ریختند بر فـــرق ما سرب و حــدید
یاد آن ایــام پر شور و هـــــراس
هر دم از جبــهه خبـــرها می رسید!
خلق یکسر عشق میهــــن داشتنـد
ســر و دل پر بود از شــــور و امیـد!
کشته شد مرد و زن و پیر و جوان
از هجـــوم لشکر صـــــدام یــزیـد
یک طرف اخلاص و مردی و وفا
یک طرف افکـــار و اقــدام پلیــد!
بس کمکها می گرفت صدام دون
از همه یا آنکه آن را می خـــــرید!
توپ،تانک،میراژومیگ ازهرطرف
باز بودی ورد او «هــل من مزیــد»
این زمان بعد از چهــــل از انقلاب
ممــــلوّ است میهن ز سـردار رشیـد
یک بطل همچون سلیمـــانی کجا
لشــــکر ایــران ماننـــــدش بدید؟
مرد میـــدان، اهل طرح و ابتکـــار
در سپــــاه قدس، او فردی وحیـــد
داعــــش مولــود آمریکــــــا را
در سه ســــال بال و پر آن را بچیــد!
مدعی، امریــک با مــکر و فـریب
نقشــه ها بهر زوالـــش می کشــیـد!
تا که صبح سیــــزده از مــــاه دی
او چـو مالک از غم عالـــم رهیــد!
ناجوانمــــردانه او را تـــک زدنـد
ای مبـــــادا رویتـــان هرگز سفیـد!
خـلق ایران یک صـــدا فریاد کرد
پاســـخی دندان شـــکن باید دهید!
خوش به حــالت ای سلیمـــانی ما
زنــدگی و مرگ تو هر دو سعیــد!
مرگ توخون دررگ ایران به جوش
بر تن خســـته دلان روحی دمیـــد!
بر ســـــران فتنـــــه کاخ سیـــــــاه
ای «رضــا» باید رسد «بأس شــدید»