“نوبهاراست درآن کوش که خوشدل باشی”
بهر مخلوق خدا رافع مشکل باشی
مشکل آن نیست که ازخلق رهانی خود را
مشکل آن است که بی میوه وحاصل باشی
من نگویم که ازاین راه برو، یا آن راه
انتخابی است تو را، گر که توعاقل باشی
مردم و اهل جهان راهروانند همه
بنگر تا چه کنی کار و چه مایل باشی
دوش میگفت حریف نیست مرا ارشادی
مگذر از لذت و شادی، تو چه غافل باشی!
گفتمش گردش گردون به تو دارد پیغام
چنگ بر حق زنی و دور ز باطل باشی
در بهاران همه باشور ونشاط و فعال
نکند در بر این جمع تو عاطل باشی
دربهاران همه بر خوان طبیعت مهمان
سعی کن تا که دراین بزم تو داخل باشی
ورد خود کن،خدایا تو بگردانی حال
حال تو خوب شود گر که تو قابل باشی
مصلحت نیست که خود غرق تنعم گردی
خلق در گرداب بلا، لیک تو ساحل باشی
فایدت چیست که ارشاد کنی مردم را
چون که فکرت بود آنسان، که نه عامل باشی
همچو خورشید بهاری به جهان تابان باش
نکند بهر کسان سایه زائل باشی
گر که خواهی ز خدا خیر برای مردم
می شود داشت امیدی که تو کامل باشی
ای «رضا» بهر خدا خواه ز حق حال حسن
بهتر آن است نه در فکر شمائل باشی
* استاد دانشگاه تهران