هرکدام از عکسهایی که از بنیانگذار جمهوری اسلامی دیدهایم روایتی از یکی از ابعاد زندگی اوست. اما کمتر پیش آمده است که عکاس پشت این تصاویر از امام روایت کند. در آستانه ۱۴خرداد با سعید صادقی، عکاس مشهور انقلاب و دفاع مقدس به گفتوگو نشستهایم.
صادقی میگوید وقتی به بیت امام میرفتم عکاسی کار درجه دوم من بود. در ادامه متن این گفتوگو را میخوانید:
اولین بار کِی از امام عکاسی کردید؟
اولین بار که امام به ایران برگشتند، به دلیل شلوغی در فرودگاه مهرآباد نتوانستیم ورود را ثبت کنیم. در آن زمان در تشکیلاتی به اسم «آیت فیلم» عکاسی می کردیم که با آقای سیدمحمد بهشتی، مهندس موسوی، آقای مفتح در ارتباط بود. من اولین بار در خیابان ایران نزدیک مدرسه علوی از امام عکس گرفتم. انقلاب که پیروز شد و امام به قم رفت در آنجا هم از بالا پشت بام از امام عکس گرفتیم. این عکس هم نیاز خودمان و هم نیاز روزنامه بود.
کدام روزنامه؟
جهموری اسلامی. بعدا وقتی که امام برگشتند تهران به خیابان دربند رفتند، با مرحوم بهشتی نزد ایشان رفتیم و دوباره عکس گرفتیم.
با امام برخوردی هم داشتید؟
هنوز نه. اما به تدریج که ماجرای شورشهای خیابانی شکل گرفت، من در راهروی جماران از ایشان دوباره عکسهایی گرفتم و از نزدیک بیشتر امام را دیدم. امام میگفت، «بس است دیگر! کم عکس بگیر؛ فیلمهایت حیف هستند!». زمانی هم که امام در جماران سخنرانی میکردند با لنز تله، از دور یا از نزدیک از امام عکس میگرفتم. یکی از عکسها را وقتی امام در حین نماز خواندن گرفتم. امام بعدا با خنده گفتند، «این چه عکسی است که از زیر گرفتی؟» من به ایشان گفتم شما آنقدر خوشگل هستید که …
محل این عکس کجاست؟
اتاق امام در جماران. زمانی که امام داشت نماز میخواند، از ایشان عکس گرفتم. آن روز امام با مهندس موسوی و آقای خامنهای که در آن زمان رئیس جمهور بودند قرار ملاقات داشتند. قبل از رسیدن آنها دیدم امام در حال نماز خواندن بودند من با التماس از آقای احمد خمینی و آقای انصاری خواستم که اجازه دهند از امام عکس بگیرم. دو سه فریم هم بیشتر نگرفتم. به خاطر اینکه عکسها را وسط نماز امام میگرفتم بیشتر از این چند فریم اجازه ندادند.
همان عکس قنوت امام؟
بله. همان عکس
ما دیگر امام را تا تشیع جنازه ندیدم. جنگ تمام شده بود و من همه چیز از جمله روزنامه را رها کرده بودم. اما وقتی فهمیدم امام از دنیا رفتند برگشتم و یک ویژه نامه هم کار کردیم.
در همان جمهوری اسلامی؟
بله.اولین ویژه نامه را هم ما منتشر کردیم. در آن زمان ما برای پنج روز از جایمان تکان نخوردیم؛ حتی به خانه نرفتیم.
این ویژه نامه فقط عکس بود یا مطلب هم داشت؟
عکس و مطلب بود. طوری بود که آن را لای روزنامه میگذاشتند. خیلی هم اثرگذار بود.
از تشییع خاطرهای دارید؟
راستش را بخواهید حجم جمعیت آنقدر زیاد بود که من از ۵ صبح به بهشت زهرا رفته بودم و بالای یکی از کانتینرها نشستم. یادم است که پیکر امام را ساعت دوازده یا یک آوردند. من عکسهای زیادی گرفتم. بعدا یکی از فیلمها را از من گرفتند و آن را ندارم. فیلم همان عکسی است که کفن امام در دست جمعیت پاره شد. این عکس را چاپ کردم و به ارشاد بردم. آن موقع آقای سیف الله داد مسئول تیم ارشاد برای تصویر و فیلم را برعهده داشت.
روز تشییع جنازه من جزو پنج نفر اولی بودم که به بهشت زهرا رسیدم، حتی نماز صبح را در بهشت زهرا(س) خواندم. از لحظهای که کلنگ اول را زدند من شروع به عکس گرفتن کردم. تا ساعت یازده دوازده که امام را آوردند ماندم. بعد آقای هاشمی آمد. از مسئولین فقط آقای هاشمی را یادم است. دیگران را ندیدم. هنوز نالههای مردم ایران را درونم میشنوم.
در آن روز در چهره مردم چه چیزی میدیدید؟
مردم احساس میکردند که پدرشان را از دست دادهاند. حس میکردند غمخوارشان رفته است، یعنی کسی که میتوانست به آنها زندگی سالمتری بدهد. از دست رفتن امام برای آنها ضایعه بزرگی بود. فقط بحث اعتقادی نبود. بیشتر دلی بود. باورهای آنها همراه با امام داشت دفن میشد.
مورد و سوژه خاصی از آن روز یادتان هست؟
مردمی که از روستاها، شهرهای دیگر آماده بودند. حتی خارجیهایی که در مراسم بودند مبهوت بودند و زار میزدند. احساس غمخواری عجیبی نسبت به از دست رفتن امام در جریان بود. برای امام بیشتر از فوت پدر و مادر خود اشک میریختند.
در این سال ها شما به محل زندگی امام هم رفت و آمد داشتید، مهمترین ویژگی محیط زندگی امام چه بود؟
در کل مهمترین ویژگی امام صداقت، پاکی، اخلاص و سادگی ایشان بود. خبری از تجمّلات و ریاکاری نبود؛ همانی بود که شما میدیدید. این بزرگترین تأثیرگذاری را داشت. هرکس که وارد این محیط میشد به وجودش مینشست. چون نمایشی در کار نبود. در بیت امام هیچ چیز نمایشی نبود، حتی غذا خوردن که چیز کوچکی است.
در دیدارهای امام با رزمندگان شما حضور داشتید؟
بله. آنقدر این دیدارها بر روی رزمندگان تأثیرگذار بود که رزمندگان از اولین خاکریز تا آخر جانفشانی میکردند. امام جمله معروفی در این زمینه دارد که میگوید کاش یک پاسدار بودم، این جمله را از حیث ایثار پاسدار میگویند. حسی که بین پاسدارها و امام ایجاد شده بود حس ایثار و فداکاری برای ماندن ایران بود. در بیت امام کسی دنبال پست و کسب ثروت نبود، افراد برای عبادت می رفتند آنجا زیارتگاه دل ها بود. من وقتی که برای عکاسی میرفتم، انگار به زیارت امام رضا (ع) یا کربلا میرفتم. آنجا عکاسی برای من کار درجه دو بود. آنجا مقام کسی دیده نمیشد. این نکته جاذبه امام بود که دشمنان هم آن را بیان میکنند. دور و بر امام هم خیلی اثرگذار بودند و زیبایی را تولید میکردند.
وقتی در جبهه به رزمندهها میگفتم که به بیت امام رفته و عکس گرفتهام نمیدانید چه کار میکردند. چون اکثر رزمندگان روستاییانی بودند که شاید قادر نبودند به دیدار امام بیایند. وقتی میفهمیدند من از امام عکس گرفتهام من را میبوییدند و میبوسیدند. با دیدن امام ایمان شما صیقل پیدا میکرد.
۲۵۸۲۴۵
