سینماسینما، سحر عصرآزاد:
دیگر عادت کرده ام جذابیت های جشنواره فجر را هر سال در میان فیلم های کنار گذاشته شده جستجو کنم. در میان فیلم هایی که قرار است سوال برانگیزیِ نبودشان در رقابت مهمترین جشنواره سینمایی داخلی؛ با برچسب هایی همچون ملاحظات یک جشنواره دولتی و سلیقه هیئت انتخاب تعدیل شود. اما آیا می شود؟ مگر عدم حضور نمونه های متأخری همچون “کارت پرواز”، “آستیگمات” و “گیلدا” پاسخ منطقی گرفت که نبود “لابیرنت” در رقابت فیلم های اول جشنواره سی و هفتم فجر پاسخ بگیرد؟
“لابیرنت” برای من یک پرونده طول و دراز دارد؛ به اندازه آشنایی و رفاقت چندین ساله ام با امیرحسین ترابی که هیچوقت باعث اغماض و ملاحظه کاری در ارائه نقطه نظرهایم نسبت به فیلمنامه هایی که در طول این سال ها از او خوانده ام نشده است. به همین دلیل وقتی اولین نسخه اش را خواندم به او هشدارِ برچسبِ “فرهادیسم” خوردن را دادم و با تکیه بر آنچه از فیلم دیدن و فیلمنامه خواندن و نوشتن آموخته ام، تنها پیشنهادم این بود که در کارگردانی هویت نگاه مستقل و منحصر به فرد خود را وارد عمل کند تا این برچسب خود به خود بی معنی شود.
اما روزی که روی مبل استودیوی آقای … علویان نشسته بودم تا فیلم شروع شود، همچنان نگران سرنوشت حرفه ای این فیلمساز جوان خلاق بودم که به نظرم ورودش به سینمای حرفه ای دیرتر از بلوغ نگاه و توانایی اش اتفاق افتاده بود. هرچند ترابی سال ها قبل در عرصه فیلم کوتاه و تبلیغات، هم جایزه هایش را گرفته و جشنواره گردی کرده و هم رگ خواب مخاطب را به دست آورده است.
وقتی فیلم تمام شد؛ فقط توانستم به این میزان (خودش) بودن، تبریک بگویم که از دل قصه ای که می توانست به واسطه تردیدها و دوراهی های متعدد و چالش برانگیز و پیچیدگی های درام تبدیل به کپی از الگوی آشنای فیلمسازی شود، اما خوشبختانه او روایت شخصی خود را با کارگردانی خوش ساخت و خلاقانه به تصویر کشیده است.
فیلمی که به شکلی قابل دفاع؛ عنوانش تبدیل به ساختار روائی و فرم تصویری اثر شده و با پایانی جسورانه مخاطب را (حتی مرا که پایان قصه می دانستم) روی صندلی میخکوب به جای می گذارد.
فیلم از وجود یک شهاب حسینیِ دیدنی با جنسی جدید از استیصال و این بار ضعف و بار وجدان درونی بهره می برد. غزال نظر به عنوان چهره ای جدید که شخصاً از او انتظاری نداشتم، توانسته هم رتبه زوج بازیگری حرفه ای؛ حسینی- ساره بیات حضورش را ثبت کند. بخصوص در سکانس دو نفره ملتهبی که با شهاب حسینی در بزنگاهی مهم از درام دارد، نقش آفرینی اش دیدنی است.
وقتی فیلم تمام شد، یک گره در ذهنم شکل گرفت: حتی با در نظر گرفتن سلیقه هیئت داوران؛ بخصوص سینماگران حاضر در این فهرست، هم نمی توانستم نبود این فیلم را با استانداردهای سینمایی که دارد، در میان فیلم های اول – که قرار است افق آینده سینمای ایران باشند- توجیه کنم.
هیچ چیز نمی تواند پاسخ غیبت “لابیرنت” در رقابت فیلم های اول جشنواره سی و هفتم باشد. هیچ چیز مگر ملاحظاتی از جنس چهل سالگی انقلاب اسلامی که انگار مضمون این فیلم خانوادگی قرار بوده به آن خدشه وارد کند. واقعاً چهل سالگی انقلاب اسلامی متأثر از چنین نگاه هایی است یا قرار است بهانه ای باشد برای پوشش دادن به محافظه کاری هایی که هر سال به شکلی رخ می نمایانند؟!