پیروزی انقلاب اسلامی در ایران با محوریت اندیشه های شیعی این ترس و هراس را در میان مقامات سعودی برانگیخت که ایران به دنبال صدور انقلاب و سرنگونی رژیم های محافظه کار سنی در منطقه است. برای همین سعودی ها دوشادوش دولت بعثی صدام تمام تلاش و راهبردشان را بر زمین گیر کردن انقلاب ایران و نظام سیاسی تثبیت شده گذاشتند. حمایت های سیاسی، مالی و تسلیحاتی از عراق طی هشت سال جنگ از همین چالش ریشه می گرفت. پایان جنگ تحمیلی و روی کارآمدن دولت سازندگی که بر تنش زدایی منطقه ای تاکید داشت،گرچه باعث بهبود نسبی روابط کشورمان با عربستان شد اما کدورت ها و دشمنی ها کما فی السابق ادامه یافت و شاهد روابط گرم وباثبات میان این دو قدرت بزرگ جهان اسلام طی دوره هاشمی و بعد ها اصلاحات نبودیم. عنصر مهم دیگری که در روابط ایران و عربستان طی چهار دهه اخیر فعال عمل کرده و همواره به عنوان کاتالیزوری منفی در نزدیکی این دو کشور بازی کرده است، استراتژی قدرت های خارجی به خصوص آمریکا و اسرائیل است. القاء ایران هراسی و دنباله آن هلال شیعی از سوی رسانه های خارجی همواره صورت گرفت و اینگونه برای مقامات سعودی ترسیم شد که ایران به دنبال سیطره جویی منطقه ای است. این روند با یک شیب ملایم ادامه یافت تا اینکه دولت تازه کار عربستان به رهبری محمد بن سلمان سیاست مماشات با ایران را کنار گذاشت و آشکار ا به دشمنی با ایران پرداخت. اعدام شیخ نمر روحانی مبارز شیعی عربستان اوج این تخاصم بود و به دنبال آن حمله به سفارت و کنسولگری عربستان در تهران و مشهد، تنش در روابط دو قدرت را به اوج خود رساند.
با عطف به این تنش ها و رقابت ها، دو قدرت بزرگ منطقه بطور غیر رسمی وارد جنگ های نیابتی در سوریه، یمن و تا حدودی لبنان شدند. حال نکته اینجاست که با وجود چنین گذشته تلخ تاریخی چگونه می توان آینده ای دوستانه در روابط دو کشور ایجاد کرد؟ به خصوص اینکه روابط دو کشور از سوی قدرت های بیرونی خصوصا رئیس جمهور آمریکا به چالش کشیده می شود. اینجاست که دیپلماسی و ابزار مذاکره معنا و مفهوم پیدا می کند. اساسا کارویژه دیپلماسی مدیریت تنش ها و به حداقل رساندن اختلاف هاست. ایران و عربستان به عنوان دو کشوری مهم و ذی نفع در امنیت و ثبات خاورمیانه باید از این وضعیت بلاتکلیف بیرون بیایند و نشان دهند که با وجود تمام پیچیدگی ها توان مدیریت منازعات را دارند. پیش شرط این امر در وهله اول پذیرش واقعیت ها از سوی طرفین است. درست است که سعودی ها طی سالهای اخیر شمشیر را از رو بسته اند و به سمت ائتلاف سازی های منطقه ای و حتی جهانی علیه ایران رفته اند و در برابر باید بپذیریم که حمله به سفارت عربستان که از سوی نیروهای خودسر صورت گفت؛ اقدامی خارج از عرف بین المللی بود.
از سوی دیگر باید با عبرت گیری از تجربه همگرایی موفق در قاره سبز، نگاه و راهبرد رهبران دو کشور معطوف به آینده باشد. ماندن در گذشته و تکرار تجربیات تلخ صرفا زخم ها را تازه می کند و بر پیچیدگی ها می افزاید. رهبران دو کشور باید در نظر داشته باشند که تنش و مخاصمه نه تنها باعث آسیب دیدن مردمان دو کشور می شود بلکه کل منطقه را تحت تاثیر قرار می دهد. از یک زاویه کلید امنیت و ثبات منطقه در دست این دو قدرت بزرگ است. چه بسا امروز تقریبا با اجماع نظری که صورت گرفت، دولت لبنان تثبیت شد و مانع از آشوب دوباره شد. در بحران یمن هم با وساطت سازمان ملل، انتظار بر این است که بحران فیصله یابد. از این رو با یک مدیریت هوشمند از سوی هر دو کشور، روابط می تواند به سمت دوستی و آشتی حرکت کند. وضعیت داخلی هر دو کشور هم ایجاب کننده این وضعیت است. در حال حاضر اولویت و برنامه راهبردی عربستان توسعه اقتصادی و علمی است. دولت عربستان در نظر دارد تا سال ۲۰۳۰ از درآمدهای نفتی به سمت اقتصاد تولید محور و دانش بنیان حرکت کند. بی تردید یکی از ملزومات مهم این امر عادی سازی روابط با همسایگان و کاستن از هزینه های گزاف و بیهوده نظامی است. دوستی با ایران می تواند عربستان را از بسیاری از هزینه های نظامی معاف کند. در برابر دولت ایران هم اهم برنامه اش اقتصادی و توسعه ای است. دولت ایران برای نشان دادن حسن نیتش بارها اعلام آمادگی برای همکاری با کشورهای منطقه کرده است. بر همین اساس رهبران ال سعودباید با تشخیص درست از منافع ملی و منطقه ای شان متوجه این امر بشوند که منافع شان در گرو دوستی و همکاری با ایران است و قدرت هایی مثل آمریکا از آنها استفاده ابزاری می کنند،آنها باید این واقعیت را هم بپذیریند که ایران دغدغه ثبات منطقه ای را دارد و اگر امروز هم در بحران های خاورمیانه حضور و نقش جدی دارد برای رفع تهدیدات و نقشه های قدرت های مداخله گر است. این معنا را یک دیپلماسی فعال وصاحب اختیار می تواند رهبران سعودی تفهیم کند .
به نظر من نیاز است در داخل ما هم از مفروضات گذشته و توام با سوءظن با عربستان دست برداریم و تصور اینکه بن سلمان با انجام تور اسیایی به دنبال ائتلاف سازی های جدید علیه ایران است چندان با واقعیتها سازگاری ندارد. سفر بن سلمان به پاکستان، هند نه بر مبنا و هدف تقابل با ایران بلکه احتمالا کم کردن اتکا به آمریکا و توازن بخشی به سیاست خارجی اش است . به هر حال ضروری است که با نگاه به آینده و دست شستن از مفروضات قدیمی، رهبران دو کشور پایه گذار منطقه ای جدید به دور از فساد، بی ثباتی و آشوب باشند.
* رئیس کمیته سیاسی فراکسیون امید
۲۱۴۲۱۴