سینماسینما، شهرام اشرف ابیانه

«متری شش و نیم» سعید روستایی اتفاق بزرگ جشنواره فیلم فجر امسال بود. گویا حادثه بزرگ اکران نوروزی هم هست. در گرانبهایی است این فیلم. یک فیلم پلیسی تمام عیار. تا پیش از این فیلمسازان وطنی فیلم می ساختند برای دل خود. این بار جوانکی پیدا شده سعید روستایی نامی که دارد سینما به معنای واقعی آن روی پرده نشان مان می دهد. همین دکان عده ای را کساد کرده، بد فیلم می گویند. انگار سینمای بومی تا پیش از این نقصی نداشت و سعید روستایی و سینمایش آمده گند بزند به هر چه پیش از این بوده. حدس شان البته درست است. سینمای جان دار سعید روستایی آمده تا کارنابلدان را از صحنه بدر کند.

عده ای شاید حرص شان بگیرد چرا این جوانک به سن سی نرسیده را این همه تحویل می گیرند. پس بدش را می گویند. باورتان شاید نشود در همین روزهای جشنواره فیلم فجر شنیدم عده ای می گفتند «متری شش و نیم» او بد است چون بدمن فیلم را در پایان بر چوبه دار تطهیر می کند. خدا را شکر مسیح در عصر ما نیست. در عهد جدید آمده دو مجرمی که همراه او به صلیب کشیده شدند همراهش رستگار شدند. منتقدان فیلم روستایی بر حسب اتفاق درست هم دیده اند. فیلم درباره رستگاری در ثانیه های پایان زندگی است. زمانی که طناب دار به گلویت فشار آورده و زیباترین لحظه زندگی چرخش با دست پسرکی هفت هشت ساله است.

هر که «متری شش و نیم» روستایی را دیده با بهت و حیرت سالن را ترک کرده. جز البته کسانی که خود را خدای عالم هنر و عالم امکان و وجود تصور می کنند. در سینمای آمریکا اگر این ها بودند هیچ وقت «ارتباط فرانسوی» ویلیام فرید کین شکل هم نمی گرفت. سینمایی که دولت و جامعه و نخبه نمایان تبلیغ می کنند سینمایی اندرزگو و کسالت بار است. جنس و حال و هوای تصویری ندارد. «متری شش و نیم» از دید این طبقه یک ضایعه است. پس دستاوردهای چشمگیر کارگردانی و هدایت انبوه سیاه لشگر تزریقی و حاشیه نشین را اصلا نمی بیند.

این جور جاها همیشه دست مریزاد می گوییم به گونتر گراس و رمان طبل حلبی اش که این ستون وام گرفته از نام این رمان اوست. انگار باید همیشه پسرکی باشد که نخواهد بزرگ شود و با طبلی حلبی و با سر و صدایی گوش خراش این ناهنجاری های رو و آشکار را به یادمان بیاورد. در ۱۹۵۹ میلادی چند جوان بیرون آمده از سینما تک هانری لانگلوا و ماهنامه سینمایی کایه دو سینما آندره بازن، با راه انداختن موج نو سینمای فرانسه به صدا درآورنده این طبل بودند. سعید روستایی اما تنها است. سینمای خاص او میان هیاهوی بی هنران و کاسبان، در دل این این بلبشو بازار خودنمایان و پند واندرزنامه نویسان شانس آورده به گوش مخاطبانش رسیده. وقتی صدای دیگری نیست تا تقویت کننده این جریان نو سینمایی بومی باشد تنها کاری که ازمان برمی‌آید آنست که بلندگویش باشیم. خرده ریز هایمان را بگردیم. میان اسباب دورریختنی به حتم دو تکه چوب یا پیت حلبی ای چیزی پیدا می شود که بشود طبل حلبی ما. با آن دنیا را بیدار می کنیم. اسمش را می گذاریم همنوایی شبانه ارکستر چوب ها.

hotnewsفرهنگ و هنر6 سال پیش • dahio.com • 44



دیدگاهتان را بنویسید



مطالب پیشنهادی

۱۰ حقیقت جالب که احتمالا نمی‌دانستید! – بخش سوم

در دنیای اطراف ما بی‌شمار حقیقت جالب در حال رخ دادن وجود دارد که از آن‌ها خبر نداریم. این حقایق در زمینه‌های حیات‌وحش، انسان، معماری، غذا و … هستند که [...]

۱۰ حقیقت جالب که احتمالا نمی‌دانستید! – بخش دوم

در دنیای اطراف ما بی‌شمار حقیقت جالب در حال رخ دادن وجود دارد که از آن‌ها خبر نداریم. این حقایق در زمینه‌های حیات‌وحش، انسان، معماری، غذا و … هستند که [...]

۸ راهکار برای بیشتر مثبت فکر کردن

مثبت اندیشی از رویکردهای سالم در زندگی است و توسط بسیاری از روانشناسان توصیه می‌شود. در این مطلب از لیست‌میکس ۸ راه مثبت اندیشی را با هم مرور می‌کنیم. با [...]

با این ده کتاب، خواندن رمان تاریخی را شروع کنید!

تاریخ شاید برای خیلی از ماها موضوع موردعلاقه نباشد و میل زیادی به خواندن رمان تاریخی نشان ندهیم؛ اما کتاب‌هایی در این حوزه وجود دارند که به‌قدری هیجان‌انگیزند که ممکن [...]

واقعیت های نگران‌کننده‌ای که از آن بی‌خبرید

می‌دانستید کبد با یک ضربه ممکن است از کار بیفتد؟ یا مغز بدون جمجمه آن‌قدر نرم است که از هم می‌پاشد؟ در این لیست ده واقعیت را که هر کدام [...]




ترندها