استنلی کوبریک
استنلی کوبریک کمال گرای سرسختی بود که فیلمهایی مثل ادیسه فضایی، پرتقال کوکی و درخشش را کارگردانی کرده است. اما با اینکه در زندگی شخصیاش بسیار منزوی و گوشه گیر بوده، واقعا عاشق حیوانات بوده است. در برههای از زندگیش ۱۶ گربه در خانه او زندگی میکردند و حتی وارد اتاق کارش میشدند. اما علاقه او به حیوانات به همین جا محدود نشد و مجموعه اش را با ۷ سگ گلدن رتریور و ۴ الاغ کامل کرد.
لئوناردو داوینچی
داوینچی نقاش، مهندس، نویسنده، مجسمه ساز، مخترع، معمار، پیشگام در آناتومی انسان، عاشق حیوانات و احتمالا یکی از مشهورترین گیاهخوارانی تاریخ بوده است. به نظر میرسد هیچ کاری نیست که داوینچی انجام نداده باشد، جز یک چیز: خواب! او علاقه زیادی به خواب نداشت و بعد از انجام تحقیقات دقیق، چرخه خواب چندمرحلهای را آغاز کرد. به عبارت دیگر، خواب داوینچی از چند چرت کوتاه در شبانه روز تشکیل میشد. مرد رنسانس بودن آسان نیست.
سالوادور دالی
وقتی اسم سورئالیسم میآید، نام سالوادور دالی و سبیل منحصر به فردش به ذهن میرسد. اما زندگی او هم مثل نقاشی هایش عجیب و سورئال بود، به غیر از رانندگی با ماشینی پر از گل کلم یا قدم زدن با مورچه خوارش در خیابانهای پاریس، چیز عجیب دیگری هم وجود دارد. وقتی با عشق زندگی خود، گالا، ازدواج کرد با او مثل یک الهه رفتار میکرد. برایش یک قلعه خرید و تنها با دعوتنامه کتبی به دیدنش میرفت.
لئو تولستوی
غول ادبیات روسیه، لئو تولستوی نه تنها کتابهای بزرگی نوشت بلکه زمانی که زنده بود هم اهمیت تاریخی داشت. باوجود اینکه به بالاترین طبقات اجتماعی تعلق داشت، شروع به تحقیق درباره روحیه جامعهای کرد که در آن زندگی میکرد و مسیر خودش را جدا کرد. او گیاهخوار شد و ثروتمند بودنش را نادیده گرفت و لباسها و کفشهای فقیرانه میپوشید که خودش درست کرده بود، هرچند ماهر نبود.
ادوارد گریگ
آهنگساز نروژی ادوارد گریگ تم مشهور «Morning» را ساخت که همه ما شنیده ایم. خیلی باید خوششانس باشی که چنین استعدادی داشته باشی یا در این مورد خاص، مثل گریگ قورباغه شانس داشته باشی. یک مجسمه قورباغه که هنگام کار یا اجرا در جیبش میگذاشت؛ و هر بار قبل از اینکه وارد صحنه شود، به آن دست میزد و ظاهرا جواب میداد.
اریک ساتی
آهنگساز مشهور فرانسوی اریک ساتی عجیب و غریب بود. نه تنها عجیب بلکه غیرقابل درک! عدات غذایی او هم عجیب بودند. او فقط غذاهای سفید مثل تخم مرغ، شکر، استخوان، نمک، نارگیل، برنج و… میخورد. هر روز ۷:۱۸ صبح بیدار میشد و ۱۲:۱۱ ظهر ناهار و ۷:۱۶ شام میخورد و ساعت ۱۰:۳۷ میخوابید. او عاشق چتر بود و بیش از ۱۰۰ چتر داشت. علاوه بر این به مذهبی اعتقاد داشت که خودش ابداع کرده بود!
میکلانژ
کلیسای سیستین در شهر واتیکان شاید پاک و آسمانی باشد، اما خالق آن میکلانژ یکی از مهمترین نامها در تاریخ هنر غرب این طور نبود و بهداشت را رعایت نمیکرد. میکلانژ با کفش و لباسهای بیرون میخوابید، بدون اینکه آنها را چند روز از تن درآورد. او از حمام کردن اجتناب میکرد و حتی آن را برای سلامتی خطرناک میدانست. البته شاید حق با او باشد، چون ۸۹ سال عمر کرد.
انوره دو بالزاک
بالزاک، نمایشنامه نویس و رمان نویس مشهور فرانسوی و نویسنده کمدی انسانی میگوید: «اگر قهوه نبود نمیتوانستم بنویسم، یعنی میتوان گفت نمیتوانستم زندگی کنم.» و راست میگوید، چون به ندرت میتوان دقیقهای در زندگیش پیدا کرد که در حال خوردن قهوه نباشد. او روزانه ۵۰ فنجان قهوه مینوشید. شاید فکر کنید پس بالزاک چطور میخوابید؟! اما این همان چیزی بود که او دوست داشت: او هر روز یک بامداد بیدار میشد و مشغول نوشتن میشد.
ایگور استراوینسکی
اگر یک لیوان آب پرتقال را برداری و آن را برگردانی چه اتفاقی میافتد؟ آب پرتقال بیرون میریزد. استراوینسکی آهنگساز روسی از همین تکنیک برای جاری کردن عصاره خلاقیتش استفاده میکرد و هر روز ۱۰-۱۵ دقیقه روی سرش میایستاد تا سرش را تمیز کند و آماده نوشتن قطعاتش شود.
آلبرت کامو
ستاره فرانسوی قرن بیستم، آلبرت کامو بود که سیگار کشیدن را جذاب کرد و گربهای به نام سیگار داشت. او نویسنده برنده جایزه نوبل، فیلسوق، فعال سیاسی، ژورنالیست، عاشق فوتبال و و یکی از طرفداران واقعا بزرگ حیوانات بود. وقتی او به نیویورک سیتی رفته بود، از باغ وحش پارک مرکزی دیدن کرد، آن هم نه یک بار، نه دوبار، بلکه بیست بار!
فرانتس شوبرت
شوبرت آهنگساز مشهور اتریشی بود. او یک مشکل داشت، چشمانش ضعیف بود و باید عینک میزد. و به معنای واقعی کلمه این کار را همیشه انجام میداد، حتی با عینک میخوابید!
ویرجینیا وولف، فردریش نیچه
اگرچه این دو شخصیت ظاهرا چیز مشترک زیادی ندارد، اما مدرنیست بریتانیایی، ویرجینیا وولف و فیلسوف آلمانی نیچه هر دو ایستاده مینوشتند و این را تنها راه درست دستیابی به معنا میدانستند.
فریدا کالو
این هنرمند مکزیکی همه عمرش بیمار بود بود، اما آنچه او را خاص میکرد، علاقه اش به حیوانات بود. او حیوانات خانگی زیادی داشت که به نظر میرسید بیشتر آنها باید در جنگل یا نقاشیهای سورئال باشند. او سگ، میمون، طوطی، مرغ و گنجشک نگه میداشت. حتی یک آهو به نام گرانیزو و یک عقاب با نام گرترودیس کاکا بلانکا داشت.
لودویگ ون بتهوون
بتهوون «سمفونی نهم» را نوشت که اکنون سرود اتحادیه اروپاست. او ناشنوا بود و برای اینکه به چنین ستارهای در تاریخ موسیقی تبدیل شود به نظم نجومی نیاز داشت. بتهوون هر روز صبح ۶۰ دانه قهوه را با دست میشمرد و با آن قهوه درست میکرد. همچنین بعد از کار، آب سرد روی سرش میریخت.
جورجیا اوکیف
مادر مدرنیسم آمریکایی، جورجیا اوکیف هنرمندی با نیازهای خاص بود. او برای اینکه بازدهی خود را بالا ببرد و بتواند هرچه میخواست بدون حواس پرتی و مزاحمتهای بیرونی نقاشی کند، در کارگاهش کار میکرد کارگاه او سیار بود و میتوانست با آن سفر کند، چون پشت یک اتومبیل فورد مدل آ بود. بله، اوکیف در اتومبیلش نقاشی میکرد!
گلن گولد
نام بزرگی در دنیای موسیقی کلاسیک، پیانیست کانادایی گلن گولد نه تنها به خاطر مهارتها و سبک نوازندگی منحصر به فردش مشهور بود، بلکه شخصیت عجیبی داشت. او همیشه از ترس کثیف و بیمار شدن پالتو و دستکش میپوشید؛ و زمان اجرا همیشه صندلی مخصوصش را با خودش میبرد.
اندی وارهول
اندی وارهول، ستاره هنر پاپ، شخصیت متمایزی داشت. او بسیار شیک پوش بود و به ظاهر و به خصوص موهایش بسیار اهمیت می داد، که در واقع کلاه گیس بودند. او مجموعه ای شامل 40 کلاه گیس داشت.
پابلو پیکاسو
اول از همه نام کامل این هنرمند است که عجیب است: «Pablo Diego José Francisco de Paula Juan Nepomuceno María de los Remedios Cipriano de la Santísima Trinidad Ruiz y. Picasso» او هنر را برای همیشه تغییر داد، منتقدان را نادیده گرفت و حتی از پلیس مخفی نازی نمیترسید. اما در زندگی شخصی خود نفوذناپذیر بود، چون همه جا با خودش اسلحه حمل میکرد، بنابراین افراد زیادی جرات نداشتند به این ستاره اسپانیایی عصبانی نزدیک شوند.
منبع: boredpanda