آیت الله العظمی جوادی آملی گفت: مگر ما ایرانی نبودیم؟ مگر ما در جنگ جهانی اول ایرانی نبودیم؟ مگر در جنگ جهانی دوم ایرانی نبودیم؟ مگر به ما هر چه گفتند، نگفتیم (چشم)؟ مگر نگفتند هفده شهر بدهید، گفتیم چشم؟ مگر ما در کودتای ننگین بیست و هشت مرداد که شصت سال قبل بود …؛
ما آن سال، سن مان تقریباً بیست سال یا بیست و یک سال بود. در بیست و هشت مرداد سال هزار و سیصد و سی و دو هجری شمسی، ما تقریباً بیست سالمان بود. در همین تهران شعار رسمی مردم تهران (مرگ بر شاه) بود. من بارها این را به دوستان مان گفتم! جنوب تهران، نزدیک مولوی یک میدانی داشت به نام میدان شاه که الآن شده میدان قیام. در آن میدان، بیست و هشت مرداد گلابی ها به بازار می آید. یک دست فروشی گلابی میدان را از میدان خرید، آورد روی طبق دست فروشی، داشت روی طبقه می چید، داد می زد: (آی شاه میوه، آی شاه میوه)؛ همه ریختند روی بساطش، همه میوه هایش را جمع کردند ریختند دور که چرا می گویی شاه میوه، بگو مرگ بر شاه !! چون شعار رسمی مرگ بر شاه بود. چه وقتی؟ نه و نیم، یعنی نه و نیم صبح! ده شد و کودتا شد و مصدق به زندان افتاد و کابینه اش به زندان افتادند و بعد از ظهر زاهدی روی کار آمد و دولت زاهدی تشکیل شد، همین مردم همین مرگ بر شاه را به ( جاوید شاه ) تبدیل کردند!!
بیشتر بخوانید:
ما ایرانی بودیم دیگر! گفتند هفده شهر را در جنگ جهانی بدهید، گفتیم چشم؛ در کودتای ننگین بیست و هشت مرداد گفتند گاز را به شوروی بدهید، گفتیم چشم؛ نفت را به انگلیس و آمریکا بدهید، گفتیم چشم؛ از ما غیر از ” چشم ” کار دیگر که ساخته نبود! ولی وقتی امام آمد و قیام شد و انقلاب اسلامی شد و حسینیه و مسجد به میدان آمدند، هر چه ما گفتیم، گفتند چشم! این می شود (هنر).
دیدار با هنرمندان بسیجی و مسئولین فرهنگی هنری استان قم ، ۱۳۹۳/۰۱/۲۰
۲۱۲۱۷