کلازویتس، «پیرامون جنگ» نوشته است: «جنگ عمل خشونتآمیزی است که کاربردش محدودیتی نمیشناسد؛ طرفهای متخاصم بهطور متقابل این قانون را بهیکدیگر تحمیل می کنند؛ و این امر منجر به کُنشی متقابل می شود که، مطابق با مفهوم جنگ، باید به افراط و تفریط بینجامد.»
قانون و منطق جنگ، یا کاربرد نامحدود خشونت برای تسلیم دشمن، میل به افراط و گسترش و فراگیری درگیری نظامی است. ازاینرو برای گریز از افتادن به تلهی جنگافزوزان آنچه در روش مقابله با این پدیده اهمیت دارد این است که مقاومت در برابر جنگ مبارزه با اصل آن و اجتناب از گسترش آن به سایر نقاط یا مداخلهی دیگر قدرتها در منطقهی درگیری نظامی باشد. هر ملتی حق دارد که در برابر هجوم و تجاوز به کشورش از خود دفاع مسلحانه کند و سایر ملتها میتوانند و میبایست از حقوق پایمالشدهی او پشتیبانی همهجانبه کنند. ورود به عرصهی یک جنگ منطقهای از سوی سایر کشورها اما بهمعنای تقویت منطق توسعهطلب و افراطجویانهی جنگ است.
تجربه نشان داده است که آنچه جنگ را در نهایت متوقف میسازد نه تفوق و رقابت بیوقفهی تسلیحاتی، نه رقابت فزونطلبانهی اقتصادی در بازار جهانی، و نه حتی سازمانهای حقوقی بینالمللی ناتوان، بلکه مقاومت خشونتپرهیز و همبستگی همهجانبهی ملتها در برابر قدرتها بوده است.
امروز درگیرسازی و گروگانگیری کشور ما در معرکههای منطقهای و رؤیاپردازیهای بازتولید امپراطوریهای قدیم شرقی و غربی خطری است که صلح و امنیت و مصالح ملی و منطقهای مردم ما و همسایگانمان را تهدید میکند.