بــا دقـت در نحوه برگزاری این مراسم، مشاهده میشود که اگرچه ممکـن اسـت مـردم هـر ناحیه، آداب متفاوتی در این زمینه داشته باشند، تمام این مراسـم در لایـه هـای عمیق تر، شبیه یکدیگر هستند.
با توجه به زمـان اسـناد گنجینه فرهنگ مردم که بخش قابـل تـوجهی از آنهـا مربوط به دهه های چهل تا دهه شصت شمسی اسـت، مـردم ایـران مطـابق بـا آیین های دیرین و کهن و بنا بر رسوم ویژه ای که داشـتند از مــدت هــا پـیش از فرارسیدن روز «عید قربان» خود را برای جشن آماده میکردنـد. مقـدمات ایـن مراسم با خرید قربانی آغاز میشد. انتخاب حیوان برای قربـانی در هـر منطقـه، متناسب با عادت ها و عقاید ویژه همان منطقـه صــورت مــی گرفـت. قـربـانی را تحت شرایط خاصی برای زمـان ذبـح نـگهداری، آماده و آراسته می کردند.
خانه تکانی، رفت و روب، شستشو، حمام و نظافت نیز از جمله آدابی بودند که ایرانیان پیش از عید قربان آنها را به جا مـیآوردنـد. هـمچنـین خــوراک روز عید در برخی نقاط به قدری مفصل بود کــه از چـنـد روز پـیش از عیـد، مـردم مشغول تهیۀ آن می شدند.
مراسم قربانی در مناطق مختلفی برگزار می شد. برخی در امـاکن مقـدس از جمله امامزاده ها، بـرخی در خـانه هـای مسـکونی و برخـی دیگـر در میـدان هـای اصلی محل زندگی خود عـمل قربانی کردن را انجام می دادند. مردم هنگام ذبح، اشعار و ادعیۀ خاصی میخواندند و ذبح کننده نیـز اغلـب شرایط و جایگاه ویژه ای داشــت. پـس از مـراسـم قربـانی کـردن، اغلـب مـردم اعضای مختلف حیوان را برای تبرک با خـود مـی بردند.
هر یک از قسمت های مختلف بدن قربانی اسـتفاده ویـژه ای داشـت کـه در نقاط مختلف بنا بر رسـوم مـردم هـمان ناحیه، بین اهالی تقسیم می شد. از جمله آداب دیگری که در جشن قربانی در میـان ایرانـیـان رواج داشــت، بـازیهای محلی و ارسال هدایا برای نوعروسان بود.
پنج نکته درباره فلسفه عید قربان/ تأثیر خوانش سلوک ابراهیم بر زندگی اجتماعی امروز
در ایـن مقالـه، بـه مراسـم قربانی و عید قربان در شهرها و روسـتاهای مـناطق مـختلف اشاره می شود.
1. تهیۀ قربانی
نخسـتین مرحلــه از مراحــل برگــزاری مراســم عیــد قربــان، تهیــۀ حیــوان حـلال گـوشتی بود که باید در این روز ذبح یا نحر میشـد. در نـواحی مختلـف، مردم متناسب با تمکن مـالی خـود بـه صورت انفرادی یا جمعی، حیوانی را برای قربانی تهیه میکردند که ممکن بود مرغ، خروس، غـاز، بــز، گوسـفند، گـاو یـا شتر باشد.
برای نمونـه در درگـز خراسـان رضـوی و گهـرو از توابـع بـروجن، بــین گـوسفندداران مـرسوم بود که در فصل زایش گوسفندان، اولین بـره نـر خـود را وقف قربانی میکردند و مدت یک یا دو سال حیوان را بــرای ایـن روز پـروار مـیکردند. (جعفرپور، درگز، ۱۳۵۰. رمضانی، بروجن، ۱۳۵۳)
گوسفندداران بندر ماهشهر خوزستان هر بره نری را کـه در مـاه ذی الحـجه بـه دنیا می آمد، وقف قربانی میکردند. (فیصلی، بندر ماهشهر، ۱۳۴۸)
مطابق اسناد موجود، اهالی استان هـای آذربـایجـان شــرقی و غربـی، اردبیـل، چهارمحال و بختیاری، خراسان، خوزستان، فارس، کرمان، کرمانشـاه، گلسـتان، گیلان و مـازندران در صـورت برخوردار نبودن از تمکن مالی، به طـور گروهـی اقدام به تهیۀ حیوان قربانی مـیکردنـد. در ایـن منـاطق، بـویژه اســتان اردبـیـل، ثروتمندان محل، داوطلبانه سهمی از قربانی خود را به نام فقرا ذبـح مـیکردنـد تـا آنـان نیز در ثواب قربانی شریک باشند.
در ترکمن صـحرا، تـعداد گـوسـفندهای قربـانی شـده بـه تعـداد افـراد بـالای ۱۵ سـال خـانواده بستگی داشت؛ اگر تعـداد افـراد بـالای ۱۵ سـال هفـت نفـر میشدند، هفت گوسفند یا یکـ رأس گـاو قربانی می کردند و اگر تعداد گـوسفند قـربانی به ۱۴ رأس مـیرسید، بـه جای این تعداد، یـک نفـر شـتر نحـر مــیشـد. افـرادی هم که توانایی مالی چندانی نداشتند، به ذبح یک رأس گوسـفند بسـنده مـی کردند. (اصـلانی، ترکمن صحرا، ۱۳۴۶)
این روال در بیرجند از توابع خراسـان جـنـوبی هـم مرسـوم بـود؛ بــه ایـن صـورت که به تعداد افراد بـزرگسال خـانواده، چه مرد و چه زن، یک گوسـفند و بــه ازای هــر هفــت گوســفند، یــک رأس گــاو یــا یــک نفــر شــتر قربــانی مـیشد. (خـسروی، بیرجند، ۱۳۷۱)
۱–۱. ویژگی های قربانی
با تـوجه بـه دسـتورات اسلامی چنین مـستفاد مـیشود که قربانی باید بـیعیـب بـاشد. هر چند رعایت شرایط قربانی حج در قربانی غیر حج تکلیـف نیسـت و تنها سلامت حـیوان کـفایت میکند. (حسینیدشتی، ۱۳۷۹: ۲۹۹)
در اسناد فرهنگ مردم نـیز ویژگـیهایی در مورد قـربانی شـامل شـرط سـلامت گوش ها، شـاخ ها، چشم ها و دندان ها، نداشـتن زخـم، لنـگ نبـودن، نـر بـودن، داشتن رنگ سیاه و پیر نـبودن ذکـر شده است.
سن قربانی نیز صـرف نـظر از نــوع آن، بـایـد حــداقل یـک سـال تمـام بـاشـد (مـزدک، فسا، ۱۳۴۷). در کلو رامیان از توابع استان گلستان نیز سن گاو قربـانی را سه سال و گوسفند را حداقل ۶ ماه مـناسب مـی دانستند (صــوفیزاده، رامیـان، ۱۳۴۸). در آمل معتقد بودند اگر حیوان قـربانی، بــز بـاشـد، رعـایـت هــیچ گـونـه شرط سنی لازم نیست (معلم، آمل، ۱۳۵۰). در اراک نیز مردم تأکید داشتند کـه قربانی باید میش و ۴ ساله باشد. (آشوری، اراک، ۱۳۴۷)
۱–۲. آرایش قربانی
در فرهنگ مردم، قربانی را قبل از بردن به جایگاه آراسـته مـیکردنـد زیـرا مـعتقد بودند تلاش برای تقدیم قربانی به بهتـرین شـکل، مناسـب تـر اسـت. از جمله وجوه مشترک آرایش قربانی در میان بیشتر ایرانیان آن بـود کـه پـیش از ذبح، دست و پا یا دیگر قسمت های بدن حیوان را حنا مـیگرفتند، بـه چشمانش سرمه می کشیدند و در برخی نقاط نیز پیشانی حیوان را با آینه تزیین می کردند.
در گلوچه خلخال در استان اردبیل، ابتدا آینه کوچکی را با خمیر به پیشانی قربانی میزدند و تمام بدن آن را با پارچـه هـای توری رنگارنگی می پوشـاندند و سپس رشته ای از مهره های آبی رنگ را به گردن حیوان می آویختنـد و تعـدادی مهره های سبز، قرمز و آبی نیز به پشم بـدن حـیوان گره میزدند.
همچنین پاهـای حـیوان را بـه طرز جالبی رنگ آمیـزی مـی کردنـد (حقیقـی، خلخـال، ۱۳۴۷). در جیرفت علاوه بر رنگ آمیزی بـا حنـا، دسـتمال محتـوی اسـپند و زاغ (زاج یـا زاک) را به گردن قربانی میبستند و در نهایت به چـشمانش سـرمه میکشـیدند (اسلام، جیرفـت، ۱۳۵۱). در پـاکـوه مـینـاب، پـس از شسـتن و سـرمه کشـیدن چشمان حیوان، مقداری گل سرخ رنگ را که به «گلک » (gelak) معروف است، در ظرف آبی میریختند و به قسمت های مختلف بـدن حیـوان مـیمالیدنـد تـا قربانی قرمزرنگ شود. (بابرجی، مـیناب، ۱۳۴۸)
۲. جـایگاه ذبح یا نحر قربانی
مکان ذبح قربانی در نقاط مختلف سرزمین ایران متفاوت بـود. بـرای مثـال، مردم زهک زابل، قربانی خود را در خانه های خود و روی بام ذبـح مـیکردنـد (دهمرده، زابل، ۱۳۵۱). برخی نیز در میـدان هــای اصــلی یـا محـل مـخصـوص (مانند چالۀ شترکشان در کاشان ) ذبح را انجام میدادند. (ادیب، کاشان، ۱۳۴۷) گروهی مراسم قربانی را در امامزاده ها به جـا مـیآوردنـد. اهــالی زابـل بـه امامزاده شیخ علی میرفتند. مردم بیژگرد بروجن نیز در امـامزاده شــاه ابـوالقاسـم (فتحـی، بـروجن، ۱۳۵۷) و اهـالی اشـنویه در مسـاجد (زرزا، اشـنویه، ۱۳۵۱) قربانی میکردند.
۳. تقسیم گوشت و اجزای قربانی
گوشت قربانی، مطابق تعالیم اسـلامی سـه سهم میشود؛ مستحب است یـک سهم را خود قربانی کننده استفاده کند، یک سهم را هـدیه دهـد و سـهم آخر را به فقرا و مستمندان ببخشد. مردمان چیچالی شوش، قسمتی از گوشـت قربـانی را به ذبح کننده و هـمچنین کسی کـه دعـای قربـانی را خوانـده بـود مـیدادنـد و صاحب قربانی، با دل و جگر آن غذایی تـهیـه مـیکـرد و از مهمانـان بـه نـیـت تبرک، پذیرایی می کرد. بقیه گوشت نیز به طور مساوی بین فقرا تقسیم میشـد (سوژولی، شوش، ۱۳۵۱). در برازجان، قربانی کننـده هـیچ سـهمی بـرای خـود برنمیداشت و تمامی گوشت قربانی را بین همسایگان، بستگان و فقرای محـل تقسیم مـیکرد. (قـربانینژاد، برازجان، ۱۳۴۷)
از پوست حیوان قربانی نیز استفاده های خاصی میشد. اهـالی برخـی نقـاط خراسان، تهران، گلستان، مازندران و کرمان پوست قربانی را میفروختند و پول آن را بین خانواده های کم بضاعت تقسیم میکردند. برخی دیگر نـیز آنـ را تمیـز و خشک میکردند و به عنوان سجاده و برای تبرک مورد استفاده قرار میدادند. همچنین عده ای، پوست پرداخت شده را به امام جماعت مسـجد محلـه هدیـه میدادند.
۴. غذاهای عید قربان
پخت و تـهیۀ انـواع غذا برای رنگـین تـر کـردن سـفره قربـانی، از مراسـم و مراحل عمدۀ برگزاری جشن قربانی است. در ادامه به نمونـه هـایی از خـوراک محلی مخصوص این عید اشاره میشود:
یکــی از غــذاهایی کــه روز عیــد قـربــان در کـرمانشــاه تـهیــه و بــین مــردم خیرات میشود، «نواله» (novale) نـام دارد کـه طـرز تهیه آن بـه روش زیـر اسـت: گوشت قربانی را پس از شستن بـا آب مـیپختنـد و بـه آن «شـوروا» (surva) میگفتند. معمولا بر ایـن گوشـت دعاخوانـده مـیشـد. پـس از پخـت کامـل، استخوان ها را از گـوشت جـدا مـیکردند و گوشت بـدون اسـتخوان را در ظـرف دیگری قرار میدادند. سـپس گـوشت را در داخل نان میگذاشـتند و بـین مـردم تقسیم میکردند. آب گوشت را هم در ظرف هایی جداگانـه مـیریختنـد و بـین اقوام، دوستان، آشنایان و همسایگان خـیرات مـیکردند. (رسـتمی، سرپل ذهـاب،1353)
در قصرشیرین، با روغن حیوانی، آرد گندم و خرمای هسته گـرفته، حلـوایی به نام عرفات (arafat) درست میکردند و مقداری از آن را داخـل قـرص هـای نان لواش قرار میدادند و به صورت لوله مـیپیچیدنـد و بــین دوســتان و اقـوام تقسیم میکردند. در حین طبخ حلوا نیـز مرتـب دعـا مـیخواندنـد. (روشــنی، قـصرشیرین، ۱۳۴۷)
در اوجیآباد اسکی محله مرسوم بود افرادی که گاو شیرده داشتند صبح روز عید پس از دوشیدن شیر گاو، نیمی از آن را مـیجوشاندند و بـین اهـالی خانـه و همسایگان تقسیم میکردند. (فلاح، آمل، ۱۳۵۳)
«چکدرمه » (cekderme) غذایی بود که ترکمن هــا بــرای مـهمانـان خـود در روز عید تدارک میدیدند. این غذا از برنج، گوشت قربانی و گوجه فرنگی تهیـه میشد. (اصلانی، تـرکمن صـحرا، ۱۳۴۶)
در اشـنویه دو نوع آش به نام های آش نخود (از ترکیـب آب، نخـود، بـرنج گرده، سبزیهایی همچون ترخان، تـره، جـعفری،گشنیز، اسفناج، روغـن، پیـاز و نمک) و دوینـه (dooyna) (ترکیبـی از دوغ، سـبزیهـای محلـی ماننـد بـرگ سوسن، ترشوک، پونـه و بـرنج) تـهیه و در روز عید بین دوستان و اقـوام تقسـیم میکردند. (زرزا، اشنویه، ۱۳۵۱)
«آش شنگی» ase sengi))غذایی بود که در روز عیـد در امامشـهر ســمنان پخـته میشد. این آش را از برنج، روغن، گوشت، سیب زمینی و «شـنگ» (seng به معنی نوعی سبزی محلی) تـهیه مـی کـردند. (باقری، سمنان، ۱۳۴۷)
«دیگ جوشک » (dig jusak)نیز نـوعی آش بـود کـه بـه نیـت خوشـبختی دختران و پسران جوان سیسـتانی در شــب عـیـد قربـان تهیـه مـیشـد و مـواد تشکیل دهنده آن عدس، گندم، برنج و ماش بود. (دهـمرده، زابـل، ۱۳۵۲)
در شـهرو از توابع شهرستان بندرعباس، دو نوع حلیم به نام های حلیم گنـدم (از ترکیب آرد گندم، نخود، لوبیا، فـلفل و زنـجبیل ) و حـلـیم خرمـا (از ترکیـب شیره خرما، آرد گندم، روغن و دارچین ) تهیـه و بـین اهـالی تقسـیم مــیشـد. (ابـراهیمی، بندرعباس، ۱۳۴۷)
در هشتجین خلخال، نانی به نام «سوتی فطیـر » (sutti fatir) یـا همـان نـان شیری که نام دیگرش «نزیک» (nazik) یا نـان روغـنی است، پخته میشـد. ایـن نان را از ترکیب آرد گندم، شیر، روغن، تخم مرغ و زردچوبه تـهیه و بـین اقـوام، دوستان و همسایگان تقسیم میکردند. (مولایی، خـلخال، ۱۳۴۹)
در یازتـپه سـرخس، دو نوع نان به نام های چلیک (elikc) (خـمیر گـندمی کـه از ترکیب آرد گندم و آب آماده میشد و آن را به صورت چانـه هـای کـوچکی درمیآوردند و پسـ از پهـن کردن، در داخل روغن سـرخ مــیکردنـد) و قـتلمـه (qatlema) (خمیر آرد گـندم کـه بـه چانه های کوچک تقسیم و در روغـن ســرخ مـیکردند و سپس موقع خوردن روی آن شکر میپاشیدند) طبخ و بین اقـوام و دوستان تقسیم میکردند. (اسـدخانی، سـرخس، ۱۳۴۷)
در شوشتر، از دل و جگر گوسفند یا گاو قربانی قـورمه درست میکردنـد و به نـیت ثـواب، برای روح اموات فاتحه ای میخواندند و آن را بـین هـمسـایگان و نیازمندان خیرات میکردند. (سوژولی، شوشتر، ۱۳۵۱)
۵. بازیهای مرسوم در عید قربان
بازیهای محلی از جمله رسـومی هـسـتند کـه در روزهـای جشـن یـا عیـد بـرگزار مـیشوند و اهـالی هر منطقه بـه روش خاصی آنها را اجرا مـیکنند.
۵–۱. تـاب بازی
در گروس بیجار، روز عید قربان، زن و مرد و پیر و جوان، «داردیلـه کـانی» (dardilakani) یعنی تاب بازی میکردند و در حـین تـاب بازی دعا میخواندند:
نمونه ای از شعر دعـایی از این قـرار بود:
داردیله کـانه dardilakanie
تـاب بـازی میکنم
مالمان نرنه malman narne
خـانه مان خراب نشود (نماز و روزه مان قبول حق شود)
تال و درزی قرمزی tal o derzi qermezi
نخ و سوزن قرمزرنگ
دین گناهم بـرزی din gonaham berzi
هـر گناه و قصوری داشته ام خدا بـیامرزد. (قـراویس، بـیجار، ۱۳۵۷)
در بـرازجـان دشـتسـتان، مردهـا «هیلـو ژرنــا» (hilu zorna) یـا «چــرخ زر» (carx zor) را که وسیله ای مانند تاب بود، مـیسـاختند و بـا نشسـتن در آن و تاب خوردن، حاجت های خود را از خدا مـیطلبیدنـد. (قـربـان نــژاد، بـرازجـان، 1347)
۵–۲. کلاه بازی
در فشم استان تهران، جوانان در مـیدان آبـادی جـمع مــیشـدند و بــا هـلهلـه، شعرخوانی و پـایکوبی کـلاه بـازی مـیکردنـد. ترکـه زنـی و کـولی دادن نیـز قسمت هایی از کلاه بازی بود. جوانانی که کلاه بـازی مـیکردنـد نبایـد کـلاه از سرشان میافتاد؛ هر زمانی که کـلاه از سر یکی از افراد میافتـاد، جـای سـوار و پیاده عوض میشد. (صالحی، فشم، ۱۳۵۰)
۵–۳. سایر بازیها
در زابل، جوانان در میدان شهر، وسیله ای شبیه الاکلنگ میساختند و بـا آن بـازی مـیکردنـد (صـادقی، زابـل، ۱۳۴۶). در بالمـاکوب سـاری نیـز جوانـان کـشتیگیر در مـیدان شهر با یکـدیگر کشـتی مـیگرفتنـد. در مراسـم شترکشـان کاشان، در روز عید جلوی کاروانی که شتر را به نحرگاه میبردنـد، کشـاورزان با بیل هایشان بیل بازی (شبیه میل بازی زورخانه ) مـیکردنـد. (منصـف، کـاشـان، 1348 )
۶. ارسـال هدایا برای نوعروسان
در بیشتر شهرها و روستاهای ایران اسلامی مرسوم است کـه در شـب عیـد قربان یا در بعضی مناطق در روز عید، خانواده نوعروس یاتازه دامـاد، گوسـفند یا قوچ سـفید، پروار، سـالم و بی عیب و نقصی را که با رنـگ هـای طبیعی همچون رناس، زردچوبه یا حنا به شکل بسیار زیبایی رنگ آمیزی کرده و با پارچه، مهره و آینه آذین بسته اند، برای دخترانی که نامزد دارنـد یا مــدت کوتـاهی اسـت بـه خـانه بـخت رفته اند، میفرستند. برخی خانواده ها علاوه بر قربانی، خوانچـه ای را نیز شامل شیرینی، میوه های فصل، آجیل، پارچه های نفیس خوش نقش و نگـار و زیورآلات به عنوان هدیه ارسال میکنند. در مقابل، خـانواده هــا بـه آورنـدگان هدایا انعام میدهند. سپس گوسفند قربانی را ذبح و بین فقرا، اقـوام و آشـنایان دو خانواده تقسیم میکنند.
در کاشان، گوسفندی را که از طـرف خـانواده دامـاد فرسـتاده مـیشـد، بـا زیورآلاتی مانند گوشواره، گردن بـند و سـکه ای که قــرار بـود بـه نـوعروس داده شود، تزیین میکردند. در مقابل، خانواده نوعروس نیز به آورنده هدایا، شیرینی و مبلغی پول به عـنوان انعام میداد. (همان)
در واران جاسب محلات، خانواده داماد بره سفید و پرواری را با هـفت رنـگ مـی آراستند و با پارچه های گران قیمتی که قرار بود به رسم هدیه برای نوعروس بفرستند، تزیین می کردند و بـه آن «بـره قربونی» میگفتنـد. آنـان بـه همـراه بـره قربونی، پنج سینی بزرگ محتوی برنج، مـیوه هـای فـصل، سبزیجات، لبنیات تازه، نقل، شـیرینی و پوشـاکی از قبیـل کفـش و خلعتـی بـرای نـوعروس، مـادر و خواهران وی میفرستادند.
حـمامی یا دلاک محله به اتفاق یکی از اقوام داماد، مسئول بـردن ایـن هـدایا بود. همچنـین روی سـینی هــدایا را بـا پارچـه سـبزرنگی بــه نـیـت سـبزبختی می پوشاندند.
در مقابل این هدایا، اعضای خانواده نوعروس به اسـتقبال آورنـدگان هـدایا می رفتند و از آنها به خوبی پـذیرایی مـیکردنـد. در روز عیـد قربـان خـانواده عروس، خانواده تازه داماد را به همـراه اقـوام و خویشـان بـرای صـرف ناهـار دعـوت میکردند. (حدادی، محلات، ۱۳۴۶ )
در ارباستان لاهیجان، گوسفند قربانی را برادر تازه داماد، و مجمعه ای شامل پوشاک، جواهرات و خـوراکی را خـواهر او بـه خانـه نـوعروس مـیبردنـد و دختران همسایه با شعرخوانی و کف زنی آنها را همراهی میکردند. وقتی گــروه بـه خانه پدری نوعروس نزدیک میشد، تازه عروس به استقبال آنهـا مـیآمـد و مجمعه را از سر خواهر همسـر آینـده اش برمـیداشـت و بـه مـادرش تحویـل میداد. در این میان، بـرادر نـوعروس نیـز گوسـفند قربـانی را از بـرادر دامـاد میگرفت و مـبلغی بـه عنوان «لافن سری» (lafansari)یا سرطنابی به او مـیداد.
تمامی هدایا متعلق به نوعروس بود و اگر پدر نوعروس میخواست گوسفند را که متعلق به دخترش بود، در روز عید قربانی کند، باید پول آن را بـه دختـرش میپرداخت. (دهـبان، لاهـیجان، ۱۳۴۹)
در زنجان، روز عید قربـان، خـانواده پسـر تـازه نـامزد کـرده و پـدری کـه دخترش تازه به خانه بخت رفته بود، قربانی میکردند و هدایایی برای عـروس میفرستادند. تازه داماد برای نوعروس «پایی» (payi) که عبارت از یـک جـعبـه مـیوه، یک گـونی برنج، کفش، پوشاک، یک رأس گوسفند سـفید و دو یا سـه مـرغ و خروس بود، ارسال میکرد. همچنین پدر نوعروس در روز عیـد، گوسـفندی را قربانی میکرد و سینی بزرگی محتوی برنج، انواع خوردنی فصل، نقل، شـمع و گل بـه خـانه دخـترش که تازه به خانه بخت رفته بـود، مــیفرسـتاد. (بــدیعی، زنجان، ۱۳۴۶)
در کوثر گیوی خلخال، روز عید در حالی که گروهی از اقـوام تـازه دامـاد، قربانی و خوانچه های مملو از هدایا را به خانه نـوعروس مـیبردند، مــداحی نیـز جمع را همراهی میکرد. او با آوازی بلند به مدح حضرت عـلی ع می پرداخت و تمامی همراهان در پایان ابیات، صلوات ختم میکردنـد. پـس از رسـیدن بـه منزل نوعروس، مداح عصای خود را مقابل در خانه میگرفت و مـانع از داخــل شـدن همراهان میشد. در این هنگام، صاحبخانه با دادن انعام به مـداح، نظـر او را جلب میکرد تا عصای خود را از جلـوی در بـردارد. پـس از آن، همراهـان وارد منزل مـیشدند و از طـرف خـانواده تازه عروس به خوانچـه آوران، جـوراب یا دستمال هدیه داده میشد تا پاسخی به محبت آنان بـاشد. مـراسـم در غــروب روز عید به پایان میرسید. (رزاقی، خلخال، ۱۳۵۰)
در میانه، مادر نـوعروس در مقابـل هـدایای روز عیـد قربـان کـه از طــرف خـانواده تازه داماد برایشان ارسال میشد، به تعـداد افـراد خـانواده دامـاد یعنـی خواهران، بـرادران و والدین آنـها هـدایایی از قبیل جوراب های دستباف پشـمی و دستمال های گلدوزی شده میفرستاد. (باقری، میانه، ۱۳۴۷)
در سمنان، دخـتری کـه نامزد داشـت، در روز عیـدقربان بـه دیـدار خـانواده همسر آینده اش میرفت و مادرشوهر نیز هدایایی مانند ظـروف مـنـزل، آینــه یـا پول به او میداد. (مصباحی، سمنان، ۱۳۴۸)
جمع بندی:
عید قربـان روزی اسـت کـه اطاعـت در آن جلـوه کنـد و معصـیت در آن صـورت نـگیرد. عید قربان عید بازگشت انسان بـه مقـام تقـرب الهـی، در پرتـو تهذیب و خـودسازی اسـت، روز کـمال و اثبات ایمان به خالق یکتاسـت. لبیـک حضرت ابراهیم ع به فرمان قربانی از جانب الله سبب شد تـحولی شــگرف در مـراسم قربانی پدید آید و بزرگداشت هر ساله ایـن سـنت حسـنه در روز دهـم ذیالحجه در موسم حج از سوی مـسلمانان جـهان، در واقع تعظیم بـه شـعائری است که از ابراهیم خلیل ع و مناسک و سنن او به یادگار مانده است.
عید قربان مـوسم نــذر و نیـاز، اطعـام و احسان به محرومان است و گرامیداشت این سنت ابراهیمی هم نیازمنـدان را از گرسنگی مـیرهاند، هـم دل ها را به هم نزدیک مـیکند و هـم تـمرین عملی بـرای مـقابله بـا هواهای نفسانی است و در نـهایت روز وحـدت، همبسـتگی و انسـجام مسلمانان است.
/6262