گاهی حتی از یاد میبریم که با همه آنچه پشت سر گذاشتیم در زمان حال چه وضعیت خوبی داریم که اگر مسائل و دغدغههای روزمره رفاهی از جمله گرانی و تورم و از این دست مشکلات را برای لحظهای کنار بگذاریم، میتوانیم ببینیم که تا همین صد سال پیش کشور ما در چه شرایط وحشتناکی گرفتار بود و چگونه چندین میلیون نفر از گرسنگی و بیماری مردند و چطور تحت فشارهای سیاسی و نظامی بودیم. شاید دوستانی که این چند خط را میخوانند با خود فکر میکنند که احتمالا «صدایم از جای گرم درمیآید» یا بیدغدغهام. اما اینطور نیست اگر دقیقتر نگاه کنیم و حواسمان به سیر تاریخ باشد. با یک نگاه به گروههای سیاسی ما از هر قشری، میتوان فهمید مسائل کشور، تبدیل به موضوعی ثانویه شده است و بهجای دغدغه مهم «سرنوشت ایران در مسیر تاریخ » گرفتار دغدغههای سطح پایین، کم عمق و روزمره شدهایم. کافی است برای چند لحظه دغدغههای روزمره اقتصادی، سیاسی و … را کنار بگذاریم و به موجودیت ایران فکر کنیم. کافی است تا به خطراتی که این سرزمین را تهدید میکند نگاه کنیم یا مثلا به تحولات علمی در دنیا نگاه کنیم و سهم ایران را در مسیر این تحولات در نظر بگیریم. کافی است از خودمان بپرسیم در سالهای گذشته کشورهای مختلف از نظر علمی چه رشدی داشتند، ما چقدر رشد کردیم و اصلا در سال آینده میخواهیم کجای جهان بایستیم و چه تصویری از «ایران» به مردم جهان بدهیم. وقتی به این موضوعات فکر کنیم، بقیه مسائل رنگ میبازد. تازه متوجه میشویم که اغلب ما و کسانی که مدعی نگرانی برای این کشور هستند، چه به لحاظ سیاسی و چه به لحاظ علمی و فرهنگی، متوجه نیستند که این بشر مدرن روش جدیدی برای تفکر و حل مسائل خود پیدا کرده؛ به جای اینکه غر بزنند و همدیگر را متهم کنند یا حتی یکدیگر را بکشند به جای این دایما فکر کنند که راهحل این دغدغهها و مشکلات کجاست، قدمی برای حل آن بردارند. به گمان من راه برونرفت از این بحران هم بسیار ساده است؛ کافی است چرخش بینش داشته باشیم و مسائل را جوری دیگر ببینیم.
به جای اینکه هر روز از گران شدن و ارزان شدن اجناس بگوییم و راجع به بالا و پایین شدن قیمتها اظهار نظر کنیم یا گلایه کنیم که چرا فلان وزیر فلان حرف را زد یا نزد و از سیاستمدار تا استاد دانشگاه تا کاسب و کارمند و کارگر فقط از شرایط انتقاد کنیم؛ ببینیم مساله هر کدام از ما کجاست و هرکس به قدر وسع خود به حل آن مساله کمک کند؛ با هر توانی که دارد. ما باید مثبتاندیش باشیم؛ ما انسانهایی که شرایط بسیار بدتر از این را در طول تاریخ تجربه کردهایم، حالا هم با نگاهی امیدوار درباره اوضاع فکر کنیم و خودمان برای حل مسائل و مشکلاتمان تلاش کنیم. سادهترین مثال اینکه اگر در کوچهای راه میرویم و آشغالی بر زمین است، به جای بد و بیراه به شهرداری خم شویم و آن را جمع کنیم. به همین سادگی. در حال حاضر جمعیت اقلیتی از ما این روش و منش را در پیش گرفتهاند. اما جامعه اکثریتی چنین نمیکند. ما باید یاد بگیریم که چه فقیر و چه غنی همه در کنار یکدیگر هستیم و برای «ایران» باید از خودمان و سنگریزههای کوچک مقابل پای خودمان شروع کنیم. باید زاویه نگاه و بینش خود را نسبت به زندگی و سرنوشت سرزمین مادری تغییر دهیم و با امید، انعطاف و مسوولیتپذیری بیشتر به مسائل نگاه کنیم و قدم برداریم. برای این کار نیازی نیست که منتظر مسوولان باشیم، آنها ثابت کردهاند که شروعکننده نیستند، امید من به مردم است و رسانهها. رسانهها از اصلاحطلب تا اصولگرا باید علیه این بیخردی جمعی حرکت کنند و بهجای درگیری با اخبار سیاسی و جناحی و اقتصادی و پرداختن به اولویتهای ثانویه و روزمره، اولویتهای اصلی را به متن زندگی مردم بازگردانند و مردم را متوجه اهمیت «ایران»، «ایرانی» کنند.
*فیزیکدان
۲۳۵۲۳۷