این هشدار مدیرکل دفتر هماهنگی و نظارت بر امور جوانان وزارت ورزش و جوانان(امید محدّث) است که اخیراً به بُعد دیگری از این پدیدۀ اجتماعی اشاره کرده است.
اما فرض بگیریم ازدواج سفیدیها همین امروز به دفاتر رسمی ازدواج و محضرداران مراجعه کنند و ازدواجشان شرعی شود. در این صورت، موالید ازدواج سفید هم، فرزندانِ ازدواجهای انقطاعیِ شرعی و ثبت شده میشوند. ثبت احوال هم، مستند به سند نکاحیه (عقدنامه) برای آنان، به نام پدر و مادر یا یکی از آنها شناسنامه صادر میکند. اما آیا معضل حل خواهد شد؟ مشکل موالیدِ ازدواج سفید یا حتی ازدواج موقّت/ انقطاعی فراتر از «هویت» است.
متأسفانه یا خوشبختانه، هرچه خردورزانِ قوم و جامعهشناسان وعده دادهاند، محقّق شده است. اما حاکمان همچنان بهنام ضدیت با دانشِ غربی، در ستیزِ بیثمری با علم هستند و میاندیشند قواعد حاکم بر رفتارِ جوامع بشری دو تا! است.
اگر خوشبین باشیم و تصوّر کنیم هنوز دیر نشده، برای برونرفتن از این شرایط ناخوشایند، توجه به نکات زیر لازم است:
الف) حاکمان دست از ناله و نفرینِ بیگانه و تکفیر و تفسیقِ خودی بردارند و واقعبینانه و فروتنانه به عملکرد خود بنگرند که چگونه -خواسته یا ناخواسته- سببساز این شکل از ارتباط زن و مرد (همباشی/ همبالینی/ ازدواج سفید) در جامعه شدهاند. آنان نباید انتظار داشته باشند که فرد تاوان ساختار نادرست را بپردازد و متقی بماند.
ازدواج سفید، نه بلای آسمانی است و نه توطئۀ بیگانه؛ بلکه بیش و پیش از هر چیز، ثمرۀ طبیعی (و نه حقیقی) جامعۀ کنونی ماست و حاکمان، متّهمان ردیف اوّل آن هستند.
بسیاری از آنان هنوز متوجّه نیستند (یا نمیخواهند توجّه کنند) که مثلاً یک تصمیم اقتصادی، چه پس لرزههایی در سایر عرصهها دارد. حاکمان، عاجز از درک پیچیدگی و ارتباط پدیدههای اجتماعی و پیامدِ کنش خود، جزیرهای تصمیم میگیرند. برای نمونه، روزی که کارفرما قرارداد «موقّت» و صوری کار و دستمزدِ ناچیز را به نیروی کار تحمیل کرد و حکومت هم چشم بر آن بست، باید به آثار و پیامدهای روانشناختی، فرهنگی و اجتماعی این «موقّتی»بودنِ میاندیشید.
در مجموع، به لطف! سوءِ مدیریتها اکنون، ازدواج گران است و دیگر دردسترس همگان نیست؛ فاصلۀ بلوغ جنسی و اقتصادی، دستِ کم دو دهه است؛ آموزش جنسی در رسانه و آموزشوپرورش و دانشگاه همچنان «مَگو» (تابو) است؛ سیاستهای نادرست در بخش مسکن جاری است؛ اخبار سمّی و فلجکنندۀ فساد اقتصادی هر روز پمپاژ میشود؛ فرهنگ، سُست و بیرمق است و دیگر نه الزامآور است نه مشترک؛ جامعه، گسیخته است و آشکارا میتوان زوال پیوندهای اجتماعی را دید، در این شرایط باید منتظر هر جَعل و ابداعی بود.
نگاهی گذرا به آمار مجردان قطعی، دختران و پسران زیر 35 سال که در سنّ ازدواج هستند ولی تا کنون ازدواج نکردهاند، بانوانی که پس از جدایی به خانۀ پدر باز نگشته و تکزیستی را برگزیدهاند، و سایر آمارهای مربوط به آسیبهای اجتماعی ایران، به درک بهتر همباشی کمک میکند.
ب) حاکمان به سخن نیکخواهان گوش فرادهند و نگاه کلنگر را جایگزینِ رویکرد جزءنگرِ فردی (اخلاقی، فقهی و روانشناختی) سازند. به بیان دیگر – تا اطلاع ثانوی – آنان باید دست از سر فرد بردارند و یک بار دیگر روند منتهی به همباشی را بررسی کنند تا آشکارا دریابند این پدیدۀ اجتماعی پیامد قطعی این ساختارِ ناسازگار است (و اگر چنین نمیشد جای تعجّب بود). ازدواج سفید، بروز آشکارِ تناقضهایِ بنیادینِ ایرانیان در عرصۀ روابط انسانی است.
ازدواج و نهاد خانواده، شیوۀ برآوردن نیاز (اعم از جنسی) در دنیای سنّت است، تداوم این میراث در جهانِ جدید نیازمند تفکّر، ایجاد سازواری، گزینشگری، همدلی و گفتوگوی پایدار مردم، نخبگان و حکومت است. تلاش برای ترسیم الگوی خانوادۀ اسلامی-ایرانی و بانوی مسلمان در این راستا است، اما در فقدان درکی ژرف از جهان جدید و بنیادهایش، ظاهراً این کوشش ثمری بیش از «آزاده نامداری» نداشته است.
ج) حاکمان چنین نیندیشند که اگر بدیلِ ازدواج سنّتی، (به جای ازدواج سفید) رهبانیت، پرهیز، سرکوب، خویشتنداری، راهیان نور، اعتکاف و عمره و عتبات دانشجویی و … بود، روز و حال بهتر داشتیم. آسیبهای پنهان و پیدای سرکوب نیاز جنسی به هر نام و شیوه، ویرانگر است (یک نمونۀ آن توّهم و هذیان ازدواج با شهدا است). به بیان دیگر، ازدواج تاکنون، هیچ جایگزینی خردپسند، نهادینه و مشروعی در این دیار نداشته است.
د) همانگونه که مسؤولان سرانجام اعتیاد را بیماری (و نه جرم) دانستند و به ضرورت توزیع سرنگ در میان معتادان برای جلوگیری از آسیبی جبرانناپذیر (انتشار بیشتر ایدز) پی بردند، ضروری است دربارۀ «سقط جنین» هم بازاندیشی کنند. جامعه و حاکمانش باید با معلول و محصول خود مهربانتر! باشند. هزینۀ ساختاری معوج (سطح کلان) و زنومردی بیتعّهد (سطح خُرد) را چه کسی میپردازد؟