سینماسینما، عزیزالله حاجی مشهدی
محمدعلی سجادی، نویسنده و کارگردان فیلم «طلاقم بده به خاطر گربهها»، در تمام سالهای رکود کار فیلمسازیاش سرگرم کار بوده است. برگزاری نمایشگاه نقاشی، نوشتن رمان، چاپ کتاب شعر و تدوین فیلم از نمونههای عینی فعالیتهای اوست. وقتی امیدی به تغییر شرایط نامساعد ندارد، خودش را، آگاهانه و دلبخواه با شرایط تطبیق میدهد. تا افسرده نشود و بهانهای برای بیکار ماندن و تنبلی نداشته باشد.
بعد از تجربههای موفقی چون مستند «حمیدِ هُما»، اجرای نمایش «بوف نهچندان کور» و فیلم «تمرین برای اجرا»، «طلاقم بده…» را با برداشتی از یک داستان واقعی، برای شبکه نمایش خانگی ساخته است. اثری که حتی در یک نگاه کلی نیز میتوان به ساختار متفاوت آن پی برد. امتیاز اصلی کار سجادی در اهمیت دادن به کار تحقیق و پژوهش است. فرقی ندارد بخواهد فیلم مستند بسازد، یا فیلم داستانی…
«طلاقم بده…» به جز در بخش ورودی فیلم در صحنه داخل شدن به ساختمان دادگاه، به شیوه آثاری طراحی شده است که در یک موقعیت مکانی محدود – بدون استفاده از نماهای خارجی یا نماهای باز و چشماندازهای طبیعی- شکل میگیرد. از همان ابتدا، مخاطب با دو شخصیت محوری فیلم (حسین و پرستو) در رسیدن به صحنه دادگاه همراه میشود. ساختار شکلی اثر در طراحی کلی کار به گونه یک پلان- سکانس طراحی شده است که صدالبته با نمونههایی که با هزار زحمت میکوشند تا بدون قطع و برش در نماهای مختلف، کارهایی مثلا متفاوت ارائه دهند، بر مبنای خط روایی سادهای پیریزی شده است. در شکل تولید، انتخاب و پرورش ایده اصلی، کمشمار بودن تعداد بازیگران، نوع تدوین، فیلمبرداری، صداسازی و طراحی صدا بهخوبی میتوان نشانههایی از تجربهگرایی را شاهد بود. برای مثال، با پرهیز از برشهای پیدرپی در استفاده از چهره قاضی دادگاه و تنها استفاده از صدای قاضی روی نماهای یک یا دو نفره حسین و پرستو، آشکارا برخلاف قواعد تدوین کلاسیک عمل میکند. سجادی در هر کار تازهاش، با نوجوییهایش، خود را از تکرار کارهای پیشین خودش دور نگه میدارد.
فیلم در فضاسازی خود با استفاده از تصاویر محمدرضا سکوت و ضرباهنگ مناسب تدوین (کار محمدعلی سجادی) و بازیهای قابل قبول رضا مولایی و مریم همتیان با القای آگاهانه قالبی مستندگونه، میکوشد به ما بگوید بخش عمده گزارههایی که از زبان پرستو به قاضی و صد البته به مخاطبان فیلم ارائه میشود، تداعیکننده فضاهایی توهمی و خیالی است که میتواند در بیماریهای روانی و عصبی دخترک ریشه داشته باشد. یعنی حتی با وجود همه زخمها و خراشهای خونآلود روی صورت پرستو، باز هم میتوانیم حضور گربهها را – که قرار است دلیلی موجه برای طلاق باشد- تنها حاصل توهمهای آزاردهنده او بدانیم. نکتهای که صد البته هضم آن برای مخاطب همگانی چنین اثری بسیار دشوار به نظر میرسد. از این دیدگاه، کار محمدرضا مصباح به عنوان تهیهکننده و سرمایهگذار چنین فیلمی بهراستی ستودنی است.
منبع: ماهنامه هنروتجربه