حقیقت این است که هنوز هم نمیتوان برای این روایت نقطه پایان گذاشت.در کنار همه اخبار مهم هفته گذشته از سفر آبه شینزو به ایران تا حمله به نفتکشها در دریای عمان خبر راننده و مسافر اسنپ هم خودنمایی میکند.
انتشار تصویر آشتیکنان اما بمب خبری میشود.دوقطبی جدید و اینکه ساختگی و به اجبار بوده یا نه. ۲۴ ساعت که میگذرد یکی از خبرگزاریها اینبار سراغ مسافر اسنپ میرود.مسافر هم مفصل توضیح میدهد که دیدارش با راننده خودجوش و با رضایت قلبی بوده.همین موضوع دوباره محل بحث میشود، دوقطبیهای جدید دیگر.کار به اینجا میرسد که کل داستان ساختگی بوده حتی توئیت اول مسافر و اعتراض به راننده.
حتما شما هم تا همینجا از خواندن اینها خسته شدهاید،قطعا برای شما هم حوصلهبر شده موضوع راننده و مسافر اسنپ.
در علوم ارتباطات نظریهای داریم به نام «نظریه برجستهسازی»، این نظریه به تاثیر رسانهها براساس شناخت و نگرش مخاطب و تعیین اولویتهای ذهنی با بزرگ کردن بعضی از رویدادها در قالب خبر و گزارش اشاره دارد.درواقع رسانه میتواند با برجستهسازی آنچه که مدنظر است در ذهن شما شکل دهد.
حالا همین موضوع هم به این حالت رسیده البته از هر دو سمت جریان، چه رسانههای رسمی و چه افکار عمومی شبکههای مجازی و هر کس که تریبونی در حد یک اکانت توئیتری دارد، میخواهد فکر و نظرش را برجسته کند. به قول رسانهایها پوست سوژه کنده شده اما همچنان داستان کش میآید، کش آمدنی بیسود و فایده، ابهاماتی که برطرف نمیشود، وسط این دوقطبیسازیها کسانی گوششان را گرفتهاند و با صدای بلند حرف خودشان را میزنند، تعبیر و نگاه خودشان را دارند،فقط صدای خودشان را میشنوند. هرکس به حرفهای حلقه همفکران خودش اعتماد داد و بس.
حالا این وسط ما، رسانه،شما کاربر یا مخاطب، به نظر میرسد دستها را ببریم بالا و بیخیال این موضوع شویم.بیاییم ماجرای اسنپ را تمام کنیم.خلاص.
۴۷۴۷