سینماسینما، علی ظهوری راد
فیلم «یهوا» در نگاه اول فیلمی معمولی با داستانی معمولی و حتی تکراری به نظر میرسد که شاید نتوان برای آن نقطه ضعف یا قوت خاصی قائل بود. اما با کمی دقت میبینیم آناهید آباد، کارگردان این فیلم، از همین عناصر معمولی به شکلی جذاب و ظریف و به گونهای در فیلم خود استفاده کرده که نهتنها فیلمی روان و جذاب ساخته، بلکه بار اجتماعی داستان آن بسیار جهانشمول است و مانند بسیاری از نمونههای شبیهش تنها در قیدوبند جغرافیا یا مرزهای یک ملت نمیماند.
شخصیت یهوا در این فیلم بهروشنی نماد مام میهن است. زنی که برای کشورش ازخودگذشتگی کرده و جان خود را به خطر انداخته، در پی آن خواسته زندگی کند، اما فرصت یک زندگی آرام هم از او گرفته شده و در ابتدای فیلم او را در حالی میبینیم که برای بقا و حفظ فرزندش در حال فرار به دهکده کوچک و آرامی است که روزگاری سرمنشأ بخشی از ماجراهای زندگیاش بوده. ورود یهوا به این دهکده کوچک درحالیکه به دلیلی نامعلوم قصد دارد هویت حقیقی خودش را پنهان کند و در عین حال که خواهرش به او میگوید «اینجا یه ده کوچیکه، همه عملا تو دماغ هم زندگی میکنن و چیزی پنهان نمیمونه»، روند دراماتیکی را آغاز میکند که آرام آرام در طول فیلم شکل میگیرد و گرهها و راهحلهای فیلم را جلوی چشم تماشاگر باز میکند.
یکی از مهمترین نقاط قوت فیلم تدوین درخشان و خوشریتم آن است. با وجود ریتم کند زندگی روستایی و این خطر که داستان کمی آرام فیلم میتوانست با کمی خامدستی در تدوین حوصلهسربر شود، تدوین به یاری کار آمده و با ریتم خوب و مناسبش توانسته فیلم را به پیش ببرد. استفاده هوشمندانه از محیط روستا و پرهیز از استفاده توریستی و نماهای کارت پستالی در فیلم دیگر نقطه قوت «یهوا» است که تنها روستا را بستری برای روایت داستان با استفاده از شخصیت و آداب و رسوم اهالی روستا دیده و نخواسته از این محدوده پا فراتر بگذارد.
«یهوا» شبیه پنجرهای به همسایهای است که شاید اطلاع چندانی در مورد عمق فرهنگ یا مصایب آنها نداشته باشیم و شاید اولین گام واقعی در این زمینه است. جنگ بین ارمنستان و قرهباغ که منشأ بسیاری از مشکلات شخصیت یهوا است، مینهای مرزی که اهالی بومی را هدف قرار داده، خرافات عامیانه روستاییان و همان مسئله کنجکاوی بیش از حد اهالی روستا در مورد هر چیزی که پیش از این هم به آن اشاره شد، از جنس مسائل و مشترکاتی است که بین کشور ما و ارمنستان وجود دارد. پیوند دادن داستانهای زندگی یهوا با این مسائل در دستان این فیلم به دقت انجام شده و هیچجا نمیبینیم که پرداختن به یکی از این مسائل دیگری را تحتالشعاع قرار دهد و پیشرفت تمام این عوامل در کنار هم است که فیلم را جذاب میکند.
یهوا در تمام طول فیلم به دنبال آرامش و دوری از هیاهوست. اوج این آرزو را در فصلی از فیلم میبینیم که داستان حلزون و گل سرخ را برای کودکش میخواند؛ حلزونی که میتواند سرش را داخل لاکش فرو کند و به دنیا بیاعتنا باشد و در مقابلش گل سرخی که نمیتواند این کار را بکند، بلکه باید عطرش را به دنیا بدهد و گلبرگهایش را تقدیم باد کند. یهوا که آرزوی حلزون بودن را در سر دارد، محکوم است گل سرخی در معرض دیده شدن باشد و فداکاریاش در تلاش برای نجات جان پسربچهای که روی مین رفته، درنهایت باعث لو رفتن هویتش برای اهالی روستا و رقم خوردن پایان متفاوت فیلم میشود.
«یهوا» فیلمی در مورد مادر بودن، زنده ماندن و تلاش برای دستوپنجه نرم کردن با نقشهایی است که جامعه به ما تحمیل میکند. شخصیت یهوا در طول فیلم بارها با چالشهایی روبهرو میشود که میتواند از آنها به نفع خودش استفاده کند، اما به خاطر همین دلایل هیچ نفعی از آنها نمیبرد و تنها به پیش میرود تا بتواند به همین خواستهها برسد. فیلم هوشمندانه از دام تبدیل شدن به یک ملودرام اشکانگیز میگریزد و «یهوا» تا انتها بر مبنای منطقی که شخصیتها بر مبنای آنها بنا شدهاند، به پیش میرود.
تولید مشترک در چند سال اخیر ورد زبان بسیاری از افراد بوده و آثاری تحت این عنوان در سینمای ما تولید شده که بیشتر به زباله فرهنگی شباهت دارند تا تولید مشترک. «یهوا» نشان داد که با برنامهریزی درست، صرف هزینه لازم و اعتماد بین طرفین میتوان اثری فاخر و بیادعا تولید کرد که بر آگاهی و دانش مخاطب بیفزاید و ساعتی لذت از سینمای باکیفیت را در جان مخاطب بنشاند.
منبع: ماهنامه هنروتجربه