اهمیت نگاه “وبر” در نقش جهان بینی دینی بر حیات اقتصادی جامعه است که با شرایط امروز کشور بسیار شباهت دارد. او دو مفهوم متضاد از سرمایه داری یعنی مفهوم کهن “پول پرستی” با استفاده هوشمندانه از سرمایه جهت خدمت به جامعه را از هم تفکیک می کند. به گونهای که پرهیزگاری و ایمان افراد را در عشق به کار و کسب ثروت میداند و همزمان صرفه جویی و دوری از اسراف و سرمایهگذاری دایمی را نزدیک شدن به خداوند میپندارد. بزعم ماکس وبر کار یک وسیله ساده اقتصادی برای تامین معاش نیست بلکه هدف معنوی و روحانی نیز منظور نظر است. در همان زمان نهضت پروتستانی در پی تعدیل این وضعیت برآمد.
“برتولت برشت”، شاعر و نمایشنامه نویس، تقریبا همزمان با هموطن خود ماکس وبر از طمع ورزی و تاراج و پول پرستی مردم به تنگ آمده بود که در شعری میگوید: هر روز صبح برای بدست آوردن لقمه نانی به بازار میروم که فقط دروغ خریدار دارد. اما امید فراوان خود را در صف فروشندگان جا میکنم. ماکس وبر صریحا می گوید:«عطش اکتساب و در پی سود و پول بیشتر بودن لزوما هیچ ارتباطی با سرمایه داری ندارد. پزشکان، هنرمندان، کارمندان رشوه گیر، دزدان، گدایان و زنان خود فروش مبتلای به همین عطش هستند که در همه اعصار و در همه جا دچار همین حرص بوده و هستند. آزپرستی بی حدّ و حصر نه ربطی به سرمایه داری دارد و نه حتی به روحیه آن. سرمایه داری به تسلط بر نفس و مهار آن یا دست کم به تعدیل معقولانه این محرک نامعقول بیشتر شباهت دارد. از حقیقت دور نیست اگر سرمایه داری را همان جستجوی سود، سودی همواره تجدید شونده در اقدامی مداوم و معقول و سرمایه دارانه بدانیم».
آنچه امروز از خلال پژوهش ماندگار ماکس وبر برای جامعه ما مفید است، این نکته است: به یاد داشته باش که پول، بنا به سرشت خود مولد و زاینده است. پول، پول می زاید و زاییده های آن می توانند پول های بیشتری را بزایند و این زایش همچنان ادامه یابد. هر قدر پول بیشتری وجود داشته باشد محصول بیشتری به بار می اورد. کسی که سکه ای را می کشد-زیر متکای خود قایم می کند- تمام آنچه را که آن سکه می توانست تولید کند نابود می کند.
نکاتی که برای ما شاید جالب توجه باشد رفتار و کردار برخی دیندارانی است که کاسبکاری انان زبانزد است و تنها به سود زیاد در کمترین زمان ممکن می اندیشند و این مغایر روح سرمایه داری حتی از نوع غربی آن است.
بی تردید دلارها و طلاهای بسیاری امروز در چرخه اقتصادی کشور ما مفقود و بلا استفاده شده است و این مساله به فقیر شدن بسیاری می انجامد و از تلاش و کارایی جامعه می کاهد. انچه به حل این ماجرا کمک می کند “اعتماد” و “اعتبار” است که خود سرمایه عظیمی است.نکته ای که حتی دینداران ثروتمند خود به ناکارآمدی آن دامن می زنند.